صفحه آخر


مسئولان و عاملان فاجعه سینما رکس

برنامه صفحه اخر صدای آمریکا در تاریخ 28 مهر برابر با 19 اکتبر نیمی از وقت خود را اختصاص داد به بررسی واقعه  آتش سوزی سینما رکس آبادان و حوادث پس از آن که سه نفر از اقوام من هم در آن حادثه کشته شدند . در این برنامه گفتگو صورت میگیرد با جناب آقای اردشیر بیات رییس پلیس وقت آبادان که در تاریخ اول فروردین 58 یعنی پس از انقلاب با درجه سرهنگی آن زمان ، بازنشسته شدند .


آقای مهدی فلاحتی مجری برنامه پس از مقدمه ای بر موضوع بادو سوال از جناب سرهنگ بیات برنامه را آغاز میکنند .اول اینکه سرنوشت حسن عاشور یا علیرضا ، عبدالرضا عاشور، به هرحال عاشوری که فرار میکند به عراق و درعراق بازداشت میشود و خودش آدم دیوانه ای و خُل وضعی بوده میگه که من آتش زدم سینمارکس را و بعد در بازجوییها ساواک شکنجه میشود و وقتی به شما تحویل دادند در می یابید که این دیوانه است و رهاش میکنید . این چه شد سرنوشتش به کجا رسید ؟
سخنان آقای فلاحتی با علامت » و سخنان آقای سرهنگ بیات با علامت # مشخص شده اند . جملات خارج ازموضوع حذف شده اند جهت مشاهده یا دانلود فیلم کامل این مصاحبه میتوانید اینجا کلیک کنید .


# عرض کنم وقتیکه این پرونده را ما تکمیل کردیم و به دادگستری آبادان فرستادیم بازپرس پرونده آقای صرافی پی به این حقیقت برد که این آدم شعورش درست کار نمیکنه ، چاره ای نداشت جز اینکه قرار موقت بازداشت برای این صادر کنه چون اگر این را آزاد میکردیم مردم میگفتند عامل آتش سوزی سینما رکس آبادان آزاد شد ، بنا براین بازداشت شد تا زمانی که حسین تکبعلی زاده دستگیر شد . وقتی که حسین تکبعلی زاده دستگیر شد و اعتراف صریح به آتش زدن سینما آبادان کرد ((در ادامه چگونگی دستگیری وی و چگونگی آتش زدن سینما را میگویند)) البته بازپرس در شهربانی از حسین تکبعلی زاده 48 ساعت  بازجویی کرد و پس از تکمیل تحقیقات وی به زندان شهربانی منتقل میشود . بعد از آن روزی بازپرس با آقای سرهنگ امینی رییس شهربانی آبادان تماس میگیرد که من قصد دارم حسن عاشور را آزاد کنم چون این گناهی ندارد ، امینی هم میگوید این دیوانه را ما میدانیم که گناهی ندارد هرچه زودتر آزاد بشود بهتراست و ایشان آزاد میشود . بعد از اینکه پرونده سینما رکس با فشار مردم آبادان و انکار و امتناع جمهوری اسلامی ، به زور بازگشایی میشود و دادگاه تشکیل میشود ، اولین کسی را که به دادگاه احضار میکنند همین حسن عاشور یا علیرضا عاشور است . در سال 1359 ، وقتیکه ایشان را به جایگاه فرا میخوانند ایشان بصورت دلقکی که وارد سیرک میشود شروع به چرخیدن دور خودش میکند ، قبل از احضارایشان به جایگاه آقای موسوی تبریزی شرح مبسوطی در مورد جنایات شاه شروع میکند بیان کردن و میگوید ببینید چه کسانی را برای جنایت انتخاب میکردند . وقتی میبینند حسن عاشور دور خودش میچرخد دستش را میگیرند و میارندش پشت بلندگو میگویند اینجا بایست که میگوید من باید برم توی این ؟ من باید برم توی این بلندگو ؟ که صدای خنده و اعتراض مردم بلند میشود و موسوی تبریزی میبیند که چه گافی داده میگوید جنایت کاران زمان شاه هم دیوانه اند . این را بیرونش کنید وایشان از دادگاه بیرون میشود و آزاد میشود . این سرنوشت حسن عاشور بود .
» غیر از حسین تکبعلی که اعدام شد و در ادامه بهش میپردازید بقیه شش نفر یا چهار نفری که بودند سرنوشتشان چطور شد ؟
# آنچه که برای ما مسجل بود سه نفر به نام یدالله ،فرج الله و فلاح ، در آتش سوختند . یک نفر پنجمی هست که من به چشم خود ندیدم ولی بطوریکه رییس زندان آبادان برای من شرح میداد و او در تمام جزییات این متهمین بوده چون ایشان از قبل انقلاب تا بعد از انقلاب تا بسته شدن پرونده سینما رکس آبادان ایشان رییس زندان بودند و بعد بازنشسته شدند . ایشان گفتند یک هفته بعد از دستگیری تکبعلی زاده یک شخصی بنام ابراهیم نظریان به زندان آورده شد . این ابراهیم نظریان در زندان دچار روان پریشی شد و شدیدا متوحش شد بطوریکه روزها در زندان دندانهای خود را با دست لغ میکرد و میکشید و به وضع بسیار اسفناکی دچار شده بود . روز اول دادگاه سینما رکس در دادگاه بود . وقتی وضع این را میبینند و حساب میکنند بعد از بیانات حسن عاشور ، میبینند اگر این شخص را هم بخواهند به جایگاه بیارند ممکنه بیاناتی بکنه روز دوم این آدم ناپدید میشه  و هنوز هم هیچکس از سرنوشت اون خبر ندارهد .
» جناب سرهنگ شما قبل از انقلاب مستقیما شاهد و مسئول پرداختن به این موضوع بودید در آبادان . بعد از انقلاب اطلاعاتتون را از کجا میاریند ؟ چونانکه شما فرمودید با درجه سرهنگ تمامی  اول فروردین 58 بازنشسته شدیدو این دادگاه در سال 59 برگزار میشه . شما این اطلاعات دست اول را از کجا آوردید ؟
# بله ، من اولا با تمام افسران تماس داشتم ولی اطلاعات دقیق من از رییس زندان آبادان هست که از روز اولی که این متهمین تحویل ایشان داده شدند ، با اینها بوده و اینها را به دادگاه میبرده و سرتاسر روزهایی که دادگاه از اینها تحقیق میکرده داخل دادگاه بوده و تا دقیقه ای که اینها را اعدام کردند و این آدم در آمریکا بامن بوده و رفیق من هست و تمام اطلاعات مستند و بدون ذره ای خدشه است .
» خوب بفرمایید زمانیکه تکبعلی زاده را بازداشت کردید ، چه اتفاقی افتاد قبل از انقلاب ؟
# بعد از آتش سوزی سینما رکس ، آبادان بصورت نا آرام ترین شهر ایران درآمد و اتفاقات بسیارزیادی افتاد که از جمله احضار تیمسار رزمی رییس شهربانی آبادان به تهران ، دو روز پس از حادثه آتش سوزی سینما ، بعد اجتماع قریب به یکصد هزار نفر مسلح به چوب و چماق در گورستان خسرو آباد آبادان و حمله و حرکت بطرف آبادان که من با چهل نفر در ظرف پنج ساعت توانستم این عدن را متفرق کنم بدون اینکه خون از دماغ کسی بیرون بیاد . که همین امر باعث تعجب حتی اعلی حضرت شد و به من مراحمش را همان ساعت ابلاغ کردند . بعد ازین جریانات که حسن عاشور دستگیر شد ما فهمیدیم که بایستی قویا دنبال مجرم اصلی باشیم و ما به هر وسیله ای تحقیق میکردیم . در زمانیکه حکومت نظامی اعلام شد سرقتهایی در شهر اتفاق افتاد . پنج یا شش فقره سرقت اتفاق افتاد که سارقین مغازه های بزرگ را باز میکردند و گاوصندوقهای آنها رابا خودشان میبردند و این هم شد یک شایعه بزرگی که مامورین شهربانی و فرماندهان حکومت نظامی با سارقین همدست هستند . تا اینکه بر حسب تصادف یک شب درست  سر ساعت ده شب در خیابان امیری وقتی سارقین یک مغازه فرش فروشی را سرقت میکردند دستگیر شدند . در بازجویی ازین سارقین من یک روز در ساعت پنج بعداز ظهر بود که در اتاق رییس شهربانی سرهنگ امینی نشسته بودیم وبا هم درباره وضعیت موجود صحبت میکردیم . ناگهان سروان رسایی جانشین رییس آگاهی سراسیمه وارد اتاق سرهنگ امینی شد و گفت قربان یک نفر یک خبر بسیار مهمی را میخواهد به اطلاعتان برساند و میگه فقط به شخص رییس شهربانی میگم و هیچکس نباید در اتاق باشه . ما آمدیم بیرون و بعد از ساعتی فهمیدیم که این آقا گفته که اگر به من کمک کنید من در مورد سینما رکس سرنخ مهمی به شما میدهم و خوب قول به این دادد و این بیان کرد که من با چند نفر از دوستانم در قهوه خانهای نشسته بودیم ،یکی از جوانان ناسزا میگفت به کسنی که سینما رکس را آتش زدند . جوان دیگری که اسمش حسین تکبعلی زاده است گفت ناسزا نگو . گفت چرا ؟ گفت برای اینکه برادر شما در این آتش سوزی دست داشته ، گفت شما از کجا میدانید ؟ گفت برای اینکه من هم بودم . این شد سرنخ ما ، اون جوانی را هم که میگفت ناسزا میگفته را هم آوردیم و او هم تایید کرد . درصدد دستگیری حسین تکبعلی زاده برآمدیم و فهمیدیم در آبادان نیست و به اصفهان رفته است . گروهی به اصفهان فرستاده شد و با تیمسار مصطفایی رییس شهربانی اصفهان تماس گرفته شد . ایشان پس از مدتی اعلام کردند ما به دنبال ایشان رفتیم ایشان آمده به اصفهان و در منزل خویشاوندانش بوده و بعد بع منزل آیت الله طاهری رفته و در اونجا گویا ازوی پذیرایی نشده ، برگشته به منزل خویشاوندانش و به بندرعباس عزیمت کرده است . ما فورا با سرتیپ یزدان بخش رییس شهربانی بندرعباس تماس گرفتیم و هیاتی مجدد از طرف آگاهی به بندرعباس گسیل شد . خوشبختانه خیلی زود سرتیپ یزدان بخش حسین تکبعلی را دستگیر کرد و اعلام میکند به شهربانی کل کشور که من عامل آتش زدن سینمارکس آبادان را دستگیر کردم و شهربانی کل کشور که ازین ماجرا باخبر بود میگوید سریعا متهم را بهآبادان اعزام کنید و متهم آمد به آبادان و دربازجویی آنچه را که باید و شاید گفت و من حالا میگویم که چگونه شد که سینما را آتش زد .
در آبادان سه گروه فعالیت مذهبی داشتند یک روحانیان بودند و یک حسینیه اصفهانیان بود که عده ای از تجار اصفهان به سرپرستی برادران زریباف ، حاج ابراهیمی ، حاج قبادی و رشیدیان این را رهبری میکردند » رشیدیان که بعد شد نماینده مجلس ؟ # حتما من خبر ندارم دیگه . » کیاوش و لرقبا هم تو همین گروه بودند ؟ # بله ، حالا عرض میکنم خدمتتان ، لرقبا هم عضو همین حسینیه اصفهانیها بود و گروه سوم که فرهنگیان بودند و فعالترین آنان شخصی بود بنام کیاوش . این کیاوش جلسات قرآن داشت و در آنجا بحث و گففتگو میشد برای جوانان . » کیاوش هم دور اول و دوم نماینده مجلس شد # کیاوش فرماندار شد ، استاندار شد و گویا نماینده مجلس ، این دستمزدشون بود بله . قبل از عید به ما اطلاع داده شد که عده ای از قم و اصفهان به حسینیه اصفهانیها آمده اند و اینها گروه را تحت فشار قرار داده اند که حتما باید در آبادان شما کاری بکنید که مردم آبادان هم مثل بقیه شهرهای ایران به شورش بلند شوند چون تا آن روز آبادان ساکت ترین شهر ایران بود و ما میدانستیم که یک اقدامی اینها خواهند کرد حالا در کجا نمیدونستیم . ما فعالیتها و مراقبتهامون را در نقاط حساس و حیاتی تشدید کردیم . بعد وقتی که کیاوش به این جوانان شروع میکنه به صحبت کردن ضمن اینکه تشویق و ترقیبشون میکنه  ، ضمنا تحقیرشون هم میکنه و میگه از طرف شهر بوشهر و شهرهای دیگه برای شما لباس زنانه فرستادند چون شما حرکتی ندارید ، مرد نیستید . اینها ناراحت میشند و همونجا اعلام آمادگی میکنند که ما آماده هرگونه کاری هستیم . طرحی تهیه میشه و در اولین طرح ترور سرتیپ تیمسار رزمی رییس شهربانی آبادانه اینها گسیل میشند برای ترور تیمسار رزمی ، ما مراقبت از تیمسار رزمی را بسیار تشدید کرده بودیم چون ایشان قبلا رییس شهربانی قم بودند و در قم جلوی تمام این وقایع ناگوار را گرفته بودند برعکس تدریس که رییس شهربانی اون تنزیل درجه شد و ایشان ترفیع مقام یافتند بخاطر همین اقدامی که در قم کرده بودند و برای قم هدف بود ایشان . اینها میرند به منزل رییس شهربانی میبینند که مراقبت بسیار شدیده و قادر نیستند که کاری بکنند . بر میگردند اطلاع میدند به کیاوش که ما اینجا کاری از دستمان برنمیاد . کیاوش دستور میده که برید و یکی از سینماها را آتش بزنید . اینها یک روز قبل از آتش زدن سینما رکس آبادان می آیند و سینمایی در خیابان امیری یا بنام سینما شیری یا شهلا ، تینر تهیه میکنند و میروند در داخل سالن انتظار آن سینما و زمان مناسب که میشه تینر را میپاشند ولی در این حین یک جوانی میاد بیرون ، اینها صبر میکنند تا برگردد داخل و بعد که کبریت میزنند تینر آتش نمیگیرد . تلفن میزنند که جریان اینجوری شد و ما موفق نشدیم . آقای کیاوش دستور میده که خوب ماهی را هروقت از آب بگیرید تازه است . سینمای دیگر ، فرداشب ولی اینبار سعی کنید مواد آتشزا را غلیظ تر و بهتر انتخاب کنید . اینها میروند از یک رنگ فروشی تینر را با یک روغن مخصوص مخلوط میکنند و میاند به سینمای رکس ساعت ده و ده دقیقه حدودا و پنج تومن میدند به بلیط فروش سینما و میگویند برو برای ما ساندویج بخر که ناظر نباشه بلیط فروش ، بلیط فروش میره بیرون و وقتی اینها مطمئن میشوند ، تینر را میبرند داخل سینما میریزند و دیواره ها و کف با مواد آگوستیگ فرش شده بود که سریعا آتش میگیرد . برای اینکه اینها به چنگ مامورین نیفتند چون فاصله سینما تا شهربانی صد متر بود ، ساختمان شهربانی بود دارایی بود و بعد سینما رکس . واینها میگند که اگر ما بخواهیم الان که سینما را آتش زدیم بیاییم بیرون ممکنه مامورین مارا بگیرند . بریم داخل سالن و بعد با جمعیت بیاییم بیرون . این جوابم برای اون کسانیست که میگویند سینما را درهایش را قفل کردند که خود این آقایان وقتی سینما را آتش میزنند وارد سینما میشند بعد منتها آتش به قدری سریع شعله ور میشه و از درها به داخل سالن سینما وارد میشه که حسین تکبعلی زاده میتونه فرار کنه با چند نفر دیگه ولی اون سه نفر میسوزند . این سرنوشت آتش زدن سینما رکس بود . حسین تکبعلی زاده در بازداشت ما بود ، پرونده داشت تکمیل میشد و این مراتب به تهران گزارش شده بود و وزیر دادگستری وقت دکتر باهری و وزیر اطلاعات دکتر عاملی تهرانی ، در جریان کامل امر بودند که این بوسیله رادیو ودستگاه تلویزیون پخش بشه که متاسفانه شورش سرانجام یافت و انقلاب شد و این پرونده دیگه باز نشد .در این زمان فردای انقلاب یعنی یک روز بعد از انقلاب آخوند جمی که فعالترین آخوند آبادان بود و در دستور آتش زدن سینما رکس نقش مهم و مثبت داشت با آخوند دهدشتی میروند به زندان آبادان و همه زندانیان را پس از یک سخنرانی آزاد میکنند . حسین تکبعلی زاده و آن ابراهیم نظریان در سلولهای انفرادی بودند ، رییس زندان میاد به جمی میگه که این دونفر را چه کنیم ؟ اینها عاملین آتش زدن سینما رکس آبادان هستند . میگه اینها فرزندان انقلابند اینها را آزاد کنید . اینها هم آزاد میشند . تکبعلی زاده به تهران میاد پیش صباغیان میره پیش احمد خمینی میره ،من نمیدونم که پیش آیت الله خمینی هم میره یا نه ، و بعد بوسیله محمد منتظری به پدرش آیت الله منتظری معروف که میگند آدم بسیار سالمی بود معرفی میشه و اونجا ایشان به حسین تکبعلی زاده امان نامه میده به این شرح که این فرد هر اقدامی کرده برای به ثمر رسیدن انقلاب کرده بنابراین احدی مزاحم این آقا نشود . » اینطور میشود حدس زد که احتمالا محمد منتظری خودش به هر حال در این فعالیتها نقش داشته # صد درصد در این جریان دست داشت . عرض کردم که » به هرحال میشود اینطوری فرض کرد که محمد منتظری با آیت الله منتظری منتقل کرده است که این آدم فرزند انقلاب است و بعد آیت الله منتظری چنین نوشت . # من زیاد نمیدونم که در آنجا چه گذشته ولی این امان نامه را منتظری به این آدم میده بعد این آقای حسین تکبعلی زاده میاد به اصفهان در یک تعمیرگاه آهنگری یا مکانیکی مشغول بکار میشه . وقتی آبها از آسیاب می افتد و مردم آبادان به هوش میاند میبینند ای بابا متهم چی شد و خبر پیدا میکنند که این شخص در اصفهان مشغول کار است . جمعی به سردستگی سازش ، همان کسی که اعضای خانواده اش همه به استثنای یک نفر در آتش سوزی کشته شدند . رادمهر هم بود و سازش هم بود . سازش به سردستگی جمعی میاند به اصفهان او را دستگیر میکنند و به آبادان میبرند . تحویل سپاه پاسداران و کمیته میدند . دو روز بعد می بینند که این آقا لب شط داره قایق میگیره که بره کویت ، دستگیرش میکنند . این بار این را تحویل شهربانی میدند و مامورین شهربانی را تهدید میکنند چنانچه از این آدم مراقبت نشه شما مسئولین و مامورین شهربانی هم که میدونستند خودشون متهم این پرونده شدند ، به هیچ عنوان نمیگذاشتند که این فرار بکنه . این آقا را نگه میدارند در بازداشت و در بازداشت که هست نامه ای به صباغیان مینویسه ، مشروح : جناب صباغیان من برای انقلاب خدمت کردم  و شما وعده هایی به من دادید ، الان در زندانم پدرم از کار بیکار شده مادرشم نمیدانم به چه جرمی زندانی کرده بودند ، مادرم هم زندانه ، به داد من برسید . صباغیان جوابی به این نمیده بعد اصرار مبرم هر روز که اجازه به من بدهید یا با آیت الله بهشتی یا با محمد منتظری من یک تلفن دو دقیقه ای داشته باشم ولی رییس زندان این اجازه را به این آقا نمیده تا به روز دادگاه در سال 59

  
»جناب سرهنگ هفت دقیقه وقت داریم شما ماجرای دادگاه را بفرمایید و صحبتهایی که توش شد را ؟
# اولا دادگاه به این دلیل برگزار میشه بعد از یکسال و نیم کهدر حدود چهارصد نفراز مردم آبادان به مدت شصت روز در داخل زمین دارایی آبادان اعتصاب میکنند و تقاضای رسیدگی به پرونده میشوند و شعارهای زیاد و درشت دورتادور سینما چسبانده میشه ، رزمی سرپوشی برای جنایت رژیم و شعارهایی است که مردم در داخل اصفهان میدهند . بعد به من اطلاع داده شد تلفنی که دیروز جلسه ای تشکیل شده و گفتند حال که این مردم دست بردار نیستند ما عده ای از سران وقت آبادان را میگیریم در این دادگاه اعدام میکنیم تا به این پرونده خاتمه داده بشه و دادگاه تشکیل میشه و شخصی بنام موسوی تبریزی که متاسفانه فرصت نشد که من داستان ایشان را بگم به ریاست دادگاه برگزیده میشه در حالیکه مردم آبادان تقاضا داشتند شیخ علی تهرانی قاضی دادگاه بشه ، همان کسی که بعد از انقلاب اعلام کرده بود سینما رکس را روحانیون آتش زدند . دادگاه که تشکیل میشه اولین فرد که گفتم حسن عاشور به اون صورت در میاد ، از بقیه متهمین بازجویی میشه تا نفر آخر میرسد به حسین تکبعلی زاده . از حسین تکبعلی زاده اولین سوالی که میکنند چطور سینما را آتش زدی ؟ ایشان مشروح تعریف میکنه بدون اینکه بپرسه چه کسی ایشون را تحریک کرد ، فقط میگه چگونگی آتش زدن سینما را تشریح کنید ، ایشان تشریح میکنه . بعد از اینکه سوالات تمام میشه میگه که آقای حسین تکبعلی زاده روابط شما با ساواک شاه چگونه بود ؟ حسین تکبعلی زاده که آدم جسور و بسیار گستاخ است این را رییس زندان به من میگفت ، بسیار گستاخ ، میگه دوباره بفرمایید سوالتان را ، این آقا دوریالیش نمیفته که این میخواد چکار کنه میگه که عرض کردم که آقای حسین تکبعلی زاده روابط شما با شاه و ساواک شاه چگونه بود ؟ معذرت میخوام میگه مرتیکه فلان فلان شده ، رکیک ترین فهشی که به یک مرد میشه داد را به موسوی تبریزی میده و میگه شما اطلاع ندارید من با کی روابط داشتم ؟ ساواک کیه ؟ شاه کیه ؟ اونا که روحشون ازین جریان خبر نداشت . دادگاه به هم میخوره ، هم همه میشه ، درهای دادگاه را میبندند ، دوربینها وضبط صوتها را از خبرنگارها میگیرند فیلمها و نوارها را در میارند و به اینها ابلاغ میکنند که اگر یک کلمه ازین مطالب به بیرون درز پیدا بکنه شما هم ضد انقلاب محسوب میشید و بعد از دو روز حکم صادر میشه و جالبترین قسمت اجرای حکم است . سازش و عده دیگری که در اولین روز دادگاه به حضور متهمین اعتراض کردندو گفتند اینها کی هستند شما آوردید دادگاه ؟ اینها متهمین ما نیستند ، متهمین اصلی ما کسان دیگری هستند ، اونها را از دادگاه بیرون میکنند و تا آخرین جلسه دادگاه آنها را به دادگاه راه نمیدهند . بعد از اینکه حکم صادر میشه مردم باخبر میشند . ساعت سه بعد از ظهر محکومین را میبرند برای اجرای حکم . مردم آبادان جلوی اینها را میگیرند که از اجرای حکم جلوگیری کنند . با جنگ و گریز در سه نقطه اینها را پیاده میکنند موفق نمیشوند و سرانجام عده ای از پاسدار و بسیجی جلوی مردم را سد میکنند و این محکومین را میبرند در یک گورستانی سریعا اعدام میکنند و فرار میکنند .

  
» جناب سرهنگ دو دقیقه فقط فرصت داریم . ممکنه ازتون خواهش بکنم که عاملان آتش سوزی سینما رکس آبادان را نام ببرید فقط ؟
# عامل شماره یک کیاوش ، شماره دو جمی ، برادران زریباف ، حاج ابراهیمی ، رشیدیان ، قبادی ،  لر قبا ، اینها کسانی هستند که در آبادان مستقیما در این جنایت دست داشتند . با تهران و قم که اینها ارتباط داشتند چه کسانی بودن من اطلاع دقیقی از اونها ندارم ولی مطمئنا میدانم روحانیون بلند پایه انقلاب در این جنایت در قم و اصفهان دست داشتند یعنی دستور از آنها میرسید
» از کجا میدانید ؟
# در اول سخنانم عرض کردم به ما اطلاع رسید که از قم و اصفهان کسانی آمده اند و مصرند که آبادان باید برخیزد به هر قیمتی شده و به هر دلیلی شده و آنان بودند که اینها را تحریک کردند و اینها حکم را به اجرا گذاشتند در آبادان .
»  همانگونه که هفته قبل هم عرض کردم خیلی تامل برانگیز است که در 34 سال عمر نظام هرگز سالگرد و یادبودی برای این واقعه آتش سوزی سینمارکس آبادان که در تاریخ بیست و هشتم مرداد 1357 اتفاق افتاد ، چند ماه قبل از انقلاب ، هیچوقت هیچ برنامه یادبودی برای آنها از طرف جمهوری اسلامی برگزار نشد و این خیلی جای تامل داره که چرا نشد . صحبتهایی که با جناب سرهنگ بیات کردیم فقط یک اشاره هایی بود به برخی از نکات و از ایشان خواهش کردیم که در یک برنامه یک ساعته مستقلی از آغاز تا پایان همین فاجعه سینمارکس بپردازیم ...مجددا از شما متشکرم .
# بنده هم خیلی ممنونم.

مصطفی پور محمدی

متولد قم والان 50 ساله (سال1391) است . او که در نوجوانی لباس طلبگی پوشیده ، در بیست سالگی دادستان سه استان خوزستان هرمزگان و خراسان شد و فقط درسالهای شصت و شصت و یک در استان هرمزگان شهر بندر عباس دستور اعدام بیش از سیصد نفر را داد . در لیست اعدامیان وی بیشتر اسامی دانش آموزان 16 و هفده ساله به چشم میخورد . این فهرست را در فیس بوک صفحه آخر صدای آمریکا میتونید ببینید . پورمحمدی 29 ساله بود که عضو شورای مرگ در سال 67 شد . هیاتی که منصوب به خمینی بود و سه عضو اصلی داشت که با اظهار نظر این سه عضو تکلیف اعدام زندانیان معلوم میشد . مهدی اصلانی زندانی جان بدر برده دهه شصت میگوید : حسینعلی نّیِری ، مرتضی اشراقی و مصطفی پورمحمدی این سه نفر بودند . بعد از سال 67 و در هر دو دوره ریاست جمهوری هاشمی یعنی درست زمان اوج ترورهای مخالفان رژیم در داخل و خارج از کشور در دوره فلاحیان ، به  مقام ریاست اطلاعات خارجی وزارت اطلاعات  رسید . در سال 78 عضو هیات منصفه دادگاه ویژه روحانیت در محاکمه عبداله نوری بود و همان سال به مقام مدیرگروهی سیاسی اجتماعی بیت رهبری رسید . جالب اینجاست که از استادان دانشگاه امام صادق ، ریاست هیات امنای مرکز اسناد انقلاب اسلامی هم هست . مسئولیتهای وی یا زیر نظر مصباح یزدی تئوریسین خشونت در نظام است و یا زیر نظر روح اله حسینیان (دوست سعید امامی ِ قاتل روشنفکران درپاییز سال 77 و قبل از آن) است .
وقتی احمدی نژاد رییس جمهور شد در تلاش بودکه اعضای کابینه اش را از اعضای سپاه و اطلاعات انتخابات بکند که در نتیجه ایشان را به سمت وزارت کشور انتخاب کرد . این وزارت دوسال و نیم بیشتر طول نکشید و پورمحمدی در تیرماه 88 رییس سازمان بازرسی کل کشور شد . سال 85 وقتی که وزیر بود خواست همراه احمدی نژاد به بهانه سازمان ملل به آمریکا برود اما آمریکا به وی ویزا نداد ودلیلش را کشتار و سرکوبی مردم ایران اعلام کرد .
پورمحمدی اعلام کرده که اگر تکلیف باشد وارد انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات سال 92 خواهد شد . اعلام کرده تنها کسی که میتواند به او امر و نهی کند فقط و فقط رهبری است و هیچ کس دیگری نمیتواند به پورمحمدی امر و نهی بکند . 
اخیرا بین دزدان درجه اول رژیم آخوندی نزاعی درگرفت . رحیمی معاون اول احمدی نژاد که پرونده دزدی یک ونیم  میلیاردی وی و همدستانش از بیمه بدستور رهبری متوقف شده در هفتمین جشنواره تعاونی‌های  کشور گفت  شخصی که در زمانی در دولت مشغول بکار بود و پیش از آنکه از دولت طرد شود، حدود 21 میلیارد تومان که با سود متعلق به آن به بیش از 30 میلیارد تومان بالغ می شود، به طور غیر قانونی از وزارتخانه خارج و تاکنون که 4 سال از آن تاریخ می گذرد، عودت نداده است، که با این پول می شود به هزاران دانشجو وام تحصیلی داد . رییس سازمان  بازرسی در پاسخش اعلام کرد؛ اگر چه همگان از انگیزه معاون اول رئیس جمهور در ارتکاب جرم نشر اکاذیب و افترا به رئیس سازمان بازرسی کل کشور، کم و بیش، آگاهند، ولی شایسته بود ایشان در سخنرانی خود در جشنواره تعاونی‌های برتر، به جای فرافکنی و سوء استفاده از احساسات بی‌آلایش جامعه و فضای عدالت خواهانه دانشجوئی به مشکلات واقعی وجدی مردم می‌پرداخت. وی گفت موضوع مطرح شده از سوی آقای رحیمی، مربوط به اعطای وام قرض الحسنه به بیش از سه هزار نفر از اعضای شرکت تعاونی مسکن وزارت کشور بوده است تا پس از حل مشکلشان، آن را بازگردانند. اما بعد باز هم رحیمی گفته بود که واوی در کار نبوده و باز هم رهبر اجازه پرداختن به موضوع ر ا از همه گان سلب کرد و دستور داد تمامش کنید .

 

 

 

 مصاحبه افق با شاهزاده رضا پهلوی در ارتباط با شورای ملی


افق کاری از صدای آمریکا با اجرای سیامک دهقانپور، در برنامه روز سه شنبه یازدهم مهر دوم اکتبر با نگاهی به منشور پیشنهادی شورای ملی ایران برای برگزاری انتخاباتی آزاد در ایران به ضرورت حمایت شاهزاده رضا پهلوی ازمنشور و نقش ایشان درین رابطه ، باحضور شاهزاده رضا پهلوی میپردازد . در زیر به گوشه ای از این گفتگو اشاره میکنم . پیشنهاد دارم چنانچه تا کنون موفق به مطالعه منشور16 ماده ای که تا امروز بیش از پنج هزار نفر آنرا تایید کرده اند ، نشده اید اینجا کلیک کنید .
قبل از شروع گفتگو سیامک دهقانپور  نگاهی دارد بر مقدمه و متن منشور ونتیجه این سوال فیس بوک صدای آمریکا که " آیا حمایت شاهزاده رضا پهلوی را از منشور شورای ملی مثبت میدانید ؟ " و پاسخ اکثریت مثبت مردم



بعد ازآن اشاره ای به سخنان  شاهزاده با دلچوله دارد : (( حرف ما به دنیا این است که شما هرچه کمتر به ما کمک کنید ، هزینه مردم ایران برای بدست آوردن آزادی را سنگین تر کرده اید . با آشتی ملی میتوان هزینه تغییر رژیم را کاهش داد مشکل اساسی در ایران نه مناقشه هسته ای بلکه نغض حقوق بشر ونبود دموکراسی است .)) و مروری دارد بر اعلامیه کمیته موقت هماهنگی برای تشکیل شورای ملی ایران .
و اما میپردازم به مصاحبه ( سخنان شاهزاده با علامت # و سخنان سیامک دهقانپور با علامت » مشخص شده اند
» خوب مهمان امشب افق شاهزاده رضا پهلوی هستند ، شاهزاده رضا شما خوش آمدید به برنامه
# تشکر از شما که باز من را دعوت کردید و درود به هم میهنان عزیزم در اخل کشور و در سرتاسر جهان


» آقای پهلوی چه شد بعد از این همه سال شما تصمیم گرفتید امضاتون رو پای این منشور بگذارید ؟ نه خود شما خانوادتون هم این کار را کردند .
# ببینید آقای دهقانپور الان 32 سال هستش که دراین مبارزه سیاسی جهت آزادی و سربلندی کشورم ، مشغول بودم و هستم و تا اون لحظه ای که به پیروزی برسیم دست ازین حرکت بر نخواهم داشت . تمام زندگیمو تو راه نجات کشورم ازین حکومت استبدادی گذاشتم ، برای اینکه برگردیم به راه ترقی پیشرفت امنیت و رفاهی که مردم ایران صد در صد مستحقش هستند و نه وضعیت اسفناک کنونی که باهاش مواجه هستند . منتها فکر میکنم که در مرحله ای از تاریخ رسیده ایم اکنون که واقعا بزرگترین دشمن سرنوشت ایران بی تفاوتی است و یا عدم هزینه شخصی که هر ایرانی که معتقد به کشورش هست ، دارای هر نام و هر مقام و هر امکاناتی که باشه در واقع پشت کرده به وظیفه خطیرملی که در این راستا بایستی انجام بده بعنوان یک شخصیتی که بایستی در کار هر چی که داره ، هر توانی که داره رو هزینه کنه . من نه به تعریف خودم بلکه به تعریف بسیاری که قبول دارند که از نظر یک سرمایه ملی یک وضعیت بسیار خاصی دارند برای جامعه تنها به این اکتفا نمیکنم که از دید بعضیا میگند این سرمایه ملی را باید حفظ کرد من معتقد هستم که این سرمایه زمانی باید هزینه بشه برای مملکت .
» فکر میکنید الان زمانشه ؟
# صد در صد اصلا بحثی درش نیست ، اگر من امروز بعنوان یک ایرانی در درجه اول ولی به هر مقیاسی که هم میهنانم نقش من را مفید و موثر میدانند و میشناسند باید بدانند که من هر چه که دارم در توان هزینه آزادی کشورم میکنم . چرا ؟ چونکه میخواهم هرچه زودتر برسیم به شرایطی که سرنوشت کشورمون بدست مردم ایران و نه هیچ نوع عامل دیگری تعیین بشه . برای جلوگیری از هر نوع بحرانی که در انتظارش میتوانیم باشیم ، متاسفانه اگر به موقع نجنبیم و به موقع نتوانیم یک گزینه ای در برابر این نظام ارائه بدیم که بتونه طریقه نجاتی از این مخمصمه برای ایران باشه ممکن مواجه بشیم با هزار و یک جور گرفتاریهایی از قبیل حملات خارجی به کشورمون و یا حتی چند تکه شدن کشورمون و بدین ترتیب فکر میکنم که هیچ زمانی در تاریخ مملکتمون چنین شرایطی پیش نیامده بود که به این شدت وضعیت بحرانی باشه و به این اهمیت باشه نقشی که هر شخصیتی از کشورمون چه فرهنگی چه سیاسی وچه غیره بایستی داشته باشند . من بدینگونه این تعهد را به هم میهنانم دادم همیشه و امروز باز تکرار میکنم که هرچه در توانم هست جهت پشتیبانی از یک هدف ملی که در برگیرنده خواسته مشترک اکثریت مردم ایران که در واقع اولین ضربه را ازاین حکومتی که در کشور ما هست خوردند و دارند میخورند ، برای رسیدن به سربلندی کشور برای حاکمیت خودشون بکار گرفته ام و امروز با حمایت ازین فراخوان که تمام مفادش رو نه تنها اعتقاد دارم بلکه خود من در نگارشش به هر حال نظرات خودم را داشتم و الان مدتهاست که در این مورد بسیار تلاش کردم بخصوص پس از اتفاقاتی که سه سال پیش افتاد و آخرین به اصطلاح آزمایش با یک اصرار در انتخابات درقالب این نظام برای دست پیدا کردن شاید به اصلاحاتی بیشتر ، دیدیم که اون هم به جایی نرسید و اکنون فکر میکنم که اکثریت جامعه راهی را و گزینه ای را میخواهند پیدا بکنند که در ماورای این نظام ما بتونیم دستیابی پیدا بکنیم به اون اهداف .
»خوب به مفاد این منشور بیشتر میپردازیم . ولی شما برای خودتون نقش سخنگوی شورای ملی ایران را قائل شدید . آیا همچین چیزی بوده ؟
# من هیچ نقشی را برای خودم قائل نمیشم و دنبال هیچ نوع نقش اجرایی هم نیستم برای اینکه اصلا کار من این نیست اما گفتم به هم میهنانم که چنانچه بر مبنای یک خرد جمعی و پس از تشکیل چنین نهادی ، اینطور تشخیص دادند که من بهترین شخصیتی هستم به دلیل نامی که دارم و تاثیری که در صحنه بین المللی میتونم داشته باشم ، که با انتخاب خودشون به من این وظیفه را محول بکنند که سخنگوی این جمع باشم برای کلیه هم میهنانم و در سطح بین المللی با کمال میل این نقش را خواهم پذیرفت ولی ابتدا بایست برسیم قبل از هر چیزی به تشکیل این نهاد با مشارکت هر چه بیشتر نیروهای سکولار و دموکراتی که به این آینده می اندیشند و اعتقاد دارند به اینکه از طریق صندوق رای هستش که سرنوشت مردم ایران بایست تعیین بشه . در قالب انتخابات واقعا آزاد و با بدست آوردن چنین شرایطی در کشورمون در اون زمان بتونیم محول بکنیم این تصمیمات را به نمایندگان برگزیده مردم چه در مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی آینده و تعیین شکل نظام آینده و به رفراندم گذاشتن آن که مردم ایران در اون تاثیر گذار باشند و در اون مرحله اونوقت تصمیمات عادی هر کشور دموکراتیکی در تشکیل دولتها و حکومتها خواهد بود و از این لحاظ به نظر من اهمیت اصلی این شورا این نیست که بخواهیم از حالا شکل نظام آینده را تعیین کنیم
 و یا قانون اساسی آینده را تعیین کنیم تنها رسالت این شورا این هست و بایست باشه که تا اون روزی که این فضای سیاسی در ایران فراهم نشه ، وظیفشون فراهم کردن اون شرایطه و به محض اینکه اون شرایط شد تحویل دادن این کار هست بدست نمایندگان منتخب مردم و وظیفه این شورا اونجا خاتمه پیدا میکنه .
» تا پیش از فراهم شدن اون شرایط شما برا خودتون نقش اجرایی در این شورا قائل نیستید بعنوان سخنگو ؟
# من هر حمایتی که از تمام نیروهایی که در این راستا میخواند تلاش بکنند در این راستا خواهم گذاشت و همین که کردم در عمل و دوستان خوب میدونند ، کسانی که تا بحال درین راستا فعال بودند ولی همینطور که گفتم هیچ نقش اجرایی برای خودم مشخص نکردم و نمیخواهم داشته باشم برا اینکه فکر کنم یک خرد جمعی و یک تصمیمات مدیریتی هستش که بایستی اداره تشکیلات این کار را به عهده بگیره ، اونجا که فایده میتونم داشته باشم همینطوری که گفتم اونجاییست که به هر حال بعلت همین سرمایه ای که در اختیار من هست از نظر آشنایی از نظر آگاهی از نظر اینکه در سطح بین المللی به هرحال فرصتهای زیادی برا من هست ، بوده و خواهد بود که با سران ممالک و با دولتهای مختلف در سطح بین المللی رایزنی کرده باشم به نام این جنبش و خواست مردم ایران ، یک همچین مسولیتی از نظر سخنگویی احتمالا اگر اینطور تشخیص دادند و صلاح دیدند به من واگذار بکنند . به هر حال وظیفه من فراهم کردن این شرایط و دعوت هرچه بیشتر همسویی و همکاری نیروهای ملی است در این راستا که با یک دید فرا مسلکی و فرا حذبی و فرا ایدئولوژیکی با یک هدف مشترک ملی بپردازیم به اینکه چگونه میتونیم ایران را از این بحران سیاسی و اقتصادی نجات بدیم و در یک مسیر ترقی قرار بدیم . بر مبنای خرد جمعی با کمترین برخورد خشونت آمیز، با یک دید و یک ادبیات به دور از خشونت ، مبارزات مدنی به دور از خشونت و نهایتا جلب توجه جهانیان در حمایت از حق مسلم ایران در اینکه بتونند سرنوشت خودشون را تعیین کنند و انتخابات آزاد بتونیم در کشورمون برگزار بکنیم .
» منشور قرارِ که موجب گرد هم جمع شدن نیروهای سیاسی بشه . نگران نیستید که گروه هایی که حتی به شما نزدیک بودند در میان مشروطه خواهان در میان طرفداران سلطنت ، بین اینها الان شکاف افتاده و عده ایشون حاضر نیستند از این منشور حمایت بکنند ؟
# ببینید شکاف طبیعیه . در تمام جریانات سیاسی چه راست چه چپ ، خیلی ریزشها ممکنه پیش بیاد من فکر کنم برخوردهای سنتی با مسائل در مقابل یک برخورد مدرن و جدید و سیاسی به مسائل خیلی قضیه را فرق میده ، فرض کنید تفاوتی هست بین چپ سیاسی امروز با چپ سنتی سابق که با یه نستالجیهای قدیم خودشون سروکار دارند وراست هم همینطور تا کسانی که امروز میاند مسئله رو مثلا در لیبرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی بیان میکنند ، حالا چه از چپ باشند یا چه راست باشند ، و حتی شکل نظام هم دیگه مسئله انقدر نیست که بگیم حالا شما نظام پادشاهی پارلمانی را ترجیح میدین یا نظام جمهوری پارلمانی را . مهم اینه که جمهوریت بوجود بیاد و در یک نظام سکولار ، یه جدایی کامل دین از دولت باشه و الا اصلا دموکراسی قابل اجرا نیست و مفاد حقوق بشر تضمین کننده نتیجه کار بایست باشه که تضمین شهروندان اون کشور چه از نظر قانونی چه از نظر تمام حقوقشون رعایت بشه چه زن چه مرد چه شما یک دسته مذهبی باشید یا قومی باشید . به هر حال هیچ ایرانی ، هر کسی شناسنامه ایرانی داشته باشه بایستی این تضمینها را داشته باشه . بحث ما چگونگی رسیدن به این شرایط هستش با حفظ استقلال فکری و ایدئولوژیک هر جریانی در اون مملکت ولی برای اینکه به اون مرحله برسیم یک کار جمعی امروز لازم هست . اگه بخواهیم تصمیماتی گرفته بشه در جهت هدایت یک حرکت از نظر تمام فعالیتهایی که در پیش خواهد بود خیلی به نظر بیشتر منطقی میاد که تمام این ایده ها تمام این نظرها تمام این پیشنهادات در یک مجلسی جمع بشه در اونجا بحث بشه ، باز میگم بر مبنای خرد جمعی راهکار اتخاذ بشه ، تقسیم کار بشه و بدین شکل بشه عملا در صحنه فرایندهای اجتماعی سیاسی و مبارزات مدنی که مردم ایران به هر حال باهاش مواجه هستند و خواهند بود یک هدایت و هماهنگی بهتری و عملی تری را بهش برسیم .
» بخشی از این نیروها بودند یعنی خودِ شما میدونید که در این پروسه تنظیم منشور گروهی از این افرادی که صحبت کردیم از نمایندگان حزب مشروطه ایران و بسیاری ازین افراد حضور داشتند ولی بعد بیرون آمدند . علت چیست چه کارشما میتونید بکنید که این نیروهایی که اگر بحث بر سر این باشه که یک عده معتقد به سلطنت طلبند و یک عده معتقد به پادشاهی مشروطه هستند ، شما بین این دوتا گفتید که بدنبال این هستید که نیروهای جدیدی را وارد بکنید آیا حاضر هستید که بخشی ازین نیروهای کلاسیک را پشت سر بگذارید و اینکه برید به سمت نیروهای دیگری ؟
# اصلا عملا صورت مسئله روشن میکنه که هر کسی که از یک دید تمامیت خواهی یا بدور از اصول دموکراتیک بخواد به قضیه نگاه بکنه خودش ، خودش را از صحنه حذف میکنه برای اینکه اصولی که پایه اصلی این توافق و تفاهم هستش همش یک اصولی هست که همانطور که میبینید در مفاد این منشور پیشنهادی و در واقع ارزشهای مشترکی که در اونجا تهیه شده کاملا خطوط را مشخص میکنه که چه کسانی میتونند از نظر برخوردشون با مسایل جزیی از این راستا باشند یا کسانی که مقاومتهای تمامیت خواهی یا برخورد غیر دموکراتیک با مسایل داشته باشند عملا خودشونو از این صحنه حذف میکنند .
» یعنی اعتقاد دارید اونهایی که صحبت از سلطنت میکنند دارند برخورد غیر دموکراتیک میکنند ؟
# بایست اولا تعریف بکنیم که وقتی میگیم سلطنت معنیش چیه . یا حتی وقتی میگیم جمهوری ، اگه ما موازین دموکراسی را موازین یک نظام پارلمانی را ، موازین یک سیستم تقسیم قدرت و استقلال هر قوه ای از آن یکی را ، خیلی مسایلی که امروز در هر دموکراسی که باهاش مواجه هستیم میبینیم . حالا شده فورم پادشاهی پارلمانیش باشه چه به فرم جمهوریش . مثلا فرض کنید مدلهاش را از ژاپن بگیرید تا سوئد تا هلند تا اسپانیا تا بلژیک ، در نظامهای پارلمانی پادشاهی ، یا جمهوریهایی که اون هم میگم از شرق تا غرب داریم دیگه ، از کره بگیرید تا فرانسه بگیرید تا فرض بفرمایید آمریکا ، انواع و اقسام مدلها را میبینیم . مهم این هست که برخورد جامعه در اینکه این ارزشهای دموکراتیک و رفتار دموکراتیک و منش دموکراتیک و تمام این مکانیزم هایی که در کشور دموکراتیک هست رعایت بشه . بر اساس آزادی بیان هیچ کسی نمیتونه حق بیان یک اندیشه ای را مانع بشه ، ولی هر بیانی الزاما یک اندیشه دموکراتیک یک برخورد خوشایند نیست . خیلی ها هستند از آزادی بیانشون استفاده میکنند ولی یک برخورد بسیار زننده و غیرقابل قبولی دارند از نظر معیارهای دموکراتیک . ما بایست تفاوتی قائل بشیم بین اینکه چه کسانی میتونند یک مشروعیت در بیانشون پیدا کنند بر اساس اینکه آیا برخوردشون با یک مسئله رعایت اصول دموکراتیک هست یا نه . بنابراین خودبه خود میگم جامعه نخواهد پذیرفت هر برخوردی که از طرف هر جریانی حالا چه راست چه چپ باشه که با یک دید تمامیت خواهی باشه و بخواند به فرم خیلی تحمیلی نظر خودشون را به دیگران تحمیل بکنند . اصلا این برخورد در ادبیات و در رفتار و در کردار این کار نیست و نمیتونه باشه و برا همین میگم که صافی آزمایش خود به خود نیروهایی را طرد خواهد کرد که حاضر نیستند به هیچ وجهی یک برخورد معقول یک برخورد دموکراتیک با مسایل داشته باشند . نیازی به این نیست که دیگران اینها را حذف کنند خودشون عملا خودشونو حذف خواهند کرد .
» خوب فقط بحث بر سر حامیان سلطنت و پادشاهی مشروطه نیست . به این قضیه بر میگردیم . بخشی از نیروهای سکولار ، اینهام در این پروسه حضور داشتند و اونهاهم بیرون اومدند و اخیرا هم به شما متن منشور دیگری را دادند که فکر میکنم بسیار شبیه اون چیزیست که شما در تهیش نقش داشتید . شما اساسا حاضرید که منشورهای دیگری را در کنار این منشور امضا بکنید به این منشور بپیوندید ، یا نه این امضا را گذاشتید و میخواهید این مسیر را پیش ببرید ؟
# ببینید من خیلی واضح بهتون بگم هدف تشکیل یک نهاد ملی است که بتونه معرف این راهکار باشه برای رسیدن به فضای انتخابات آزاد در ایران . هر نیروی سیاسی که معتقد هستش که ما بایست از طریق صندوق رای و از طریق حاکمیت مردم سرنوشت ایران را تعیین بکنیم از هر راستای سیاسی که باشند میتونند چنین حرکتی را پشتیبانی بکنند . در هر صورت ادعای کسانی که در قالب این حرکت تا بحال با من کار کردند و پیش رفتیم صرفا بر مبنای پیشنهاد تشکیل یک نهاد ملی است و حتی خود منشور یک منشور پیشنهادی است ، آیه قرآن نیست که به دیگران بخوایم تحمیل بکنیم ، حتی در اینجا اومده ودر تارنمای همین منشور آمده که هر نظری چه اصلاحی چه تبصره ای که بتونه مفید باشه در جهت تشکیل دراین راستا ، مصلما خواهان شنیدنش هستیم و اگر دیگرانی هستند که حالا به هر دلیلی شاید نخواند الزاما از طریق این فرض کنید هیات هماهنگی پیش برند اما کلا به تشکیلات چنین شورایی اعتقاد دارند میتونند بیاند و در قالب یک کمیته جمعی یک شرکت عمومی تری به این کار بدند و تا اونجا که صحبتهایی اخیرا داشتم با بعضی ازین جریانات که نام نمیارم ولی به هر حال درین صحبت بودیم تا اون حد متعهد شدند که به هرحال  در جهت تشکیل این شورا کوشا باشند ولو اینکه پیشنهادات قدری متفاوت از نظر محتوای منشوری داشته باشند یا حتی بعنوان یک نهاد الزاما نه وابسته به این تشکیلاتی که تابحال در راستای شورا کار کردند ، اما بعنوان همکاری با بخشی از اونها جهت تشکیل این ، قدم به میدان بزارند . اون را خواهیم دید حالا من در این مرحله با اونها هم صحبت میکنم و همینطور که گفتم در اعلامیه ای که چند روز قبل بود گفتم که هر حرکت و هر جریان و هر گروهی که در جهت این راستا پیش بره مسلما تا زمانی که در همون راستا و در همون خط و هدف هستش ، با اونها نیز من همکاری خواهم داشت و پشتیبانی خواهم کرد .
» آقای نوری علاء دیشب باهاشون صحبت میکردم گفتند که تا آخر اکتبر این منشور جدیدشون را اعلام میکنند . اعتقاد داشتند و بدنبال این بودند که سی نفر شخصیت سیاسی دور این ائتلاف جمع بشند و زمانش رسیده متن را در اختیار شما گذاشتند . شما ترجیح میدید که این متن زیر چتر شورای ملی ایران فعال بشه یا بعنوان یک جریان مستقل هم باشه به نظر شما موازی کاری نیست ؟
 # نه به نظر من برای اینکه جلوگیری بشه از موازی کاری ، تمام پیشنهادات بایستی در یک مرکز مطرح و نهایتا باز میگم بر مبنای یک خرد جمعی تصمیم نهایی گرفته بشه برای آنچه که نهایتا تبدیل خواهد شد به اساسنامه آن شورای ملی با شرکت تمام این جریانات و البته این مسئله را تا اون جا که ممکن هست بشکل شفاف و با مشارکت هر چه بیشتر هم میهنانمون میخواهیم پیش ببریم . حالا ممکنه که حضور فیزیکیشون در نشست اول امکان پذیر نباشه ولی هم از طریق مطبوعاتی با پخش زنده با حضور مطبوعات و اینترنت ، تمام هم میهنانی که به این کار اعتقاد دارند میتونند دنبال بکنند و شرکت بکنند . من در اینجا فکر کنم بسیاری از چهره هایی که از نظر فرهنگی بعنوان فرهیختگان جامعه هستند که اسمی دارند یا باور دارند که نامی دارند ، به همون اندازه که امروز میگویم ما بایستی که هر چه که داریم هزینه اینکار بکنیم ، ازشون انتظار دارم که امروز ازین موضع مهمی که در جامعه میتونند داشته باشند اونها نیز بیاند و به این حرکت بپیوندند و کمک بکنند به تشکیل نهاد برای اینکه نگارش نامشون بر سنگ قبرشون هیچ فایده نخواهد داشت . فکر نمیکنم که مردم ایران این را بعنوان یک خدمت به مملکت تلقی خواهن کرد و به به چه چه که فلانی چه آدم خوبی بود و آدم فرهیخته ای بود اگر راست میگیند بیا اسمتو هزینه این حرکت برای نجات مملکتت بکن . این توقعی است که من ازین کُنش گران و شخصیتهای سیاسی دارم و کار به این ندارم که ممکنه که مسائل شخصی داشته باشند یا یه مقداری بخواهند با هم رقابتهای فردی داشته باشند ، مهم اینه که کار پیش بره و تا موقعی که کار پیش بره و برسیم به اون مرکز ، هرکسی که در اون راستا حاضر که کار کنه بیاد جلو . اگر بخواند موازی سازی بکنند و ترازو بگیرند دستشون و همدیگه را وزن بکنند ، این در ادبیات و اخلاق کار من نیست و مسلما من به هیچ عنوان با اینگونه افراد نه کاری میخوام داشته باشم و نه وقتم رو تلف خواهم کرد .
» این آخرین تلاش سیاسی کار شماست ؟ فکر میکنید اگر منشور شورای ملی به نتیجه نرسه شما هم سیاست رو میبوسید میزارید کنار ؟  
# نه ، من فکر کنم مردم ایران یک فرصت طلایی را از دست خواهند داد و اصلا ایرانی نخواهد بود که من و شما بخوایم دلمون به حالش بسوزه . ببینید شما خودتون اینجا یک سنجشی کردید . اکثریت هم میهنانم اعتقاد و باور دارند که نقش من بسیار موثر و مهمه در پشتیبانی از این هدف . مسئله شخص من نیست ، مسئله هدفی است که ارائه داده شده برای اینکه مردم ایران تشنه یک راه حل هستند تشنه یک راه نجات هستند تشنه یک مکانیزمی هستند که معرف خواسته هاشون باشه ، نیازی به یک تشکل و رهبریتی هست . به خصوص وقتیکه میبینیم در داخل یک چنین محیط خفقانی هست که اصلا به هیچ وجهی امکان ناپذیره که از درون بشه چنین حرکتی را در مقابله مستقیم با رژیم بوجود آورد . یه جا بایست این مرکز بوجود بیاد . سالهاست که با این افراد من سروکار داشتم چه در داخل چه در خارج ولی در این دو سال گذشته مقدار زیادی از وقتم صِرفا بر مبنای مسایل درون کشور پایه ریزی شده بود این مسئله ای که بهتون میگم  یه حرکت واقعا قِشریه ، برا بار اول ما میخواهیم یک حرکتی باشه که واقعا مردمی باشه و واقعا قِشری و از پایین به بالا جوش بخوره نه اینکه از بالا یه سِری الیت بشینند و برا همدیگه طومار ببافند و بخواند به جامعه تحمیل کنند .نه ، این یه چیزی است که از داخل زندانهای سیاسی در اومده ، از داخل تمام کنش گران سیاسی دراومده ، از داخل محیطهای دانشگاهی ایران دراومده ، از بین کارگران زحمت کشانی که به هزار گرفتاری دارند داد میزنند دراومده ، از اون شخص زندانی مثل آیت الله بروجردی که هرچند وقت یکبار از من میخواد که حرفش را به جهان برسونم در اومده که آقا یه کسی بیاد به داد ما برسه این وسط ، نمیگند یه کسی فقط یه نفر همگی بایست به این کار مشغول باشیم اما من در تمام این سالها تمام این سفرهایی که کردم ،در سطح دنیا کشورهای مختلفی که رفتم ، در اروپا در خاورمیانه در آفریقا در آمریکا و جاهای دیگر ، با سران دولتها با رهبران احزاب سیاسی در طیفهای مختلفش ، با نهادها و ان جی اُ های غیر دولتی سازمانهای غیر انتفاعی سندیکاهای کارگری  روشنفکران ، مطبوعات چیان چه ایرانی چه خارجی همه اینها در این راستا بوده که اهمیت اینکه مردم ایران میتوانند و سزاوار آینده بهتری هستند و قابلیت یک کاری را میتونند داشته باشند را نهادینه کردم که شما آمدید بعد از سی و دو سه سال گفتید ما دیگه با جمهوری اسلامی چون دیگه نمیتونیم به نتیجه برسیم راهکار اینه که به مملکت ایران حمله نظامی بشه برای از بین بردن تاسیسات اتمیش و گفتم آقاجان شما سی و سه ساله یکبار نشده با مردم ایران یک گویش مستقیم داشته باشید ، هردفعه آمدید فقط اکتفا کردید به حرفی که این رژیم بهتون زده ، انتظار داشتید که بتونید با آقای احمدی نژاد یا آقای خامنه ای مذاکره کنید . یکبار اومدید با یک فعال حقوق بشر ایرانی با یک وبلاگ نویسی که الان آواره است تو یک کمپ آوارگی تو ترکیه یا تو اربیل کردستان گیر کرده ؟ یک دفعه اومدید با یک پرستار با یک کارگر واقعی ایران صحبت مستقیم کنید بپرسید دغدغه اش چیه ؟ دردش چیه ؟ ازش حمایت بکنید . سخنگوی ملت کیا هستند چه کسانی هستند چه نیروهایی هستند ؟ آیا کسانی هستند که واقعا از دل این مردم دراومدند یا یه اپوزیسیون کلاسیکی که یه زمانی یه حرفی داشت و بیرون هم یک سری دکان دار هستند و کار روزانشون را انجام میدند و در واقع اگه خیر ملت را بخواند امروز بایستی هر چی دارند در چنته بزارند رو میز در خدمت این مملکت ، قضاوتش با مردم ایران هست . اگر از من میپرسید آیا این تیر نهایی است ، بله . این تیری است که من شلیک کردم و بایدم به هدف بخوره ، راهی غیر از این نداریم . من در هر صورت بهتون میگم مردم ایران تعهدم به این هدف و تمام موازینش و ارزشهاش هستش ، تا آخرش هم وایمیستم ف اما من به تنهایی نمیتونم این کار را بکنم و بزرگترین دشمن مردم ایران در حال حاضر بی تفاوتی است . بی تفاوتی است به اینکه ما نمیتونیم تحمل بکنیم کشور ما به جایی رسیده که امروز دلار شده بالای سه هزار و پانصد تومن ، دوا و مسایل دیگه را حتی نمیتونیم بخریم ، مرغ که به جای خودش . یادم میاد یه زمانی یک کارگر روزی دویست تومن مزدش بود قیمت گوشت هم اون موقع بود دوازده تومن ، قیمت مرغ بود ده تومن ، ببینید الان وضع مردم امروز چی شده ، زنهای ما تو خیابون دارند رو کارتن میخوابند . نمیشه بیتفاوت بود .
» آقای پهلوی شما صحبت از سرمایه سیاسی کردید گفتید این فراخوان شما واین منشور و اون پاسخی که بهش داده شده برای شما روشن کرده که شما از چه میزان حمایت برخورداریند . آیا تلاشتون این بود که ازین طریق بتونید بسنجید این میزان را ؟
# نه اصلا من مسئله نیستم !، مسئله مردم ایران من نیستم . مسئله مردم ایران این هستش که بتونند حق رای دادنشون را پس بگیرند که ندارند اکنون ، همین . اصلا مسئله دیگه ای نیست . من به همون اندازه خوشحال خواهم بود که یه روزی بتونم برگردم تو مملکت خودم یه گوشه مملکت بتونم زندگیم رو بکنم
» یعنی براتون اهمیت نداره که بدونید که چه بخشی از جامعه ایران ازتون حمایت میکنند ؟
# اصلا ، اصلا مسئله اون نیست ، مسئله این هستش که بتونند رای خودشون را بدند ولی من یک تعهدی برا خودم قائل هستم برای مملکتم برای رسالتی که دنبالش هستم اینو بزارید خیلی صاف و پوست کنده بهتون بگم : من دنبال هیچ مقام اجرایی یا مسئول دولتی یا حکومتی نیستم ، اون کار بایستی به مدیران صالح مملکت برسه حالا چه بعنوان نخست وزیر یا چه بعنوان رییس جمهور که وزرای خودش را تعیین میکنه و یک کابینه ای هست و در مقابل مردم ایران وظایف خودشون را اجام میدند . من دلم میخواد بتونم مدافع حقوق و منافع کشورم باشم در هر زمینه ای ، چه بعنوان یک شهروند عادی و در واقع وکیل مردم باشم در مقابل دولتها و نه وکیل دولتها در مقابل مردم . این رسالتی است که از روز اول بهش اعتقاد داشتم و فکر کنم به هر حال هرچه که آینده ایران باشه بدانید که من همیشه سعی خواهم کرد صدای بی صداها باشم و در مقابل بی عدالتیها بایستم و از حق مردم کشورم دفاع کنم . برا من مهم نیست که خود من مقامی داشته باشم یا نداشته باشم ، اصلا این نیست .
» این پنج هزار نفری که وبسایت فراخوان را امضا کردند ، ده هزار نفر هم فیس بوک را عضو شدند ، این به نظر شما نمایانگر وزن سیاسی هست که شما در میان ایرانیان دارید یا انتظارات شما را برآورده میکند ؟
# من فکر کنم مردم ایران میتونند بین تمام گزینه هایی که هست گزینه های متعددی را انتخاب بکنند . همه چیز بر مبنای گزینه هستش نهایتا . ببینید هدف اصلی من در تشکیل چنین شورایی این بود که قبل از هر چیزی به شکل مشخص یک گزینه ای را به هم میهنانمون ارائه بدیم و علی الخصوص بدون رودروایستی و صاف و پوست کنده بگیم که بله ما انحلال طلب هستیم چرا چون باور نداریم که با بودن چنین نظامی این شرایط انتخابات آزاد هرگز فراهم بشه ، اگر این نظام حاضر بود شرایط واقعی انتخابات آزاد را فراهم بکنه بنده اینجا در حال مصاحبه با شما نبودم آقای دهقانپور، تهران بودم و در آنجا فعالیت میکردم .
» آخه عده ای اعتقاد دارند آقای پهلوی که پذیرفتن اینکه براندازی انجام شده و ما بعد از براندازی میخواهیم انتخابات آزاد برگذار بکنیم ، این استراتژی برای مبارزه نیست ، اینو شما معادله را حل شده تصور کردید و بعد از اون میخواهید فکر کنید که انتخابات چگونه میشود این خواست شما برآورده بشه ؟ چه جوری به اون نقطه میرسین
# برای اینکه بایستی نظام فروپاشی بشه ، از طریق چی ؟ از طریق نافرمانی مدنی نه از طریق حرکتهای خشونت آمیز یا بر مبنای یک حمله خارجی یا اینگونه مسائل . شما فراموش نکنید که بسیاری کشورها هستند که از حکومتهای استبدادی و خودکامه خود خلاص شدند بر مبنای حرکتهای نافرمانی و رسیدند به یک فضای دموکراتیک در نهایت . بعضی کشورها بودند که به خصوص یک فرهنگ و فلسفه عفو عمومی و آشتی ملی را هم با این حرکت فراهم نموده بودند نمونه اش آفریقای جنوبی . ببینید خیلی راه دوری نریم ، من بارها و بارها شده که راجب به این مسئله تاکید کردم که مقاماتی که در حال حاضر بعنوان نظامیان بعنوان سپاهیان بعنوان افراد مسلح یک کشور بایست بدانند که مردم ایران و من باور دارم همینو که مردم ایران با آغوش باز از اینها استقبال خواهند کرد . اگر امروز از حمایت از این نظام دست بردارند و به آغوش جامعه برگردند و تضمین حیات در ماورای نظام حتما خواهند داشت ، نه تنها تضمین حیات بلکه تضمین شغل تضمین یک موقعیت اجتماعی ، این چیزی است که باید جزء یک پارامتر کار باشه ما نمیتونیم به این آینده برسیم بدون همکاری نیروهای انتظامی که امروز رژیم داره از عوامل سرکوبگر حتی خارجی استفاده میکنه برای سرکوب مردم ، این نمونه این هستش که بسیاری از این عوامل نمیخواهند دیگه این کثافت کاریهای رژیم را بدست خودشون انجام بدند ولی نگران هستند و هراس دارند که اگر کار برسه به جای باریک و به کشورما حمله بشه اولین کسانی که این وسط از بین خواهند رفت همین نیروها هستند . چرا بیش از این میخواهند پای حکومتی بشینند که کوچکترین پشیزی برای مردم ایران قائل نیست .
» عدم خشونت صحبت کردید ، گفتید که تمام این تئوری که الان شما مد نظرتون هست که حالا مشخص نیست که چه جوری باید به اون نقطه رسید یعنی چه جوری شما میخواهید که جامعه را بسیج بکنید در یک حرکتی که این رویکرد خشونت پرهیز را دنبال بکنه ، منشور تقریبا هم زمان با این منشوری که شما امضا کردید به اسم منشور 91 منتشر شد . آقای رامین جهان بیگلو و آقای مهرداد لقمانی و گروهی از همفکران این را در واقع تهیه کردند ما تو همین برنامه در موردش صحبت کردیم ، نگاه شما به منشورهای دیگر مثل منشور 91 چی هست ؟ آیا از منشور 91 هم حمایت میکنید ؟
# منشور 91 به نظر من منشور بسیار خوبی است ، با هدفی که برای خودش مشخص کرده است . از نظر زمینه اخلاقی جامعه من بسیار مشوق این کار هستم ، من به سهم خودم و با کمال میل چنین منشوری را هم امضا میکنم برای اینکه فکر میکنم که این یک کاری است که مکمل هست با اون کار صرفا یک هدایت کمپین برای رسیدن به شرایط انتخابات آزاد و به هر حال زمینه این خواسته ها هرچه بیشتر در کشورمون نهادینه بشه کمک بسیار بزرگی خواهد بود به جامعه مان . کاملا محرض هست در این بیانیه که ضمانت اجرایی تمام این خواسته ها نهایتا خود مردم ایرانند این کاملا واضحه حتی در ارتباط با این شورایی که ما میخواهیم تشکیل بدیم نهایتا ضمانت اجراییش باز خود مردم ایران هستند . دیگه در این دنیایی نیستیم که یک عده بشینند از بالا تمام تصمیمات را بگیرند وبه مردم ایران یه غذای جویده شده تو دهنشون بذارند ، نه ، تمام این هدفها اینه که راهها و اصول را بیان بکنند و راه را باز بکنند و اینکه از طریق مشارکت و از طریق خرد جمعی هم میهنانمون بتونند تصمیمات درست را بگیرند در جهت هر فرایندی که بهترین نفع جامعه را در بر میگیره و کمترین ضرر ممکن را بزنه . در این بحثی نیست که بایستی هزینه ای را پرداخت . آزادی مفت و مجانی بدست نمیاد وبایستی برای این کار هزینه را پرداخت . شاید در برخی مراحل حتی خطر جانی هست ولی ببینید وقتیکه خیلی از هم میهنانمون به خصوص جوانای کشورمون جونشون را ازدست دادند برای آزادی خطر را قبول کردند ، شما اگر از من میپرسید که آیا ما میتونیم  حساب بکنیم که جامعه میتونه برسه به این نتیجه بهاشو پرداختند ، من اتفاقا دارم سعی میکنم راه هایی را نشون بدم که هزینه حداقل باشه برای رسیدن به اون آزادی ، اما آمادگی پرداخت هزینه را مردم دارند ، مشکل این نیست که نخواند این هزینه را بپردازند مشکل اینه که اگر رهبریت صحیح نباشه اگه هماهنگی صحیح نباشه اگه همچنان تمامیت خواهی و خودخواهی و خودبزرگ بینی و موازی سازی باشه هیچ کمکی به جامعه نکردید و بلکه ضرر زدید ، این بر اون افرادی کاملا مسئولیت به دوششون هست که خودشون را به هر حال فرهیخته یا کنش گر یا مسئول سازمان میدانند که در این راستا با عملکردشون و عملکرد صحیحشون و با قضاوتی که مردم از این عملکرد خواهند داشت نتایج را برگزار بکنه ، هیچ چیزی تضمین کننده نتیجه نیست صرفا به خاطر یک نامی داشتن و یک اسمی داشتن یا یک برنامه ای را ارائه دادن نیست که ما به نتیجه میرسیم تنها معیار مشروعیت اینکار و نتیجه اش بر اساس کاری است که تحویل داده خواهد شد . به همین سادگیست که بهتون میگم . من به تمام این کنش گران حالا چه کسایی که در راستای شورای ملی فعال هستند چه دیگر کنش گران ، همیشه گفتم اگر شرکت من را در این برنامه میخواهید من سه شرط اساسی دارم برای پشتیبانی از این کار اولیش شفافیته ، شفافیت مطلق در هر زمان . مسئله دوم این هستش که خط قرمز من تا اونجایی که ممکنه بر میگرده به عدم خشونت ، مبادا بگند در یک کار خشونت آمیز ! رو من حساب نکنید . نهایتا هم گفتم که مهمترین معیار تشخیص این هستش که در درون کشور پشتیبانی بشه و قبول داشته باشند وگرنه ما دویست تا انیشتین هم بیرون خط بکنیم و داخل حمایت نکنه فایده نخواهد داشت . این سه شرطه اگر بر این مبنا برین جلو این گوی و اینم میدان ، هر کسی ادعایی داره بیاد بر اساس شایسته سالاری قابلیت خودشو نشون بده در صحنه ، قضاوتش هم با مردم ایران . بالاتر از این بنده شخصا نه ادعایی میکنم بیش از این نه هیچ تضمینی میکنم . بایستی بر مبنای خرد جمعی بتونیم پیش بریم و راهی را انتخاب بکنیم که خود جامعه درش بتونه یه راهه کُنش و نجات پیدا بکنه ولی این شرایط را و بسترش را در وهله اول بایستی یه جایی آماده کرد وبه همین دلیل هستش که من یک قدم صریح را برداشتم و بی تفاوت نسبت به این مسائل نبودم چون خود به خود این اتفاق نمی افتاد و از یک جایی باید شروع میکردیم که کردیم و حالا رسیدیم به مرحله ای که اکنون درونش هستیم .
» خوب تو فیس بوک ما انقدر سوال مطرح شده که ما اگر هفت هشت ساعت برنامه بگذاریم نمیشه همه اونها را طرح کرد و پاسخ داد . یکی از سوالهایی که کردند این که این تجربه ها تکرار شده نمونه گفتند شاید این کپی برداری هست از اون چیزی که شورای ملی مقاومت ، مجاهدین انجام دادند . پاسخ شما چیست ؟
# من فکر کنم تفاوت خیلی بیشتری هست در این که این مسئله اصلا صحبت از یک آلترناتیو در قالب یک سازمان نیست که مجاهدین مدعیش هستند بلکه یک حرکتی است که از تمام کنش گران سیاسی میگه که صرف نظر از تعلقات حزبی یا عقیدتیتون بیایید از یک فرمولی حمایت بکنید که تلاش در ایجاد و رسیدن به اون جو و شرایط سیاسی در کشورمون هست . ببینید تفاوت عمده این حرکت با اصلاح طلبان دقیقا در همین هست . خیلی ها بودند که اصلاحات را در قالب این نظام صحبت میکردند ، صحبت از دیالوگ ملی میکنند ، صحبت از این میکنند که بلکه با هزینه کمتری به تدریج بشه به آزادیهایی رسید درصورتی که ما معتقدیم که بدون هیچ نوع شکی ، چنین فضایی را هرگز در مملکت بدست نخواهیم آورد که اصلا رای مردم اهمیت و یا مفهومی داشته باشه . ما اجبارا بایستی در جهت انحلال این نظام کوشا باشیم که در ماورای این نظام به اون فضا برسیم و به اون شرایط برسیم و بتوانیم واقعا خواست مردم را اندازه گیری بکنیم آن هم از طریق صندوق رای ، بنابراین این کمپین خیلی مشخصه و یک رسالت هم بیشتر نداره همونطور که در ابتدای برنامه بهتون گفتم ، تنها هدف اینه که برسیم به شرایطی که در اونجا هم میهنانمون بتونند انتخابات آزاد داشته باشند . در اون لحظه تصمیم با خودشون خواهد بود .
» بسیاری نیروهای سیاسی این حرف را میزنند وقتیکه این خبر خارج کردن مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی را شنیدید ، برای شما جای این را داره که آیا این سازمان هم میشود وارد این پروسه سیاسی بشه ؟ شما حاضرید چنین همکاری بکنید ؟
# از من چرا میپرسید ، اگر تمام اصولی که در این منشور هست را قبول دارند و متعهد میشند به شکل رسمی چه در گفتمان برونی شون و چه در رفتار درونیشون به این تعهدات ! بیاند نشون بدند .
» در شرایط فعلی اگر امضا نکنند منشور را که الان شما پاش امضا کردید ، حاضرید که با مجاهدین با سران مجاهدین بعد از اینکه اسمشون از لیست سازمانهای تروریستی دراومده به گفتگو بنشینید برای اونچه که مد نظرتون هست ، آینده سیاسی ایران ؟
# اگر تعهد سازمانی و رعایت اصول را میدند که بر خلاف تمام روشهایی که تا بحال بکار بردند و مثل هر کس دیگه به شکل مساوی و بدون تعیین خط مشی از قبل در یک راستایی که نهایتا بتونه برسه به اینکه صندوق رای بشه مسئله نتیجه ، هر نیرویی مجاهدین که به جای خود هر نیرویی که به این اصول اعتقاد داشته باشه ، ما نمیتونیم از گردونه خارج بکنیم . عرض کردم در ابتدای صحبت یک صافی در کار هست که نیروهایی که سازگاری ندارند با این اصول دموکراتیک ، خودشون را در عمل از صحنه خارج میکنند عرض کردم شفافیت مسئله بسیار مهمی است . شما میتونید از خود کسانی که عضو سازمان مجاهدین بودند و الان دیگه در اون سازمان نیستند بپرسین که نظر خود اونها چیه و بگند که آیا این سازمان قابلیت انجام این کار را داره یا نه .
» شما فکر میکنید داره ؟
# من فکر نمیکنم بنا به اون گفته ها اما بنده نیستم که بخوام قضاوت بکنم ، قضاوت باز در کرسی عمومی بایست باشه و بصورت کاملا شفاف . اگر مسئولین سازمان مجاهدین امروز بیاند بگند که ما هم حاضریم مثل هر جریان دیگری که به این مفاد و این اصول اعتقاد داشته باشیم هر ادعایی که قبلا داشتیم باطله ، ازین پس ما میایم به همون شکل بر اساس قضاوت عمومی و در اون راستا خودمون را به معیار قضاوت قرار میدیم ، اون دیگه کاملا یک بحث جدید و تازه ای از جانب اون سازمان خواهد بود . آیا چنین سازمانی با این گفتار جدید همچنان به آن شکل باقی خواهد موند ! آن دیگه نمیدونم ، باید دست زمان بسپاریم .
» آیا خروج سازمان مجاهدین از لیست تروریستی به نظر شما آیا این یک تحول مثبتی است یا منفی ؟
# به نظر من برخوردی که تا بحال سازمان مجاهدین داشته و بر اون مبنا حمایت ازین سازمان ، هم در جهت استحکام رژیم کمک خواهد کرد و هم تضعیف بقیه اپوزیسیون دموکراتیک ، اگر یک دولتهایی یا یک کشورهایی بخواهند به شکل اخص فقط از یک سازمانی اونم سازمان مجاهدین حمایت بکنند . من الزاما خروج از لیست را بعنوان یک تقویت سازمان نمیبینم  یا یک نوع تاییدشون البته این برداشت شخصی من هست ، باز میگم بایستی به قضاوت عموم بررسی بشه ، ولی من معتقدم که یک حرکت دموکراتیک فی نفسه یک حرکتی است که بایستی دعوت به مشارکت بکنه نه اینکه بخواد حذف بکنه ، اصلا دموکراسی مسئله ارائه گزینه هاست نه حذف گزینه ها به همین دلیل هستش که من فکر کنم در خیلی بحثها ی ابتدایی حتی هنوز جامعه ما بعضی وقتها گیر میکنه ، مثلا سر شکل نظام ، خیلی ها میگند که اصلا چرا اون بایستی یه گزینه ای باشه ؟ ، هرچیزی که یک شهروندی میتونه بهش اعتقاد داشته باشه تا اون حدش میتونه یک گزینه باشه حتی برای اونهایی که میگند که مثلا چرا فدرالیسم را بایستی باید قبول بکنیم بعنوان یک گزینه میگند از نظر یک گزینه دموکراتیک نمیشه ردش کرد . آیا فدرالیسم به نفع ایران هست ؟ من معتقد نیستم من مخالف فدرالیسم در ایرانم .
» برگردیم به منشور ، اتفاقا به نکته مهمی اشاره کردید . من این توضیح را هم بدم که ما از سازمان مجاهدین بعد از خروجشون از لیست دعوت کردیم برای شرکت در این برنامه منتظر پاسخ اونها هستیم طبیعتا میتونند به اون نکاتی که آقای پهلوی گفتند پاسخ بدند . ولی در مورد فدرالیسم صحبت کردیم ببینید بنده دو ماده دو میگه حفظ تمامیت ارزی یکپارچگی ایران و همبستگی ملی ایران ، این منشوری است که شما پاشو امضا کردید . ماده سه میگه کشور ایران متشکل از اقوام مختلفی است که ملت یگانه ایران را تشکیل میدهند ما به برابری حقوقی کامل شهروندان ایران صرف نظر از اقوام نژاد رنگ اعتقادات مذهبی سیاسی و فرهنگی اعتقاد داریم . بعد پایین تر یه جایی صراحتا اشاره شده که ایجاد فضای آموزشی سالم با پرهیز از هر نوع تبعیضات ایدئولوژیکی و برقراری عدالت آموزشی تسهیلات آموزشی پژوهشی بصورت یکسان برای همه دانش آموزان و دانشجویان و دانشگاهیان در سراسر کشور . چقدر این منشور بدنبال این هست که خواستهایی که اقوام ، در تونس حالا مطرح کردند آموزش زبان مادری اون چیزایی که فکر میکنند که بسیاری بهشون ظلم شده و یک بخش دیگری از این منشور هم حتی بر اون بحث عدم تمرکز و غیر متمرکز بودن دولت مرکزی تاکید میکنه ، گاهی اوقات آدم احساس میکنه که اینها دچار تناقض میشه در متن منشور که ما میخوایم که یک دولت یگانه ملی داشته باشیم ، دولت باید بتونه که منابع مالی را برای سراسر کشور تقسیم بکنه و وظایفی که هستش توی بخش دولت و حکومت یک در واقع تقسیم  شود . بلندترین بخش این منشور ماده یازدست که میگه پذیرش اصل ساختار حکومت غیرمتمرکز مبتنی بر تقسیم قدرت میان بخش های مختلف کشور، با فراهم نمودن زمینه مشارکت مستقیم مردم مناطق مختلف ایران از طریق ایجاد نهادهای دمکراتیک محلی جهت اداره امور سیاسی چقدر این برای اینکه بحثهای متعددی مطرح شد یک عده شما و این منشور را متهم کردند که اینجا شده محله تجمع یک سری از گروه های تجزیه طلب و یه بخشی از سلطنت طلبها و نکاتی که گفته میشه . چقدر این منشور روحش بدنبال فدرالیسمِ ؟ یک روایتی از فدرالیسم را مطرح میکنه ؟
# نه اگر فدرالیسم بود که صراحتا لفظ و مسئله فدرالیسم را مطرح میکرد چنین چیزی نیست به همین دلیل هم بود که بعضی از جریاناتی که اتفاقا نظر دادند در تهیه این منشور من جمله مثلا حزب کموله یا حتی حزب دموکرات کردستان ایران ولی الزاما امضا نکردند به خاطر این هستش که در مسائلی که بین خودشون مطرح هست خیلی تاکید بر مسئله فدرالیسم همیشه بوده . من کاملا صریح و شفاف بهتون بگم در خیلی از صحبتهایی که هم با آقای هجری و هم با آقای محطاطی داشتم دراین رابطه گفتم که ببینید آقایون شما حتی میتونید بعنوان یک نیرویی که طرفدار یک شکل نظام فدرال هستید دراین شورا جای داشته باشید ولی شما نمیتونید یک فرم حکومتی را از قبل پیش شرط بکنید برای شرکت در یم همچین شورایی . عین این هستش که بنده بیام بگم بعنوان مثال که من به شرطی میام ازین شورا حمایت میکنم که نظام اینده حتما از نوع پادشاهی باشه و منم حتما بشم پادشاهش یا یه جمهوری خواه بیاد بگه که آقا جان ما فقط صحبت از جمهوری میکنیم و هیچ شکل دیگری مطرح نیست این وسط .این که نمیشه این اصلا توهین به مردم ایران هست و حق انتخابشون ، بنابراین در اینجا هیچ سوءتفاهم پیش نیاد بیشتر دموکراسی های امروز به هرحال یک مبنای عدم تمرکز را دنبال میکنند در همه کشورها هست مثل فرانسه حتی ولی خوب یک دولت مرکزی هستش که در پنج زمینه کلیدی یک نقش مهمی داره سیاست خارجیه ، سیاست اقتصادیه ، پدافند ملیه ، نظام بهداشتیه و نظام آموزشیه ولی بقیه کارها تقسیم میشه به مناطق شما یه جاهایی میرید که پرچم ملی اون مملکت هستش پرچم مثلا اروپا را هم دارند پرچم اون شهرستان را هم بالای سر در فرض بفرمایید شهرداریشون هم هست ولی این همش یه ملته همون کشوره
» ولی این بیشتر حوزه اقتصادی را دربر میگیره
# نه ، سیاسیش هم همینطور ، شما الان نگاه بکنید هستش دیگه . ولی مسئله حساسیتی که بعضی از دوستان دارند دقیقا بر این هستش که اصلا مبنای سیستم فدرال در اصل یک تقسیمات منطقه ای است که تصمیم میگیرند با هم یک نهاد واحدی را تشکیل بدند . ایران همیشه کشور واحد بوده ، بنا براین اصلا بیاییم ایران را تقسیم بندی کنیم که مجددا بیاد خودشو تشکیل بده اینکه اصلا ناقض غرض هستش .و مسئله اگر عدالت و حقوق این نیروها هستش کاملا در قالب همون دولت متمرکز قابل دستیابی هستش تمام اون خواسته هایی که داشتند من جمله اون چیزایی که شما اشاره کردید مثل مثلا حفظ فرهنگ و زبان و تحصیل در زبن خودشون و به نظر من اصلا زیبایی کشور ما در همین جاست که این همه فرهنگ و زبانهای مختلف داره ، اصلا زیبایی کشور ما اینجاست ولی ایران میتونه یک کشور واحد باشه و در تمام قرون در اغلب اوقات تمام این شهروندان این مملکت از هر قوم و از هر طایفه و از هر زبان و از هر مذهبی که بودند تونستند قرنها با هم در صلح و صفا زندگی بکنند .
» چقدر نگران این هستید که گروه هایی هستند که در همین روزها به مجالس اروپایی میرند و خودشون را هم به هر شکل بعنوان گروه های معتبر اقوام معرفی میکنند و طبیعتا نمایندگانی هم در داخل کشور دارند اونطور که میگند و صحبت ازین میکنند که خوزستان نامش تغییر بکنه به عربستان ، بحث الحاق آذربایجان به جمهوری آذربایجان مطرح میشه و نکاتی هست . چقدر روح این منشور برآمده از این نگرانی هاست چون تو بند اول شما صراحتا تو مقدمه هم که اشاره میکنید به نظر میاد که اولین انگیزه نگرانی شما از جنگ و تجزیه است . چنین چیزی به نظر شما محور اصلی است ؟
# خیلی مشکلاتی در مواجه مملکتمون هست . ادامه این وضعیت در کشورمون ، حالا حمله خارجی اصلا به جای خود محفوظ اصلا جنگ سنی و شیعه که به هر حال متاسفانه این وهابیون و سلفیها از یک طرف و جمهوری اسلامی از آن طرف ، اصلا کار داره میکشه به جنگهای مذهبی نهایتا ، یک عده فرصت طلب این وسط هستند که انگولک میشند بتوسط بعضی از این نیروهای خارجی در جهت تجزیه ایران
» یعنی فکر میکنید حرفهایی که اینا میزنند انگولک کشورهای خارجی است ؟ یعنی خواستهایی نیست که از طرف مردم باشه ؟
# صد در صد ، اصلا بحثی نیست . به تضمین به کدام پشتوانه ای این حرفها را میزنند ؟شما اصلا نگاه کنید حرف اینکه یه عده ای بخواند این بذر را بکارند که آذربایجان باید وصل بشه به اون یکی آذربایجان ، بیشتر کار مملکتمون که قرنهاست که دست آذریهاست در تمام نقاط مملکت فقط که در منطقه تبریز که نیستش که ، آخه از کی تا حالا میخواند که مملکتمون را چند تکه بکنند ؟ کی این حرف را میزنه من بعید میدونم که اکثریت مردم ایران چه آذری باشند چه کرد باشند چه بلوچ باشند اولین دغدغه شون اینه که من بایست بشم بلوچستان مستقل ؟! نه .
» شما تماسهایی که با رهبران خارجی دارید در اروپا در آمریکا ، اونها برداشتشون چی هست از اونچه که الان داره میگذره ؟ اونهام ، چون بعضی از قانون گذاران آمریکایی حتی آمدند صراحتا موضع گیری کردند در مورد این مسایلی که اقوام مطرح میکنند . چقدر شما تونستید این مطالب را برای اونها جا بندازید و چقدر اونها میپذیرند از شما و این توضیحاتی که میدید ؟
# ببینید منافع کشورهای خارجی در وهله اول این هستش که منافع خودشون را تامین بکنند . تمام این بحث مربوط به پرونده هسته ای ایران در وهله اول که دغدغه اصلیه سالهاست که جامعه غرب را علی الخصوص در گیر خودش کرده از دیدگاه صرفا مسایل سوق الجیشی و مسائل خودشون نگاه میکنند الزاما دلشون به حال مردم ایران شخصا نسوخته که بخواهند فرض بکنید در اون مورد اظهار نظر خاصی کرده باشند . فرصتش را هم داشتند و از دست دادند نمونش همین سال 2009 و تحت لوای همین رهبری کنونی که در آمریکا میبینیم آقای اوباما یک فرصت استثنایی را از دست داده بود . که میتونست در اون شرایط نشون بده که میتونست حامی این مسئله باشه . چه بسا که بسیاری از این نهضتهایی که در کشورهای منطقه رخ داد بعنوان بهار عرب سرچشمش و الهامش را از حرکتی که مردم ایران در جنبش سبز نشون دادند را تا حدود زیادی گرفتند و خیلی برا من جالبه که بارها حرفهای دوپهلو میشنوم از خیلی ازین کشورهای خارجی برا همینه که اینها را به چالش میکشم . میگم آقا شما از یکطرف میایند میگید که جنگ نبایست بشه ولی از این ور در میایند میگیند که در همین وضعیت کنونی ، شما میایند سیاست تحریم اقتصادی را بکار میگیرید بر علیه ایران ولی هدفتون این نیست که کمکی بشه به انقراض این سیستم شما در جستجوی تغییر رفتار این نظام هستید پس از این ابتدا به ساکن طرز برخوردتون غلط هست . چرا برای اینکه من میخوام این مثال را بزنم حتی در زمان جنگ سرد زمانی که جهان دو قطبی داشتیم از یک طرف یک تفکر جهان وطنی کمونیستی اینترناسیونال سوسیالیسم بود در طیف چپ و تمام مارکسیستای اون زمان و اینور خط تمام کشورهایی که در بلوک آزاد بودند در راسش آمریکا با یک دید کاپیتالیسم و نمیدونم اقتصاد آزاد و این حرفها ، خوب این دنیای دو قطبی را باهاش سرو کار داشتیم اما حتی در بُه بُهه جنگ سرد یک فضای متعارف و یک فضای به اصطلاح یک راسیونالیته یک معیار عقلانی بود که امکان پذیر ساخته بود یک همزیستیه هم زمان این دو قطب کاملا متضاد را ، حتی با هم قرارداد نظامی داشتند ، در صورتیکه اصلا شما ذات این رژیم را درست بفهمید اصلا ضدیتش با تمام مفاد و اصول و ارزشهایی که دنیای آزاد اونطور که میشناسیمش بهش اعتقاد داره مخالفه ، آزادی بیان ، حقوق بشر ، تمام این ارزشهای دموکراتیک ، یه چیزیه که برای رژیم مثل زهر هلاهل ِ مثل آب و روغن با هم قاطی نمیشه کرد .شما چطور تصور دارید که به چنین تفکری اصلا بتونید با یک دید منطقی برخورد بکنید . مدت زیادی هم وقت تلف کردید حالا هم تنها حرفتون این هستش که خیلی خوب حالا که نمیتونیم جلوشونو بگیریم بهشون حمله بکنیم .
» خوب وقت تلف کردند ، ببخشید صحبتتون را قطع میکنم وقتمون محدوده چندتا سوال دارم ، انتخابات آمریکا به هرشکل حدود سی و چند رور دیگه برگزار میشه . فکر میکنید چه تاثیری میذاره روی اون تلاشی که شما شروع کردید و روی آینده سیاسی ایران ، کوتاه اگه بشه ؟
# ببینید من فقط و فقط رو همت و رو غیرت مردم ایران میتونم حساب بکنم بعنوان یک ایرانی . من اصلا کار به این ندارم که وسط این قضیه آمریکا آیا با ما هست یا نه من فقط به آمریکا و خیلی های دیگه میگم که شما دراین راستا اگر پشت به مردم ایران بکنید هزینه آزادی را برای مردم ایران چندبرابر مشکل تر و سنگین تر کردید ولی مردم ایران مبارزه برای آزادیشون را خواهند کرد و برخواهند گشت و خواهند دید که چه کشورهایی در چه موقعیتی حاضر شدند دستشون را بگیرند یا نه . این حرفی است که خیلی صراحتا و پوست کنده به همشون میزنم .
» من نمیخوام که شما موضع گیری بکنید بر علیه یا نفع یه کاندیدایی ولی کدوم یک ازین سیاستها به نظر شما در جهت تداوم این تلاشهایی است که میگید ؟ در جهت حمایت از مردم ، انتقاد کردید به دولت آقای اوباما در عملکردش در انتخابات 88
# مسلما خیلی اشاره صریحی هم به این موضوع کردم و هنوزم تاکید میکنم که
» خوب فکر میکنید سیاست آقای رامبی فکر میکنید سیاست بهتری خواهد بود ؟
# بایست از خود آقای رامبی بپرسید این را من فکر نمیکنم که چه آقای رامبی چه آقای اوباما ، اصل قضیه را اصولا درک کردند چون اصلا آمریکا یک کشوری است که متاسفانه خیلی برخورد سطحی به خیلی مسائل دارند و همچنان دارند . در این سی سال هیچ چیزی واقعا عوض نشده متاسفانه برای اینکه اصلا افق دید این مملکت بسیار محدوده ، تو چهار سال هم حتی خلاصه نمیشه بر خلاف چین که لااقل بیست سال سی سال جلوشو نگاه میکنه ، بر این مفهوم اصلا استراتژی دراز مدتی این کشور نداره که اصلا بشه قابل حساب باشه مهذا برای خراب کردن کار خوب میتونند کار بکنند عملا هم نشون دادند چندین بار تنها انتظاری که من از مردم آمریکا و یا دولت آمریکا حالا چه آقای اوباما میخواد باشه از ماه نوامبر به بعد ویا از ماه ژانویه به بعد  چه آقای رامبی اگه ایشون انتخاب بشند ، این است که شما اگر میخواهید جلوی جنگ گرفته بشه اگر میخواهید اسراییل به کشور ایران حمله نکنه اگر میخواهید این همه هزینه ها بالا نره یک را بیشتر براتون نمیمونه اونم این هستش که حمایت مستقیم بکنید از مردم ایران برای رسیدن به آزادیشون ، چرا چون آزاد شدن ایران و دموکراتیزه شدن ایران به نفع منطقه است به نفع ثباته پایان میده به مشکل اصلی به اصطلاح پُلی فرِیشِن که میگند و این مسئله بسیار کلیدیه و تروریسم و اینهام به جای خودش .
» اتفاقا به نکته جالبی پلی فریشن ، درمورد یه بندی دارید مشخصا در مورد تعهد به پیمان منع گسترش سلاح های کشتار جمعی و هسته ای صحبت شده NPT در آینده سیاسی که شما متصور هستید برای ایران ، ایران باید برنامه اتمیش را ادامه بده ؟ به هر حال بخشی از این مشکلاتی که میگید غرب داره با ایران بر سر همین ادامه این برنامه اتمیه ، غنی سازی باید به نظر شما در ایران ادامه پیدا بکنه ؟ فارغ از این فشارهایی که مطرح هست .
# من سخت مخالف نه تنها غنی سازی هستم بلکه اصلا با خود انرژی هسته ای اشکال عمده دارم . البته این نظر شخصی خودم هست و بحث مفصلی است که فرصت نداریم تو این برنامه بهش اشاره کنیم ولی راجب به این نظرا خاص خودم را دارم .
پایان مصاحبه
دوستان در صورت تمایل میتوانید کل این مصاحبه در برنامه افق صدای آمریکا را از اینجا دانلود یا مشاهده کنید .

 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

در مورد عبدالرضا عاشور سرهنگ امین در دادگاه یا دروغ میگوید یا بهش دروغ گفتن چون فیم دادگاه هست و قاضی پرونده یا دادستان هرگز صحبتهای بیات را بر زبان نیاوردند بازپرس صرافی هم اتفاقا گفت ببینید چه تحفه ای را بعنوان عامل فاجعه به من معرفی کردند