بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
نزدیک به ده سال پس تصویب اوّلین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ
۱۲ آذر ۱۳۵۸، آیتالله خمینی در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۳۶۸ (چهل روز قبل از
درگذشت) در نامهای خطاب به رییس جمهور وقت (سیدعلی خامنهای) هیاتی متشکّل
از بیست نفر از رجال مذهبی و سیاسی و همچنین پنج نماینده به انتخاب مجلس
شورای ملی را مامور بازنگری و اصلاح قانون اساسی نمود که ریاست این گروه را
آیتالله مشکینی برعهده داشت و سایر اعضای آن : سید علی خامنه ای ، حسن
طاهری خرمآبادی ، محمد مؤمن قمی ، اکبر هاشمی رفسنجانی ، ابراهیم امینی ،
علی مشکینی ، میرحسین موسوی ، حسن حبیبی ، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی ،
سید محمد موسوی خوئینیها ، محمد محمدی گیلانی ، ابوالقاسم خزعلی ، محمد
یزدی ، محمد امامی کاشانی ، احمد جنتی ، محمدرضا مهدوی کنی ، احمد آذری قمی
، محمدرضا توسلی ، مهدی کروبی و عبدالله نوری بودند
تغییرات حاصل از این بازنگری
حذف شرط مرجعیت برای مقام رهبری
یکی از بحث برانگیزترین اتفاقات تاریخ نظام جمهوری اسلامی ایران را انتخاب سیدعلی خامنهای به مقام رهبری است چرا که وی شرط اصلی برای به دست گرفتن امور رهبری یعنی مرجعیت را مطابق با قانون اساسی نداشت.بر اساس اصل صدونهم قانون اساسی، «شرایط و صفات رهبر یا اعضای شورای رهبری» عبارت بودند از: «صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتاء و مرجعیت» و همچنین «بینش سیاسی و اجتماعی و شجاعت و قدرت و مدیریت کافی برای رهبری». و خامنه ای عنوان مرجعیت را نداشت .
پس از انتخاب سید علی خامنهای به عنوان رهبر نظام جمهوری اسلامی و در جریان اصلاح قانون اساسی که پس از رهبری وی صورت گرفت اصل صد و نهم قانون اساسی تغییر یافت تا شرط مرجعیت از آن حذف شود.
پیش از تغییر قانون اساسی روح الله خمینی در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ در نامهای به علی مشکینی رئیس شورای بازنگری قانون اساسی خواستار حذف شرط مرجعیت برای رهبری شده بود :
«در مورد رهبری، ما که نمیتوانیم نظام اسلامی مان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردی را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامی مان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت میکند. اگر مردم به خبرگان رأی دادند، مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را بر عهده بگیرد، قهراً او مورد قبول مردم است، در این صورت او ولیّ منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است.»
در اصل جدید شرایط و صفات رهبر به صورت زیر تعریف شدهاست:
- صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.
- عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
- بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.
- در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قویتر باشد مقدم است.
افزایش اختیارات رهبری
یکی دیگر از تغییرات عمده قانون اساسی در جریان اصلاحیه سال ۱۳۶۸ افزایش اختیارات رهبری بود. در اصل صدوده اولین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وظایف و اختیارات رهبری به شرح زیر ذکر شده بود:- تعیین فقهای شورای نگهبان.
- نصب عالیترین مقام قضایی کشور.
- فرماندهی کلی نیروهای مسلح به ترتیب زیر:
- نصب و عزل رییس ستاد مشترک.
- نصب و عزل فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
- تشکیل شورای عالی دفاع ملی، مرکب از هفت نفر از اعضای زیر:
- رییس جمهور.
- نخست وزیر.
- وزیر دفاع.
- رییس ستاد مشترک.
- فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
- دو مشاور به تعیین رهبر.
- تعیین فرماندهان عالی نیروهای سه گانه به پیشنهاد شورای عالی دفاع.
- اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروهای به پیشنهاد شورای عالی دفاع.
- امضای حکم ریاست جمهور پس از انتخاب مردم صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که در این قانون میآید باید قبل از انتخابات به تأیید شورای نگهبان و در دوره اول به تأیید رهبری برسد.
- عزل رییس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور، پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی یا رأی مجلس شورای ملی به عدم کفایت سیاسی او.
- عفو یا تخفیف مجازات محکومین، در حدود موازین اسلامی، پس از پیشنهاد دیوان عالی کشور.
- تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام.
- نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام.
- فرمان همهپرسی.
- نصب و عزل و قبول استعفای رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
- حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه.
- حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام.
تغییر نام ولایت به ولایت مطلقه
در اصل۵۷ قانون اساسی اولیه آمده بود: «قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت امر و امامت امت، بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند و ارتباط میان آنها به وسیله رییس جمهور برقرار میگردد». این تغییر در زمان روح الله خمینی اتفاق افتادپس از اصلاح قانون اساسی این اصل به صورت زیر اصلاح شد: «قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند». ریاست قوه قضاییه از شورا به شخص منتخب ولایت فقیه تغییر یافت .
افزایش اختیارات شورای نگهبان
در اصل۹۹ اولین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح شده بود «شورای نگهبان نظارت بر انتخاب رییس جمهور، انتخابات مجلس شورای ملی و مراجعه به آراء عمومی و همهپرسی را بر عهده دارد». پس از اصلاح قانون اساسی، حق نظارت و تایید صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس خبرگان رهبری نیز به این اختیارات افزوده شد .تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام
همانگونه که در بخش اختیارات رهبری مشاهده شد، این مقام در اصلاحیه قانون اساسی اختیاری جدید پیدا کرد. اختیار جدید به رهبر این اجازه را داد تا با تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام به اعمال نظر مستقیم در تمامی موارد اداره کشور بپردازد.وظیفه اولیه مجمع تشخیص مصلحت نظام به این نحو تعریف شدهاست که هرگاه شورای نگهبان یکی از قوانین مصوب مجلس را بازگشت داد اما نمایندگان مجلس حاضر به تغییر مصوبه خود نشده و بر روی تصویب آن تاکید کردند، مجمع وارد عرصه شده و به حل اختلاف میان مجلس و شورای نگهبان بپردازد، در این شرایط حرف آخر را مجمع میزند.
اما عملاً و با گزینهای که در آخرین بند مربوط به اختیارات رهبری به آن اشاره شد مجمع تشخیص مصلحت خود را مجاز دانست تا هرکجا که رهبری تشخیص دهد وارد عرصه شده و حتی خلاف اصول قانون اساسی قانونی را تصویب کند.
نمونهای از این اقدامات مجمع تشخیص مصلحت نظام تفسیریه اصل۴۴ قانون اساسی بود. در حالی که قانون اساسی صراحتا تمام صنایع سنگین، بانکها و شرکتهای عمده کشور را دولتی اعلام میکند، مجمع تشخیص مصلحت نظام به دستور رهبر و با صدور بخش نامهای تحت عنوان تفسیریه رهبری بر اصل چهلوچهارم قانون اساسی، خصوصی سازی صنایع دولتی را در دستور کار کلی نظام قرار داد.
حذف مقام نخست وزیری
بنابر قانون اساسی اولیه، رییس جمهور منتخب مردم موظف بود تا نخست وزیر را برای تشکیل کابینه تعیین کند. پس از انتخاب نخست وزیر از طرف رییس جمهوری و تایید آن از جانب مجلس، نخست وزیر مسئول تشکیل کابینه و تعیین وزرا بود. رییس جمهور نیز به روابط بینالمللی کشور و ارتباط با قوای دیگر (مجلس و قوه قضائیه) میپرداخت. اما پس از اصلاح قانون اساسی مقام نخست وزیری حذف شده و اختیار تعیین کابینه به رییس جمهور واگذار شد.تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی
مجلس شورای ملی نامی بود که ایرانیان از زمان انقلاب مشروطه با آن آشنایی داشتند و محل حضور تمامی ایرانیان برای قانون گذاری بود،اما بعد از انقلاب به دلیل تاسیس جمهوری اسلامی مجلس نمایندگانشورای ملی در اولین دوره خود در اقدامی بر خلاف قانون عنوان مجلس شورای اسلامی را برای خود انتخاب نمود که با ماهیت و نوع نظام اسلامی حاکم همخوانی داشته باشد .در سال ۶۸ و با اصلاحیه قانون اساسی این نام رسما به مجلس شورای اسلامی تغییر یافت.نامه آيت الله پسنديده برادر خمينی به وی در تاريخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۲
ناله ها از هر سو به گوش می رسد و نفرينش به ارباب عمايم عالمی را گرفته است.
براساس آنچه هر روز مشاهده می کنيم و آن چيزهايی که به گوش ما ميرسد و خودمان
احيانا در جريان آن قرار می گیریم، مردم هر ساعت دست به آسمان دارند و آرزوی
بازگشت اوضاع گذشته را می کنند.
آيا اين ناله ها را شما می شنويد؟ يا ماشاالله با حصاری که دور شما کشيده اند، شما هم حکايت آن چوپان را داريد که گرگ به گله اش زده بود ولی او بی خبر مشغول دوشيدن ميش مورد علاقه اش بود و هيچ از جای نجنبيد تا لحظه ای که گرگ سراغ خودش آمد. اول ميش او را به پنجه ای دريد بعد هم خودش را...
روزی که در خمین و به دستور حزب جمهوری و با تمهید و توطئه ای که گمان ندارم بدور از اطلاع شما بوده، عمامه از سر من کشیدند و از هیچ اهانتی ابا نکردند، من ذره ای گلایه نکردم، که روزگار جدمان پیش چشم بود.
آيا اين ناله ها را شما می شنويد؟ يا ماشاالله با حصاری که دور شما کشيده اند، شما هم حکايت آن چوپان را داريد که گرگ به گله اش زده بود ولی او بی خبر مشغول دوشيدن ميش مورد علاقه اش بود و هيچ از جای نجنبيد تا لحظه ای که گرگ سراغ خودش آمد. اول ميش او را به پنجه ای دريد بعد هم خودش را...
روزی که در خمین و به دستور حزب جمهوری و با تمهید و توطئه ای که گمان ندارم بدور از اطلاع شما بوده، عمامه از سر من کشیدند و از هیچ اهانتی ابا نکردند، من ذره ای گلایه نکردم، که روزگار جدمان پیش چشم بود.
اما شما به جای گوش دادن به این حرفهای مصلحانه رو در هم کردید و حتی حرمت برادر بزرگ را هم رعایت ننمودید. من که مثل عقیل بن ابوطالب مال و جا و مقام نخواسته بودم که شما حکم به داغ کردن دلم دادید و سر پیری اهانتی به من روا داشتید که در زمان شاه هم کسی جرات اعمال آن را نداشت.
روزی که دستور دادید همه صندوقها را به نام علی آقا خامنه ای باز کنند، من و دو سه آدم دلسوز که حداقل یکیشان، یعنی شیخ علی آقا تهرانی بیست سال شاگرد خاص و مورد محبت شما بود، به شما نوشتیم که این انتخاب ایران را بر باد میدهد، گوش نکردید وحالا میبینید آنچه نباید میدیدید.
این همه خونها ریخته شد، اینهمه جنایات وقوع پیدا کرد که از ذکر آن به خود میلرزم که مبادا قطره ای از این خونها به سبب اخوت (برادری) من و شما دامن مرا بگیرد، فقط برای اینکه شما به جای گوش سپردن به آنها که هم به اسلام و هم به ایران علاقه مند بودند، گوش به شیاطین دادید.
شما چگونه بر مسند ولایت
مینشینید؟ به آدمهای بدنامی مثل رفسنجانی و مشکینی و صانعی و جلادانی مثل آن
شیخ بدکاره گیلانی و موسوی تبریزی و دهها و دهها آدم خبیث و بد عهد را قدرت و
مقام می دهید، آنوقت سادات عالیقدری را مثل حاج آقا حسن قمی، سبط آن افتخار
ازلی تشیع، حاج آقا حسین قمی طاب ثراه و آقای حاج سید کاظم شریعتمداری، مرجع بر
حق شیعه مولا علی را به آن خفت خانه نشین می کنید و مرجعیت را از آنها سلب می
کنید، از آنها که خود با اشک و ناله های من بیست سال پیش حکم مرجعیت شما را
امضا
کردند و به شاه دادند تا از آزار و توهین به شما ممانعت شود.
شما خود بهتر از هر کسی می دانید که من از ابتدا با مداخله روحانیون در امور کشوری و لشگری مخالف بودم و به شما گفتم وقتی ما مصدر کار شویم اگر کارها مطابق خواست مردم نباشد همه نفرت متوجه ما خواهد شد و در نهایت اسلام ضرر خواهد دید .
آیا امروز نتیجه ای بجز این حاصل شده است؟ این مردمی که در راه اسلام از جان می گذشتند و در زمان شاه از فکلی و بازاری و دانشجو و زن، شعایر دینی را محترم میداشتند، امروز نه به دین توجهی دارند و نه برای شعایر دینی ارزشی قایلند. آنها می
گویند اگر دین این است که اولیا جمهوری اسلامی اعمال می کنند بهتر است ما کافر باشیم و اصلا اسم مسلمان روی ما نباشد.
با سیاستهای غلط جمعی منبری و مدرس که از اداره خانه خودشان هم عاجزند، امروز ایران به نهایت ذلت و خواری در دنیا افتاده است. حتی یک دوست برای ما باقی نمانده است. من با چند روحانی شیعه پاکستانی اخیراحرف میزدم آنها از وضع ایران گریه می کردند و می گفتند در کشور ما سابق شیعه مقام و ارزشی داشت ولی حالا ما تا اسم تشیع را می آوریم، می گویند لابد مثل ایران.
کردند و به شاه دادند تا از آزار و توهین به شما ممانعت شود.
شما خود بهتر از هر کسی می دانید که من از ابتدا با مداخله روحانیون در امور کشوری و لشگری مخالف بودم و به شما گفتم وقتی ما مصدر کار شویم اگر کارها مطابق خواست مردم نباشد همه نفرت متوجه ما خواهد شد و در نهایت اسلام ضرر خواهد دید .
آیا امروز نتیجه ای بجز این حاصل شده است؟ این مردمی که در راه اسلام از جان می گذشتند و در زمان شاه از فکلی و بازاری و دانشجو و زن، شعایر دینی را محترم میداشتند، امروز نه به دین توجهی دارند و نه برای شعایر دینی ارزشی قایلند. آنها می
گویند اگر دین این است که اولیا جمهوری اسلامی اعمال می کنند بهتر است ما کافر باشیم و اصلا اسم مسلمان روی ما نباشد.
با سیاستهای غلط جمعی منبری و مدرس که از اداره خانه خودشان هم عاجزند، امروز ایران به نهایت ذلت و خواری در دنیا افتاده است. حتی یک دوست برای ما باقی نمانده است. من با چند روحانی شیعه پاکستانی اخیراحرف میزدم آنها از وضع ایران گریه می کردند و می گفتند در کشور ما سابق شیعه مقام و ارزشی داشت ولی حالا ما تا اسم تشیع را می آوریم، می گویند لابد مثل ایران.
آقای حاج آقا صدر به من می
گفت مردم لبنان، که در غیبت آقا موسی صدر چشم به ایران داشتند امروز خیلی از
ایران زده شده اند. این چه معنا دارد که ما اسلحه از اسراییل بخریم و بعد از
جنگ با اسراییل و تحریر جنوب لبنان سخن بگوییم.
بنده در مورد جنگ و مسایل آن حرف نمی زنم که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است، فقط می گویم آیا به گوش شما نمی رسد که بعضی از نور چشمیها چه دست اندازیها به بیت المال مسلمین به اسم و جنگ و کمک به جنگ زدگان کرده اند.
بیش از ۳ ماه است بنده برای دیدن شما وقت خواسته ام ولی دفتر شما مرتب می گویند وقت ندارید. آنوقت هر روز ملای فلان ده و دادستان بهمان قصبه را به حضور می پذیرید. چون لابد به جز مدح و ثنا نمیگویند و بدبختانه شاید چون خداوند تبارک به من لسان مداحی نداده حتی باید از برادر خود محروم بمانم.
بنده گمان دارم که با ارسال این نامه لابد تضییقات و گرفتاریها برای ما بیشتر خواهد شد ولی چون چند روزی است که حس می کنم هر لحظه ممکن است که حق تعالی آرزویم را اجابت کند و اجازه ترک این جهنم فانی را عنایت فرماید، لذا به عنوان وصیت یا توصیه
و یا خداحافظی برادری با برادرش این جملات را نوشتم.
شما وصیت نامه می نویسید و برای خود جانشین تعیین می کنید پس چرا یکباره اسمش را نمی گذارید سلطنت اسلامی به جای جمهوری، مگر رسول اکرم جانشین توی وصیت نامه تعیین کرد؟ بجز اینکه مولا علی را که معصوم و منتخب الهی بود به مردم عرضه داشت. شما کدام معصوم را در اطرافتان می بینید؟ شیخ علی منتظری را که به انداه یک مدرس ساده هم قدرت درک و فهم ندارد؟ شیخ علی مشکینی را که کراهت نفس او کاملا از منظرش هویداست ؟بله کدام معصوم را دیده اید؟
۱۴ قرن مردم تشخیص می دادند که کدام مرجع اعظم است و کدام یک از علما قابل احترام و اعتماد.
حال روزنامه ها یک روزه یک شیخ را آیه العظمی می کنند و دیگری را افقه الفقها.
آن شیخ گیلانی جلاد آیت الله می شود و دسته دسته ثقه الاسلام و حجه الاسلام از کارخانه حکومتی بیرون می آید.
اسمش را هم گذاشته اند حکومت جمهوری اسلامی، و مسرورید که حکم خدا را در زمین اجرا کرده اید؟
خوشا به سعادت آنها که همان روزهای نخست رفتند و این روزها را ندیدند.
من نیز دیر و زود می روم تنها وحشتم برای شماست.
خداوند همه را به راه راست هدایت کند.
بنده در مورد جنگ و مسایل آن حرف نمی زنم که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است، فقط می گویم آیا به گوش شما نمی رسد که بعضی از نور چشمیها چه دست اندازیها به بیت المال مسلمین به اسم و جنگ و کمک به جنگ زدگان کرده اند.
بیش از ۳ ماه است بنده برای دیدن شما وقت خواسته ام ولی دفتر شما مرتب می گویند وقت ندارید. آنوقت هر روز ملای فلان ده و دادستان بهمان قصبه را به حضور می پذیرید. چون لابد به جز مدح و ثنا نمیگویند و بدبختانه شاید چون خداوند تبارک به من لسان مداحی نداده حتی باید از برادر خود محروم بمانم.
بنده گمان دارم که با ارسال این نامه لابد تضییقات و گرفتاریها برای ما بیشتر خواهد شد ولی چون چند روزی است که حس می کنم هر لحظه ممکن است که حق تعالی آرزویم را اجابت کند و اجازه ترک این جهنم فانی را عنایت فرماید، لذا به عنوان وصیت یا توصیه
و یا خداحافظی برادری با برادرش این جملات را نوشتم.
شما وصیت نامه می نویسید و برای خود جانشین تعیین می کنید پس چرا یکباره اسمش را نمی گذارید سلطنت اسلامی به جای جمهوری، مگر رسول اکرم جانشین توی وصیت نامه تعیین کرد؟ بجز اینکه مولا علی را که معصوم و منتخب الهی بود به مردم عرضه داشت. شما کدام معصوم را در اطرافتان می بینید؟ شیخ علی منتظری را که به انداه یک مدرس ساده هم قدرت درک و فهم ندارد؟ شیخ علی مشکینی را که کراهت نفس او کاملا از منظرش هویداست ؟بله کدام معصوم را دیده اید؟
۱۴ قرن مردم تشخیص می دادند که کدام مرجع اعظم است و کدام یک از علما قابل احترام و اعتماد.
حال روزنامه ها یک روزه یک شیخ را آیه العظمی می کنند و دیگری را افقه الفقها.
آن شیخ گیلانی جلاد آیت الله می شود و دسته دسته ثقه الاسلام و حجه الاسلام از کارخانه حکومتی بیرون می آید.
اسمش را هم گذاشته اند حکومت جمهوری اسلامی، و مسرورید که حکم خدا را در زمین اجرا کرده اید؟
خوشا به سعادت آنها که همان روزهای نخست رفتند و این روزها را ندیدند.
من نیز دیر و زود می روم تنها وحشتم برای شماست.
خداوند همه را به راه راست هدایت کند.
۲۵ شوال ۱۴۰۳ قمری
قم-مرتضی پسندیده
قم-مرتضی پسندیده
سد محمدرضاشاه
سال 1339 آغاز پروژه سد دز
پروژه
احداث بلند ترین سد خاور میانه و خاور دور توسط سازمان برنامه ایران بنا نهاد ه شد
. این سد به منظور آبیاری یک میلیون و هشتصد هزار هکتار از زمینهای قابل کشت دشت
خوزستان ونیز به منظور تامین انرژی سودمند برق احداث میشد . طرح و نقشه این سد
محول شد به موسسه عمران و منابع نیویورک که امکانات خود را در اختیار مشاورین برق
میلان در طراحی این سد گذاشت . پس از رقابتی بین بزرگترین شرکتهای ساختمانی سازمان
برنامه اجرای این مهم را به عهده شرکت میلانی " امپرزیت جی لولا لودِ جی یا نی "
گذاشت . کار با مساحی محل در آذر ماه 1338 آغاز شد . پی ریزی محل کار ، ساختن جاده
ها و تونلها حفاریها و کابلهای نقاله فاصله زیاد تا مرکز تدارکاتی ، کار آماده
سازی را مخصوصا بحث انگیز و پراهمیت ساخت . رسیدن به گلوگاه رودخانه از بزرگترین
موانع اولیه ای بود
که میبایست از سر راه برداشته شود . در وهله اول ساختن جاده ای به آن لبه باز مشرف
به دره عمیق کار نسبتا آسانی بود اما ساختار جغرافیایی محل و دیواره هایش که
تقریبا بطور عمودی از رودخانه سر به فلک کشیده شده بود ، تنها راه ممکن برای
دستیابی به محل احداث سد در قعر دره ، منحصر به حفر تونلی بود که شش کیلومتر طول داشت
و دارای مقطعی به سطح 35 مترمربع بود که بصورت زیکزاک و مارپیچی به قعر دره میرسید
. به منظور تخلیه آب محل کار میبایست آب رودخانه دز با تونل انحرافی به محل پایین
تر از محل احداث سد منتقل شود . کار با پله های برقی انجام میگیرد . دمپرها
بلدوزرها و مته های حفاری در محل کار برای ساختن سد به محل آورده میشوند . در لبه
باز مشرف به دره دهکده ای به سرعت بنا میشود . دهکده ای بسیار مناسب برای اسکان
هرچه مرفحانه تری که یک جامعه 500 نفره ایتالیایی بتوانند در آن آب و هوای گرم
بیابانی به مدت سه سال اقامت کنند . همزمان با حفاریها و احداث دفاتر کار ، سایر
تاسیسات فنی و اداری ، یک نیروگاه برق حرارتی مدرن با قدرت 9000 اسب بخار برای
تولید انرژی مورد نیاز کار و دهکده ، یک کارگاه بزرگ مکانیکی ، یک بیمارستان مجهز
به تمام امکانات و پزشکان شبانه روزی ایتالیایی آماده پذیرش بیماران ، مدرسه ای با
معلمین ایتالیایی برای بچه ها از کلاس اول ابتدایی تا دبیرستان و کلیسای سانتا باربارا ، سایر امکانات رفاهی
نظیر استخرهای شنا ، زمینهای بازی و ورزش ، سینما در فضای آزاد ، سلف سرویس مجهز و
آشپزهای ایتالیایی و جیره های غذایی مشخص برای همه حتی پیش خدمتان ایتالیایی ، که
تماما توسط شرکت امپریزیت ساخته شدند .
حفاریها برای
سد در شهریور 1339 شروع شد و در شرایط بینهایت سخت و دشوار انجام میگرفت . رسیدن
به قعر رودخانه در مرداد 1340 تحقق یافت . سپس پی ریزی فونداسیون شروع شد .ابتدا کار
در قسمت فوقانی بود . عملیات حفاری تکمیل شد و بیش از هفتصد هزار مترمکعب تخته سنگ
از حفاریها برداشته شد . شن و ماسه مورد نیاز بتن از معادن کوهپایه در 25 کیلومتری
محل سد و با رعایت کلیه مسایل آزمایشگاهی و دانه بندی دقیق استخراج میشد . مجموعا
برای استخراج یک میلیون متر مکعب مورد نیاز تولید در حدود 2300 متر مکعب در روز بود . سیمان از فاصله 250
کیلومتری آورده میشد و در واگنهای مخصوصی به ایستگاه راه آهن مجاور اندیمشک آورده و
از آنجا با تریلرها به محل آورده میشد . سیمان داخل سیلوهای مخصوص خالی شده و سپس
به بچینگ (دستگاه تولید بتن) تلمبه میشد . شن و سنگریزه ها نیز از مجاری مخصوص
تعبیه شده وارد بچینگ میشد . شن و ماسه توسط مکانیزم پیچیده ای خرد شده دسته بندی
شده و در چهار گروه انبار میگردد سپس توسط تسمه نقاله هایی به سیلوی خنک کننده
میرود و در آنجا با آب به دمای دو درجه سانتیگراد باقی میماند و درون یک غار بتوسط
یخچالی با توان خنک کنندگی بالغ بر چهار میلیون و پانصد هزار واحد سرمایی در ساعت
خنک میشوند . در حین احداث بچینگ مشکلات بسیاری که همگی برطرف شد وجود داشت من
جمله ناپایداری سنگهای محل نصب بچینگ که بتوسط میله هایی مهار گردید . تولید بتن از مهر ماه 1340 آغاز شد و تا آذر
1341 بطور بی وقفه (شبانه روزی) ادامه یافت و روزانه بیش از 3000 متر مکعب بتن
تولید میشد . در هر بار حمل بتن هجده تن بتن بتوسط سطلهای مخصوص جابجا میشد که با
شروع بتن ریزی بطور بی وقفه ادامه داشت و توسط ویبراتورهای بزرگ و مخصوص متراکم
میشد . روز بروز سد در حال رشد و نمو بود و میرفت تا شکل ویژه خود را بگیرد .
در این میان مدخلهای تونل سرریزها در ساحل چپ داشت شکل میگرفت . حفاری برای خروج سرریز برای اولین بار در تاریخ جهان در مقطع کامل تونلی که قطرش پانزده متروشش سانتیمتر بود ، با استفاده از یک دستگاه حفاری عظیم که 14 مته سنگبری را با خود حمل میکرد صورت میگرفت . این دستگاه حفاری در همان محل کار طراحی و ساخته شده بود . وقتی سد به تراز 225 متری رسید شیرهای آبیاری کار گذاشته شدند . اولین قطعه پیش ساخته از بتن مسلح به وزن 19 تن برای ساختن سکوی فضایی به منظور کنترل شیرهای آبیاری است . با رسیدن به تراز تقریبی تاج دریچه های سر ریز نصب شده اند ودر داخل آنها اندود کاری مجاری ادامه دارد . این کار بتوسط یک جعبه متحرک روان به وزن 63 تن و دارای جکهای هیدرولیکی بمنظور حرکت شعاعی به همه طرف و مجهز به دو عدد جرثقیل ایمنی بزرگ انجام میگیرد . دهانه خروجی سرریز ها در شکل نهایی خود ظاهر میشوند .
در این میان مدخلهای تونل سرریزها در ساحل چپ داشت شکل میگرفت . حفاری برای خروج سرریز برای اولین بار در تاریخ جهان در مقطع کامل تونلی که قطرش پانزده متروشش سانتیمتر بود ، با استفاده از یک دستگاه حفاری عظیم که 14 مته سنگبری را با خود حمل میکرد صورت میگرفت . این دستگاه حفاری در همان محل کار طراحی و ساخته شده بود . وقتی سد به تراز 225 متری رسید شیرهای آبیاری کار گذاشته شدند . اولین قطعه پیش ساخته از بتن مسلح به وزن 19 تن برای ساختن سکوی فضایی به منظور کنترل شیرهای آبیاری است . با رسیدن به تراز تقریبی تاج دریچه های سر ریز نصب شده اند ودر داخل آنها اندود کاری مجاری ادامه دارد . این کار بتوسط یک جعبه متحرک روان به وزن 63 تن و دارای جکهای هیدرولیکی بمنظور حرکت شعاعی به همه طرف و مجهز به دو عدد جرثقیل ایمنی بزرگ انجام میگیرد . دهانه خروجی سرریز ها در شکل نهایی خود ظاهر میشوند .
اندود داخل تونل |
دستگاه حفر تونل برای اولین بار در ایران و در این پروژه طراحی و ساخته شد |
ترانس
فورمرها هر یک به وزن 96 تن از بندر خرمشهر واقع در فاصله 400 کیلومتری آورده شده
اند و به محوطه نصب ترانسها حمل میشوند که در خود نیروگاه در درون غار دست سازی به
طول تقریبی 76 متر و عرض 18 متر و ارتفاع 35 متر است . ترانسها در آن مستقر میشوند
و منتاژ کردن توربینها و ژنراتورها در حال انجام است . همزمان کار در کلیدخانه
نیروگاه در مراحل پایانی است و همزمان نصب دکلهای انتقال برق با ولتاژ قوی در دست
اجراست . انرژی ترانسفرماتورها که از آب رام شده رودخانه دز حاصل شده بوسیله خطوط
رابط از ژنراتورها به کلیدخانه نیروگاه واقع در محوطه مشرف به دره خواهد رسید . از
آنجا یک شبکه 132 هزار ولتی با ایستگاه های فرعی خود تمامی خوزستان را زیر پوشش
خواهد گرفت و جریان برق را حتی تا خلیج فارس نیز خواهد رساند .
در آبان ماه
1341 تونل انحراف آب بسته و کار آبگیری سد آغاز میشود . و کار ساخت سد در شرف
اتمام است . آخرین دستکاریها انجام میگیرد و به زودی طبیعت به حالت اولیه خود باز خواهد
گشت و با انجام این کار دشوار تحت فرامین بشر ، رفاه عادی منطقه ای به وسعت یک سوم
شبه جزیره ایتالیا که همان استان زرخیز خوزستان است تامین خواهد شد . سر انجام با
پایان سد ، آبگیری آن هم پایان یافته و خطوط نیرو آماده انتقال برق شده و همه چیز
همزمان به اتمام میرسد . و در روز پرشکوهی با حضور آریا مهر و دست مبارک ایشان
برای این سرزمین ، این نیروگاه آغاز بکار مینماید .
در آن
دره که روزی خالی از همه چیز ولم یزرع بود اکنون دریاچه ای به طول بیش از شصت
کیلومتر و ظرفیت بیش از سه میلیارد متر مکعب آب وجود دارد که منشا اثرات خیر و حتی
تعدیل آب و هوای این منطقه خواهد شد . این سد با ارتفاع 5/203 متراز روی
فونداسیونش، ششمین سد بزرگ جهان تا آن زمان و بلندترین سد خاور میانه بوده و از
نوع بتنی نازک دوقوسی است . برای ساختن بدنه سد چهارصد و شصت هزار مترمکعب بتن
مصرف شده و حجمی معادل چهارصدو سه هزار مترمکعب تخته سنگ و سنگریزه حفاری شده است
و کل مقادیر حفاری شده برای اجرای کلیه تاسیسات این سد حجمی برابر یک میلیون
مترمکعب بوده است . یکصد نفر تکنسین ایتالیایی و 426 نفر کارگر ماهر به اتفاق
دوهزار نفر ایرانی که از سراسر کشور استخدام شده بودند مجموعا معادل چهارده میلیون
ساعت کار انسانی را در محل پروژه انجام داده اند .
مصدق
پیروز مجتهدزاده، دکترای جغرافیای سیاسی و مسایل ژئوپلیتیک و مشاور سازمان ملل
در
مطالعه برخی واکنشها در خبرآنلاین به نوشتههایم درباره کودتا بودن یا
نبودن رویدادهای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که در مورخه ۲۸ مرداد ۱۳۹۰ در همان شبکه
انتشار یافته بود، توجه شد که عنایت کافی به این حقایق نشده است که
نوشتههای عرضه شده در این رابطه تکرار قصههای تکراری ملال آور ۵۰-۶۰ سال
گذشته نیست که با استفاده از همان قصههای کهنه بدان پاسخ داده شود. این
نوشتهها از نگاهی علمی (انتقادی) تهیه شده است با استفاده از استدلالها و
استناداتی نو بر آنچه در مرداد ۱۳۳۲ گذشت و سبب وارونه نوشتن بخشهایی از
تاریخ سیاسی اخیر ایران شده است: وارونه نوشتنی که عصبیت و عصبانیت و
انتقامجویی را به جای بیطرفی علمی در نگاه به مسائل به فضای فرهنگ سیاسی
ایران تزریق کرد و سبب این همه نگونبختی در جامعه ما شد. این نوشتهها
حاصل بیش از چهل سال پرسوجوی شفاهی و بیش از بیست سال پژوهش نویسنده است
در اسناد دولتی داخلی و خارجی – اسناد طبقهبندی شده دولتی، نه کتابهای
نوشته شده این و آن که به عنوان اسناد تاریخی به خورد مردم داده میشود.
در همان رابطه، شایان توجه است که درباره همه بازیگران سیاسی فراوان
نوشته شده ولی درباره بازیگر اصلی، یعنی شادروان دکتر مصدق، نوشتهها اگر
کم نباشد، نوشتههای تحقیقی تاریخی فوقالعاده اندک است و همین موضوع علت
اصلی سردرگم شدن داستان ماجراهای مرداد ۱۳۳۲ شمرده میشود.
آنچه در نگاه به تاریخ آن دوران و نقش مصدق بیشتر از همه جلب توجه میکند در حقیقت طرح گسترده ایدههای میهندوستی و دموکراسیخواهی بود که اگر چه یکسره از روی صداقت بود، ولی همیشه با عمل هماهنگی نداشت. پنهانکاریهای او، برای مثال پنهان کردن حکم عزل خود حتی از سه- چهار وزیری که تا آخرین لحظه به او وفادار بودند، فقط میتوانست ناشی از عدم صداقت باشد و نداشتن اعتماد به دوستان وفادار ، شعارپردازیهای گسترده در لزوم دموکراتیک بودن مقام سلطنت، در عمل به صورت سرپوشی در آمد بر دیکتاتوریهای حیرتانگیزی که خودش اعمال کرد، البته به دستآویز «اختیارات ویژه» که در تضاد مستقیم بود با اصل حاکمیت پارلمان در دموکراسیها.
آنچه در نگاه به تاریخ آن دوران و نقش مصدق بیشتر از همه جلب توجه میکند در حقیقت طرح گسترده ایدههای میهندوستی و دموکراسیخواهی بود که اگر چه یکسره از روی صداقت بود، ولی همیشه با عمل هماهنگی نداشت. پنهانکاریهای او، برای مثال پنهان کردن حکم عزل خود حتی از سه- چهار وزیری که تا آخرین لحظه به او وفادار بودند، فقط میتوانست ناشی از عدم صداقت باشد و نداشتن اعتماد به دوستان وفادار ، شعارپردازیهای گسترده در لزوم دموکراتیک بودن مقام سلطنت، در عمل به صورت سرپوشی در آمد بر دیکتاتوریهای حیرتانگیزی که خودش اعمال کرد، البته به دستآویز «اختیارات ویژه» که در تضاد مستقیم بود با اصل حاکمیت پارلمان در دموکراسیها.
غش کردنهای
مصلحتی که فقط میتوانست به منظور فریب دادن ملت ایران باشد که مسلما با
چنین نمایشهایی «عوام» فرض میشدند، یا اینکه با بالا گرفتن تب ماجراهای
مرداد ۱۳۳۲، از مجلس شورای ملی خارج شده و در میدان بهارستان، خطاب به
عابران حیرتزده در اشاره به پارلمان کشور میگوید: مجلس آنجا (که
نمایندگان منتخب مردم نشستهاند) نیست، مجلس شما (مردم انتخاب نشده)
هستید. باز هم نمونه دیگر، پس از ملی کردن نفت به شیوهای که به اقرار و
تایید همه کارشناسان معتبر از جمله مشاوران فنی درستکار خود ایشان، به
زیان منافع ملی ایران تمام شد، تلاش بر این بوده است که «عوام» را با
اینگونه شایعات دلشاد کنند که مصدق در دادگاه بینالملل در جای نماینده
بریتانیا نشست و در پاسخ به چرایی این کار گفت به تلافی اینکه آنها برای
سالها در جای ما نشستند و ما حالا در این محل (بیربط) ساعتی را به تلافی
(بیمعنی و محتوا) میگذرانیم....
انکدت anecdote یا افسانهپردازیهای چندشآوری که نمیتواند جز اهانت به درایت مردمی شمرده شود که علیالاصول میبایستی با داشتن آگاهیهای لازم و تهی از شایعات، حرمت درایت و نقش خود را در جامعه اعتلا داده و «ملت» محسوب شوند، نه «عوام». شادروان مصدق که با عصبیت فراوان، در واکنش به تردید همگنان، عنوان «دکتر» را حتی در امضای خود به کار میگرفت، بدون تردید فردی زیرک، میهندوست، پاکدامن و در عین حال، از نظر پندار و کردار، آدمی بسیار پیچیده بود آنچنان که به گمان، هیچ کس نتوانسته باشد از مکنونات واقعی در ژرفای اندیشه و اهدافش سر در آورد. دوستدارانش بر این باور هستند که او پس از عبور از کشمکشهای توانفرسای مربوط به ملی کردن نفت و تعطیل کردن مجلس به شخصیتی عصبانی و لجباز تبدیل شده بود، ولی نشانههای قاطعی در دست است ثابت کننده این حقیقت که ایشان از همان آغاز این کشمکشها شدیدا عصبی، متعصب و لجباز بود. نگاهی به متن مذاکرات مورخ ۸ تیرماه ۱۳۲۹ مجلس شورای ملی، آن قسمت که مربوط میشود به مشاجره مستقیم و دو به دوی آقایان مصدق و رزمآرا، میتواند ما را با این روحیه ایشان آشنا سازد:
دکتر مصدق - پارچه پارچه بکنند، زیر بار حکومت این جور اشخاص نمیرویم، (به) وحدانیت حق خون میکنیم، خون میریزیم، و کشته میشویم (با عصبانیت) اگر شما نظامی هستید من از شما نظامیترم. میکشم. همین جا شما را میکشم.
رزمآرا - من از آقای مصدق تعجب میکنم! مجلس جای استدلال و بحث است نه جای منازعه و مشاجره و فحش. اگر جای فحش بود چند نفر چاله میدانی میآمدند اینجا.
(مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه ۴۲، روز پنجشنبه ۸ تیرماه ۱۳۲۹، به نقل از روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران، سال ششم، شماره ۱۵۶۹، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۲۹، صفحه اول).
آقای سیدرفیع سادات رسول طالقانی در شهادت نامهای در روزنامه جمهوری اسلامی اقرار دارد که مصدق در حضور وی با نواب صفوی در اجرای تهدیدهای بالا صحبت کرد (روزنامه جمهوری اسلامی – مورخ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۷۳ - ۱۶ شعبان ۱۴۱۵ – شماره ۴۵۳۳ – سال شانزدهم). و همه آگاهند که مصدق همزمان با گرفتن اختیارات ویژه از مجلس شورای ملی، اقداماتی صریح، آشکارا و تقریبا توام با مباهات را برای منع تعقیب قانونی قاتل رزمآرا آغاز کرد. این رویداد خشونتبار به خوبی میرساند که مصدق از همان آغاز کشمکشهای داخلی مربوط به مساله ملی کردن نفت دچار تعصبات و عصبانیتها و لج بازیهای شدید و انتقامجویانه بود....
آنچه برای من مهم است اصل رویدادهای ۶۰ سال پیش، یا خوب و بد بازیگران آن دوران نیست : آنچه برای من اهمیت فراوان دارد اینکه تاثیر این عصبیتها و لجبازیها توام با صحنهسازیها اثر مستقیمی بر عصبانیت فضای اندیشه سیاسی زمان خود ایشان، داشته و در شکلگیری فرهنگ سیاسی نسلهای بعد سخت موثر افتاده است، چنانکه خیره سریهای انتقامجویانه برخی از طرفدارانش را باید مسوول اصلی به قهقرا کشاندن فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی دانست.
اینگونه مطالعه انتقادی تاریخ سیاسی اخیر کشورم، توام با زمینههای تربیت خانوادگی نیمه دینی – نیمه خانمنشیام و چهل سال زندگی در دموکراسیهای غربی، در عمل به من آموزاند که تزویر و شایعهسازی و عوامفریبی بلای اصلی بوده است بر جان فرهنگ سیاسی کشورم، حال آنکه آنچه میتواند به نجات جامعه ما کمک کند، رهایی از این فضای مسموم است در راه رسیدن به دموکراسی: و آنچه میتواند به استقرار دموکراسی کمک کند، همانا صداقت در اندیشه و کردار و صراحت در پندار و گفتار آحاد جامعه است، به ویژه میان سرآمدان سیاسی جامعه و عوام نشمردن مردمی که علیرغم «اصل» شمرده شدن در مفاهیم دموکراتیک، بیش از شصت سال است که در مقام «عوام» قربانی تحریفهای تاریخی بودهاند.
در این رهگذر، درگیر شدن در کشمکشهای لفظی و شعارپردازیهای شناخته شده شش دهه گذشته را که روزنامههای اطلاعات و عصر ایران در راستای «تاکتیک خفه کردن منتقدین» علیه من ساز کردند، سودمند نمیدانم. بلکه میخواهم بدانم اسناد و مدارک حقایق را چگونه مطرح میکنند. اسنادی که در این نوشته مورد استناد من هستند، اسناد طبقهبندی شده دولتهای ایران و ایالات متحده و بریتانیا هستند و شهادت متقن شاهدان عینی ماجرا و دستاندرکاران رویدادها و کارشناسان معتبر داخلی. این اسناد به من میگویند که ریشه اختلافات میان سرآمدان سیاسی کشور در میانه قرن بیستم را باید در شیوه متفاوت برخورد آنان با نهضت و قانون ملی کردن نفت و مساله احقاق حقوق ایران در سهام و سود حاصله از درآمد شرکتهای تابعه شرکت نفت ایران و انگلیس جستوجو کرد.
مساله ملی کردن صنعت نفت، علاوه بر سرشاخ کردن مستقیم منافع ملی ایران با منافع استعماری بریتانیا، سبب بروز اختلافات داخلی گستردهای شد که به شکاف خانمانبرانداز میان نیروهای ملی و میهنی کشور انجامید. مخالفت با امتیازهای انگلیسی در نفت ایران از اواخر قاجاریه میان سرآمدان سیاسی ایران رونق داشت و مبارزات رضا شاه در برابر استعمار بریتانیا در خوزستان که کاملا موفق بود و برای احقاق حقوق ایران در نفت که اگرچه به موفقیت درخشانی نرسید، توانست اندیشه مبارزه با انگلیس برای ملی کردن نفت را در ایران رونق دهد. همه سرآمدان سیاسی ایران آن روز در این اندیشه همگام و هم آوا بودند جز سپهبد رزمآرا، نخستوزیر وقت که معتقد بود برای احقاق حقوق ایران در نفت باید با انگلیس به توافق رسید: حرفی که بیاعتنایی نسبت بدان در سال ۱۳۳۱ مورد تاسف همگان شد.
به هر حال، یک هفته پس از قتل رزمآرا اندیشه ملی کردن نفت (در ۲۴ و ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹) به صورت «قانون ملی کردن نفت» به تصویب مجلسین و به امضای شاه رسید. در این قانون بدست آوردن اختیارات کامل مدیریت تولید و فروش نفت پیشبینی شده بود. یکی از موارد پر اهمیت در این برخورد این بود که سهم ۱۶ درصدی مورد ادعای ایران در ۵۹ شرکت تابع – شرکتهایی که شرکت نفت مادر (شرکت نفت ایران و انگلیس Anglo-Persian Oil Company) در کشورهای دیگر تاسیس نمود، چگونه میبایستی احقاق شود؟
نگاهی به قراردادهای موجود ما را با این حقایق آشنا میسازد که حقوق ۱۶ درصدی ایران از درآمدهای خارجی در ماده ۱۰ قرارداد ۱۹۰۱ دارسی تصریح شده بود. شرکت نفت یاد شده از آن تاریخ گسترش فراوانی پیدا کرد و شعبات پر اهمیتی در کشورهای دیگر تاسیس کرد که چشمگیرترین آنها تاسیسات نفتی در بریتانیا و مستعمراتش مانند هندوستان و شعباتی که در کشورهای عمده نفتی عربی مانند عراق، لیبی، کویت و قطر تاسیس شده بودند. حتی امتیازنامههای مربوط به شرکتهای نفتی تاسیس شده در این چهار کشور عمده سهم ایران از درآمد نفتی آن شرکتها را مورد تایید داشت.
در سال ۱۹۲۰، موافقتنامهای میان مارتین آرمیتاژ اسمیت Martin Armitage Smith مستشار مالیه ایران و کمپانی امضا شد که بر اساس آن مقرر گردید شرکت نفت ایران و انگلیس ۱۶ در صد از منافع تمام عملیات مربوط به نفت ایران در آن کمپانیها را به دولت ایران بپردازد. در سال ۱۳۲۸ ارزش داراییهای شرکت در سراسر دنیا ۲۵۴ میلیون پوند بود که از آن رقم بزرگ فقط حدود سی میلیون مربوط به در آمد داخل ایران میشد. به گفته دیگر ارزش داراییهای شرکت نفت ایران و انگلیس در خارج از مرزهای ایران از سه برابر ارزش داراییهای آن در داخل ایران بیشتر بود و ۱۶ درصد در آمدهای مربوط بدان علیالاصول میبایستی به ایران برسد. نصرتالدوله (فیروز میرزا) وزیر مالیه در اوایل دهه ۱۳۳۰ در احقاق حقوق ایران در این راستا تلاشهای خوبی را انجام داد. همین موضوع در قرارداد الحاقی ۱۹۲۸ و در بند دهم قرارداد ۱۹۳۳ رضا شاه با طرف انگلیسی در چارچوب «درآمد ایران از روند دریافتیها» مورد اشاره قرار دارد.
اگرچه بریتانیا با ترفندهای حقوقی فراوان توانست از اشاره صریح به این حق و حقوق ایران در اسناد بعد از قرارداد ۱۹۲۸خودداری ورزد، قطعا نتوانست از تبدیل شدن مطالبه این حق به یک آرزوی ملی و بخش مهمی از اهداف نهضت ملی برای ملی کردن نفت، جلوگیری کند.
از سوی دیگر، اگر فرض بر این داشته باشیم که در قرارداد ۱۹۳۳ یا دیگر قراردادهای پس از آن اشاره مستقیمی به حقوق ایران در سهام و سود شرکتهای تابعه در خارج نشده باشد، ملیکنندگان نفت نمیبایستی آن حق مسلم را خاتمه یافته فرض نمایند. یا اینکه اگر تهمت بیتوجهی به این حقوق در قراردادهای پیشین را به عنوان واقعیت بپذیریم، مسلما آن قراردادها نمیتوانست و نمیبایست پایان خواستهای ملی ایران در آن رابطه قلمداد شود، چنانکه دوستان و بستگان و مشاوران آگاه مصدق هم در این زمینه به او هشدار میدادند.
برای نمونه نگاه کنید به خاطرات منوچهر فرمانفرما، از بستگان نزدیک مصدق و از کارشناسان برجسته نفتی در آن دوران که در کتاب «خون و نفت»(ترجمه فارسی، انتشارات ققنوس، تهران ۱۳۸۳) تاکید دارد که نسبت به سهم ۱۶ درصدی ایران در شرکهای تابعه از مصدق خواست سهل انگاری نشود. وی در صفحه ۸-۳۲۷ همان کتاب مینویسد: «مدیریت شرکت نفت انگلیس و ایران... به ایران فشار آورد تا ادعاهای خود را نسبت به شرکتهای تابعه کنار بگذارد. و این مصدق بود که سرانجام این ادعا را دور انداخت. او گفت که این کار به صلاح ملت ایران است. در واقع او بیش از هر کس دیگری در تاریخ به زیان ایران عمل کرد.» در برخورد با این واقعیتها تردیدی برجای نمیماند که ملی کردن نفت به شیوهای که مصدق انجام داد، طبیعتا ایران را اسیر قوانین و مقررات بینالمللی میساخت و در عمل به دنیا اعلام مینمود که ایران بر اساس مقررات بینالمللی فقط آنچه را که در درون مرزهای خود دارد به اختیار گرفته، و قبول دارد که نسبت به همه حق و حقوق و مطالبات مربوط به داراییهای بین المللی شرکت ملی شده صرف نظر کرده و برای همیشه از طرح قانونی ادعا نسبت به حقوقش در سهام و سود ۵۹ شرکت نفت تابع شرکت اصلی در جهان، به ویژه در سهام و سود شرکتهای نفتی کشورهای نفتی عربی مانند عراق و لیبی و کویت و قطر که در مجموع میتوانست از ارزش نفت داخلی بیشتر باشد، خود را محروم ساخته است.
برای آشنایی بیشتر با این مهم ضروری است باز هم توضیح داده شود: در حالی که ملی کردن یک شرکت مشترک میان دو ملت، کشور ملی کننده را برای همیشه از همه حق و حقوق مورد ادعا در شعبات خارجی آن شرکت محروم میسازد، هیچ قرارداد و پروتکلی دو جانبه (سازش دو جانبه به پیشنهاد رزمآرا) میان آن دو کشور نمیتواند نقطه پایان بر مطالبات ملی در رابطه با موضوع قرارداد بگذارد. برای مثال، مرزهای ایران و عثمانی و بعدها عراق در شط العرب، از قراردادهای ارض روم در قرن نوزدهم و قراردادها و پروتکلهای بعدی، همیشه بر کرانههای ایرانی در نظر گرفته میشد، جز در دو مورد مربوط به پیش کرانههای خرمشهر و آبادان که خط مرزی روی خط تالوگ رودخانه قرار داده شد. دولتهای ایران همه این قراردادها و پروتکلها را امضا کردند ولی هرگز از خواست ملی خود در زمینه قرار دادن خط مرزی دو طرف در امتداد خط تالوگ سراسر شط العرب دست برنداشتند. همین که ایران احساس کرد میتواند این حقوق دیرین خود را بدست آورد، قانونا پشت پا به همه آن قراردادها و پروتکلها زد و براساس قرارداد ۱۹۷۵ الجزیره توانست حقوق حقه خود را تثبیت کند. اما هنگامی که یک کشور حقوق خود را در شرکتی یا موضوع جغرافیایی با کشور دیگر ملی کند، دیگر هیچ حق اعتراض و ادعایی را نسبت به آنچه در خارج از مرزهای خود داشته باشد، برای خود باقی نمیگذارد.
شادروان مصدق که خود را دکتر در حقوق میدانست، میبایستی این دقت را میداشت که مقررات بینالمللی اجازه نمیدهد که دولتی پس از ملی کردن یک شرکت مشترک با دیگران، به گذشته برگردد و ادعای حق و حقوق در بخشهایی از منابع شرکت ملی شده را مطرح نماید. در حقیقت مساله ملی کردن صنعت نفت، به شیوهای که مصدق پی گیری کرد، علاوه بر سرشاخ کردن مستقیم منافع ملی ایران با منافع استعماری بریتانیا که رزمآرا پرهیز از آن را توصیه میکرد، سبب بروز اختلافات داخلی گستردهای شد که سر انجام به شکاف خانمان براندازی میان نیروهای ملی و میهنی کشور انجامید.
مصدق با این کار خود، البته توانست بریتانیا را از نظر سیاسی شکست دهد: شکستی که البته سبب بالا گرفتن حس ناسیونالیزم ایرانی به سبک و سیاق فرهنگی شد که در سناریوی هنرمندانه «دایی جان ناپلئون» به خوبی تشریح گردید، به اضافه جلوههای چندشآور «شوونیستی» ناشی از آنکه هنوز هم در بازتابهایی مانند تلاش برای تغییر نامهای بین المللی مشاهده میشود. ولی اینگونه ملی کردن نفت نمیتوانست برای منافع ملی ایران جز شکستی دلخراش به حسابی دیگر آید. در مقابل، حقایق تاریخی نشان میدهد که وارد آوردن این شکست سیاسی به آن بهای گزاف اقتصادی برای شخص مصدق این ارزش را داشت که در ایران و جهان به «قهرمان شکستدهنده شیر پیر استعمار انگلیس» تبدیل شود. بریتانیا هم که سرمست پیروزی اقتصادیش، ظاهرا از این شکست سیاسی سخت عصبانی بود، به کمک ایالات متحده امریکا، جهان را وادار به تحریم ایران نمود و این تحریم در آن دوران ضعف و شکنندگی کشور، شرایطی را پیش آورد که برای ایران راهی باقی نگذارد جز امضای قرارداد کنسرسیوم که نفت ملی شده داخلی ما را هم در اختیار امریکا و انگلیس گذاشت و به این ترتیب، با ملی کردن نفت به شیوهای که مصدق انجام داد، ایران همه چیزش را از دست داد، ولی ایشان به «قهرمان» مورد نظر تبدیل شد.
خوب به خاطر دارم در جلسهای دانشگاهی، ولی غیرعلنی که آقای دکتر حبیب لاجوردی از طرف تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، در حاشیه کنفرانسی ترتیب داد که انجمن مطالعات ایران معاصر به مدیریت دکتر عالیخانی، پروفسور مک لاکلن Professor Keith McLachlan و من، در فروردین ۱۹۹۰ درباره نفت ایران در دانشگاه لندن برگزار کرد، شادروان دکتر فواد روحانی، مشاور فنی- حقوقی مصدق که بعدها به دبیرکلی اوپک رسید، به عنوان شاهد عینی ماجراهای نفتی آن دوران صحبت میکرد. در آن جلسه، به تصدیق شادروانان دکتر محمد یگانه و مهندس فتحالله نفیسی، دو تن دیگر از مشاوران و برجستگان امور نفتی ایران که در جلسه حضور داشتند، تایید نمود که در آخرین پیشنهاد راه حل بریتانیا که به «پیشنهاد مشترک» انگلیس و امریکا معروف است، به موضوع حقوق مورد ادعای ایران در سهام ۱۶ درصدی ما در شرکتهای تابع به عنوان یک احتمال قابل بحث، اشارات غیرمستقیمی رفته است و ادامه داد معالوصف آقای نخستوزیر، ما (مشاوران فنی و حقوقی) را خواست و گفت آقایان بروید و راه رد کردن این پیشنهاد را پیدا کنید.من این را «یک اشتباه بزرگ» میدانم.
در آن جلسه و با شنیدن آن اقرار کم نظیر، نگارنده که از همه جوانتر و کم طاقتتر بود از ایشان پرسید: «شما چرا این حقیقت تلختر از زهر را برای پنجاه سال از ملت ایران پنهان داشته و اجازه دادید تحریفهای تاریخی و انتقامجوییهای قبیلهای ناشی از آن ما را گرفتار این فرهنگ سیاسی منحط کرده و به این روز نشاند؟» پاسخ ایشان این بود که: «کلت یا کالت =cult مصدق (مکتب قهرمانپرستی مصدقی) قویتر از آن است که ما بتوانیم این حقایق را برملا کنیم و از گزند آنان در امان باشیم.» و نگارنده نسبت به آن شخصیت بسیار ارزنده جسارت ورزیده و گفت: «البته در این فرهنگ سیاسی منحط ما هرکس به فکر خویش است و هیچ کس را باکی از به خطا رفتن آینده سیاسی مردمی نیست که "ملت" خوانده میشوند، ولی در اسارت ماجراجوییهای شخصی و خانوادگی قهرمانان سر میکنند.»
در حالی که طرفداران مصدق، ملی کردن نفت به سبک و سیاقی که او به ثمر رساند را یک «شاهکار ملی» خواندند، مخالفان او همان هنگام و بعدها این گونه ملی کردن را یک «خیانت علنی» قلمداد کردند. اما در یک کار تحقیقی علمی که من در اینجا پیگیر هستم فقط میتوان به نظر متخصصان و کارشناسان بیطرف مساله توجه و تکیه کرد. علاوه بر پژوهشگران برجسته در مطالعات تاریخی و اجتماعی که ملی کردن نفت به صورتی که مصدق مرتکب شد، را خطا دانستهاند، کارشناسان برجسته امور نفتی تقریبا به اتفاق آرا ملی کردن نفت به سبک و سیاقی که مصدق انجام داد را یک اشتباه یا خطای اساسی قلمداد کردهاند.
شادروان دکتر فواد روحانی در صفحه ۳۸۰ کتاب «زندگی سیاسی مصدق در نهضت ملی ایران» رد پیشنهاد مشترک امریکا و انگلیس برای حل بحران نفت توسط مصدق را یک «تاسف» قلمداد کرد و در جلسه یاد شده در بالا «یک اشتباه بزرگ» قلمداد نمود. دکتر محمدعلی موحد از پژوهشگران ارزشمند کشور که در این مورد مطالعات فراوانی دارد، در صفحه ۶۷۲ کتاب «خواب آشفته نفت» میگوید: به نظر میرسد که موضع منفی مصدق در برابر پیشنهاد تجدید نظر شده امریکا – بریتانیا اشتباه بود. دکتر پرویز مینا از مدیران حقوقی بلند پایه نفت ایران در صفحه ۳۴۲ کتاب «نگاهی به....» نوشته جلال متینی گفته است: به عقیده من بزرگترین خطایی که دولت مصدق کرد همین «رد پیشنهاد مشترک» بود و.....
* پیروز مجتهدزاده، صاحب دکترای جغرافیای سیاسی و مسائل ژئوپلیتیک و استاد دانشگاه است.
انکدت anecdote یا افسانهپردازیهای چندشآوری که نمیتواند جز اهانت به درایت مردمی شمرده شود که علیالاصول میبایستی با داشتن آگاهیهای لازم و تهی از شایعات، حرمت درایت و نقش خود را در جامعه اعتلا داده و «ملت» محسوب شوند، نه «عوام». شادروان مصدق که با عصبیت فراوان، در واکنش به تردید همگنان، عنوان «دکتر» را حتی در امضای خود به کار میگرفت، بدون تردید فردی زیرک، میهندوست، پاکدامن و در عین حال، از نظر پندار و کردار، آدمی بسیار پیچیده بود آنچنان که به گمان، هیچ کس نتوانسته باشد از مکنونات واقعی در ژرفای اندیشه و اهدافش سر در آورد. دوستدارانش بر این باور هستند که او پس از عبور از کشمکشهای توانفرسای مربوط به ملی کردن نفت و تعطیل کردن مجلس به شخصیتی عصبانی و لجباز تبدیل شده بود، ولی نشانههای قاطعی در دست است ثابت کننده این حقیقت که ایشان از همان آغاز این کشمکشها شدیدا عصبی، متعصب و لجباز بود. نگاهی به متن مذاکرات مورخ ۸ تیرماه ۱۳۲۹ مجلس شورای ملی، آن قسمت که مربوط میشود به مشاجره مستقیم و دو به دوی آقایان مصدق و رزمآرا، میتواند ما را با این روحیه ایشان آشنا سازد:
دکتر مصدق - پارچه پارچه بکنند، زیر بار حکومت این جور اشخاص نمیرویم، (به) وحدانیت حق خون میکنیم، خون میریزیم، و کشته میشویم (با عصبانیت) اگر شما نظامی هستید من از شما نظامیترم. میکشم. همین جا شما را میکشم.
رزمآرا - من از آقای مصدق تعجب میکنم! مجلس جای استدلال و بحث است نه جای منازعه و مشاجره و فحش. اگر جای فحش بود چند نفر چاله میدانی میآمدند اینجا.
(مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه ۴۲، روز پنجشنبه ۸ تیرماه ۱۳۲۹، به نقل از روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران، سال ششم، شماره ۱۵۶۹، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۲۹، صفحه اول).
آقای سیدرفیع سادات رسول طالقانی در شهادت نامهای در روزنامه جمهوری اسلامی اقرار دارد که مصدق در حضور وی با نواب صفوی در اجرای تهدیدهای بالا صحبت کرد (روزنامه جمهوری اسلامی – مورخ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۷۳ - ۱۶ شعبان ۱۴۱۵ – شماره ۴۵۳۳ – سال شانزدهم). و همه آگاهند که مصدق همزمان با گرفتن اختیارات ویژه از مجلس شورای ملی، اقداماتی صریح، آشکارا و تقریبا توام با مباهات را برای منع تعقیب قانونی قاتل رزمآرا آغاز کرد. این رویداد خشونتبار به خوبی میرساند که مصدق از همان آغاز کشمکشهای داخلی مربوط به مساله ملی کردن نفت دچار تعصبات و عصبانیتها و لج بازیهای شدید و انتقامجویانه بود....
آنچه برای من مهم است اصل رویدادهای ۶۰ سال پیش، یا خوب و بد بازیگران آن دوران نیست : آنچه برای من اهمیت فراوان دارد اینکه تاثیر این عصبیتها و لجبازیها توام با صحنهسازیها اثر مستقیمی بر عصبانیت فضای اندیشه سیاسی زمان خود ایشان، داشته و در شکلگیری فرهنگ سیاسی نسلهای بعد سخت موثر افتاده است، چنانکه خیره سریهای انتقامجویانه برخی از طرفدارانش را باید مسوول اصلی به قهقرا کشاندن فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی دانست.
اینگونه مطالعه انتقادی تاریخ سیاسی اخیر کشورم، توام با زمینههای تربیت خانوادگی نیمه دینی – نیمه خانمنشیام و چهل سال زندگی در دموکراسیهای غربی، در عمل به من آموزاند که تزویر و شایعهسازی و عوامفریبی بلای اصلی بوده است بر جان فرهنگ سیاسی کشورم، حال آنکه آنچه میتواند به نجات جامعه ما کمک کند، رهایی از این فضای مسموم است در راه رسیدن به دموکراسی: و آنچه میتواند به استقرار دموکراسی کمک کند، همانا صداقت در اندیشه و کردار و صراحت در پندار و گفتار آحاد جامعه است، به ویژه میان سرآمدان سیاسی جامعه و عوام نشمردن مردمی که علیرغم «اصل» شمرده شدن در مفاهیم دموکراتیک، بیش از شصت سال است که در مقام «عوام» قربانی تحریفهای تاریخی بودهاند.
در این رهگذر، درگیر شدن در کشمکشهای لفظی و شعارپردازیهای شناخته شده شش دهه گذشته را که روزنامههای اطلاعات و عصر ایران در راستای «تاکتیک خفه کردن منتقدین» علیه من ساز کردند، سودمند نمیدانم. بلکه میخواهم بدانم اسناد و مدارک حقایق را چگونه مطرح میکنند. اسنادی که در این نوشته مورد استناد من هستند، اسناد طبقهبندی شده دولتهای ایران و ایالات متحده و بریتانیا هستند و شهادت متقن شاهدان عینی ماجرا و دستاندرکاران رویدادها و کارشناسان معتبر داخلی. این اسناد به من میگویند که ریشه اختلافات میان سرآمدان سیاسی کشور در میانه قرن بیستم را باید در شیوه متفاوت برخورد آنان با نهضت و قانون ملی کردن نفت و مساله احقاق حقوق ایران در سهام و سود حاصله از درآمد شرکتهای تابعه شرکت نفت ایران و انگلیس جستوجو کرد.
مساله ملی کردن صنعت نفت، علاوه بر سرشاخ کردن مستقیم منافع ملی ایران با منافع استعماری بریتانیا، سبب بروز اختلافات داخلی گستردهای شد که به شکاف خانمانبرانداز میان نیروهای ملی و میهنی کشور انجامید. مخالفت با امتیازهای انگلیسی در نفت ایران از اواخر قاجاریه میان سرآمدان سیاسی ایران رونق داشت و مبارزات رضا شاه در برابر استعمار بریتانیا در خوزستان که کاملا موفق بود و برای احقاق حقوق ایران در نفت که اگرچه به موفقیت درخشانی نرسید، توانست اندیشه مبارزه با انگلیس برای ملی کردن نفت را در ایران رونق دهد. همه سرآمدان سیاسی ایران آن روز در این اندیشه همگام و هم آوا بودند جز سپهبد رزمآرا، نخستوزیر وقت که معتقد بود برای احقاق حقوق ایران در نفت باید با انگلیس به توافق رسید: حرفی که بیاعتنایی نسبت بدان در سال ۱۳۳۱ مورد تاسف همگان شد.
به هر حال، یک هفته پس از قتل رزمآرا اندیشه ملی کردن نفت (در ۲۴ و ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹) به صورت «قانون ملی کردن نفت» به تصویب مجلسین و به امضای شاه رسید. در این قانون بدست آوردن اختیارات کامل مدیریت تولید و فروش نفت پیشبینی شده بود. یکی از موارد پر اهمیت در این برخورد این بود که سهم ۱۶ درصدی مورد ادعای ایران در ۵۹ شرکت تابع – شرکتهایی که شرکت نفت مادر (شرکت نفت ایران و انگلیس Anglo-Persian Oil Company) در کشورهای دیگر تاسیس نمود، چگونه میبایستی احقاق شود؟
نگاهی به قراردادهای موجود ما را با این حقایق آشنا میسازد که حقوق ۱۶ درصدی ایران از درآمدهای خارجی در ماده ۱۰ قرارداد ۱۹۰۱ دارسی تصریح شده بود. شرکت نفت یاد شده از آن تاریخ گسترش فراوانی پیدا کرد و شعبات پر اهمیتی در کشورهای دیگر تاسیس کرد که چشمگیرترین آنها تاسیسات نفتی در بریتانیا و مستعمراتش مانند هندوستان و شعباتی که در کشورهای عمده نفتی عربی مانند عراق، لیبی، کویت و قطر تاسیس شده بودند. حتی امتیازنامههای مربوط به شرکتهای نفتی تاسیس شده در این چهار کشور عمده سهم ایران از درآمد نفتی آن شرکتها را مورد تایید داشت.
در سال ۱۹۲۰، موافقتنامهای میان مارتین آرمیتاژ اسمیت Martin Armitage Smith مستشار مالیه ایران و کمپانی امضا شد که بر اساس آن مقرر گردید شرکت نفت ایران و انگلیس ۱۶ در صد از منافع تمام عملیات مربوط به نفت ایران در آن کمپانیها را به دولت ایران بپردازد. در سال ۱۳۲۸ ارزش داراییهای شرکت در سراسر دنیا ۲۵۴ میلیون پوند بود که از آن رقم بزرگ فقط حدود سی میلیون مربوط به در آمد داخل ایران میشد. به گفته دیگر ارزش داراییهای شرکت نفت ایران و انگلیس در خارج از مرزهای ایران از سه برابر ارزش داراییهای آن در داخل ایران بیشتر بود و ۱۶ درصد در آمدهای مربوط بدان علیالاصول میبایستی به ایران برسد. نصرتالدوله (فیروز میرزا) وزیر مالیه در اوایل دهه ۱۳۳۰ در احقاق حقوق ایران در این راستا تلاشهای خوبی را انجام داد. همین موضوع در قرارداد الحاقی ۱۹۲۸ و در بند دهم قرارداد ۱۹۳۳ رضا شاه با طرف انگلیسی در چارچوب «درآمد ایران از روند دریافتیها» مورد اشاره قرار دارد.
اگرچه بریتانیا با ترفندهای حقوقی فراوان توانست از اشاره صریح به این حق و حقوق ایران در اسناد بعد از قرارداد ۱۹۲۸خودداری ورزد، قطعا نتوانست از تبدیل شدن مطالبه این حق به یک آرزوی ملی و بخش مهمی از اهداف نهضت ملی برای ملی کردن نفت، جلوگیری کند.
از سوی دیگر، اگر فرض بر این داشته باشیم که در قرارداد ۱۹۳۳ یا دیگر قراردادهای پس از آن اشاره مستقیمی به حقوق ایران در سهام و سود شرکتهای تابعه در خارج نشده باشد، ملیکنندگان نفت نمیبایستی آن حق مسلم را خاتمه یافته فرض نمایند. یا اینکه اگر تهمت بیتوجهی به این حقوق در قراردادهای پیشین را به عنوان واقعیت بپذیریم، مسلما آن قراردادها نمیتوانست و نمیبایست پایان خواستهای ملی ایران در آن رابطه قلمداد شود، چنانکه دوستان و بستگان و مشاوران آگاه مصدق هم در این زمینه به او هشدار میدادند.
برای نمونه نگاه کنید به خاطرات منوچهر فرمانفرما، از بستگان نزدیک مصدق و از کارشناسان برجسته نفتی در آن دوران که در کتاب «خون و نفت»(ترجمه فارسی، انتشارات ققنوس، تهران ۱۳۸۳) تاکید دارد که نسبت به سهم ۱۶ درصدی ایران در شرکهای تابعه از مصدق خواست سهل انگاری نشود. وی در صفحه ۸-۳۲۷ همان کتاب مینویسد: «مدیریت شرکت نفت انگلیس و ایران... به ایران فشار آورد تا ادعاهای خود را نسبت به شرکتهای تابعه کنار بگذارد. و این مصدق بود که سرانجام این ادعا را دور انداخت. او گفت که این کار به صلاح ملت ایران است. در واقع او بیش از هر کس دیگری در تاریخ به زیان ایران عمل کرد.» در برخورد با این واقعیتها تردیدی برجای نمیماند که ملی کردن نفت به شیوهای که مصدق انجام داد، طبیعتا ایران را اسیر قوانین و مقررات بینالمللی میساخت و در عمل به دنیا اعلام مینمود که ایران بر اساس مقررات بینالمللی فقط آنچه را که در درون مرزهای خود دارد به اختیار گرفته، و قبول دارد که نسبت به همه حق و حقوق و مطالبات مربوط به داراییهای بین المللی شرکت ملی شده صرف نظر کرده و برای همیشه از طرح قانونی ادعا نسبت به حقوقش در سهام و سود ۵۹ شرکت نفت تابع شرکت اصلی در جهان، به ویژه در سهام و سود شرکتهای نفتی کشورهای نفتی عربی مانند عراق و لیبی و کویت و قطر که در مجموع میتوانست از ارزش نفت داخلی بیشتر باشد، خود را محروم ساخته است.
برای آشنایی بیشتر با این مهم ضروری است باز هم توضیح داده شود: در حالی که ملی کردن یک شرکت مشترک میان دو ملت، کشور ملی کننده را برای همیشه از همه حق و حقوق مورد ادعا در شعبات خارجی آن شرکت محروم میسازد، هیچ قرارداد و پروتکلی دو جانبه (سازش دو جانبه به پیشنهاد رزمآرا) میان آن دو کشور نمیتواند نقطه پایان بر مطالبات ملی در رابطه با موضوع قرارداد بگذارد. برای مثال، مرزهای ایران و عثمانی و بعدها عراق در شط العرب، از قراردادهای ارض روم در قرن نوزدهم و قراردادها و پروتکلهای بعدی، همیشه بر کرانههای ایرانی در نظر گرفته میشد، جز در دو مورد مربوط به پیش کرانههای خرمشهر و آبادان که خط مرزی روی خط تالوگ رودخانه قرار داده شد. دولتهای ایران همه این قراردادها و پروتکلها را امضا کردند ولی هرگز از خواست ملی خود در زمینه قرار دادن خط مرزی دو طرف در امتداد خط تالوگ سراسر شط العرب دست برنداشتند. همین که ایران احساس کرد میتواند این حقوق دیرین خود را بدست آورد، قانونا پشت پا به همه آن قراردادها و پروتکلها زد و براساس قرارداد ۱۹۷۵ الجزیره توانست حقوق حقه خود را تثبیت کند. اما هنگامی که یک کشور حقوق خود را در شرکتی یا موضوع جغرافیایی با کشور دیگر ملی کند، دیگر هیچ حق اعتراض و ادعایی را نسبت به آنچه در خارج از مرزهای خود داشته باشد، برای خود باقی نمیگذارد.
شادروان مصدق که خود را دکتر در حقوق میدانست، میبایستی این دقت را میداشت که مقررات بینالمللی اجازه نمیدهد که دولتی پس از ملی کردن یک شرکت مشترک با دیگران، به گذشته برگردد و ادعای حق و حقوق در بخشهایی از منابع شرکت ملی شده را مطرح نماید. در حقیقت مساله ملی کردن صنعت نفت، به شیوهای که مصدق پی گیری کرد، علاوه بر سرشاخ کردن مستقیم منافع ملی ایران با منافع استعماری بریتانیا که رزمآرا پرهیز از آن را توصیه میکرد، سبب بروز اختلافات داخلی گستردهای شد که سر انجام به شکاف خانمان براندازی میان نیروهای ملی و میهنی کشور انجامید.
مصدق با این کار خود، البته توانست بریتانیا را از نظر سیاسی شکست دهد: شکستی که البته سبب بالا گرفتن حس ناسیونالیزم ایرانی به سبک و سیاق فرهنگی شد که در سناریوی هنرمندانه «دایی جان ناپلئون» به خوبی تشریح گردید، به اضافه جلوههای چندشآور «شوونیستی» ناشی از آنکه هنوز هم در بازتابهایی مانند تلاش برای تغییر نامهای بین المللی مشاهده میشود. ولی اینگونه ملی کردن نفت نمیتوانست برای منافع ملی ایران جز شکستی دلخراش به حسابی دیگر آید. در مقابل، حقایق تاریخی نشان میدهد که وارد آوردن این شکست سیاسی به آن بهای گزاف اقتصادی برای شخص مصدق این ارزش را داشت که در ایران و جهان به «قهرمان شکستدهنده شیر پیر استعمار انگلیس» تبدیل شود. بریتانیا هم که سرمست پیروزی اقتصادیش، ظاهرا از این شکست سیاسی سخت عصبانی بود، به کمک ایالات متحده امریکا، جهان را وادار به تحریم ایران نمود و این تحریم در آن دوران ضعف و شکنندگی کشور، شرایطی را پیش آورد که برای ایران راهی باقی نگذارد جز امضای قرارداد کنسرسیوم که نفت ملی شده داخلی ما را هم در اختیار امریکا و انگلیس گذاشت و به این ترتیب، با ملی کردن نفت به شیوهای که مصدق انجام داد، ایران همه چیزش را از دست داد، ولی ایشان به «قهرمان» مورد نظر تبدیل شد.
خوب به خاطر دارم در جلسهای دانشگاهی، ولی غیرعلنی که آقای دکتر حبیب لاجوردی از طرف تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، در حاشیه کنفرانسی ترتیب داد که انجمن مطالعات ایران معاصر به مدیریت دکتر عالیخانی، پروفسور مک لاکلن Professor Keith McLachlan و من، در فروردین ۱۹۹۰ درباره نفت ایران در دانشگاه لندن برگزار کرد، شادروان دکتر فواد روحانی، مشاور فنی- حقوقی مصدق که بعدها به دبیرکلی اوپک رسید، به عنوان شاهد عینی ماجراهای نفتی آن دوران صحبت میکرد. در آن جلسه، به تصدیق شادروانان دکتر محمد یگانه و مهندس فتحالله نفیسی، دو تن دیگر از مشاوران و برجستگان امور نفتی ایران که در جلسه حضور داشتند، تایید نمود که در آخرین پیشنهاد راه حل بریتانیا که به «پیشنهاد مشترک» انگلیس و امریکا معروف است، به موضوع حقوق مورد ادعای ایران در سهام ۱۶ درصدی ما در شرکتهای تابع به عنوان یک احتمال قابل بحث، اشارات غیرمستقیمی رفته است و ادامه داد معالوصف آقای نخستوزیر، ما (مشاوران فنی و حقوقی) را خواست و گفت آقایان بروید و راه رد کردن این پیشنهاد را پیدا کنید.من این را «یک اشتباه بزرگ» میدانم.
در آن جلسه و با شنیدن آن اقرار کم نظیر، نگارنده که از همه جوانتر و کم طاقتتر بود از ایشان پرسید: «شما چرا این حقیقت تلختر از زهر را برای پنجاه سال از ملت ایران پنهان داشته و اجازه دادید تحریفهای تاریخی و انتقامجوییهای قبیلهای ناشی از آن ما را گرفتار این فرهنگ سیاسی منحط کرده و به این روز نشاند؟» پاسخ ایشان این بود که: «کلت یا کالت =cult مصدق (مکتب قهرمانپرستی مصدقی) قویتر از آن است که ما بتوانیم این حقایق را برملا کنیم و از گزند آنان در امان باشیم.» و نگارنده نسبت به آن شخصیت بسیار ارزنده جسارت ورزیده و گفت: «البته در این فرهنگ سیاسی منحط ما هرکس به فکر خویش است و هیچ کس را باکی از به خطا رفتن آینده سیاسی مردمی نیست که "ملت" خوانده میشوند، ولی در اسارت ماجراجوییهای شخصی و خانوادگی قهرمانان سر میکنند.»
در حالی که طرفداران مصدق، ملی کردن نفت به سبک و سیاقی که او به ثمر رساند را یک «شاهکار ملی» خواندند، مخالفان او همان هنگام و بعدها این گونه ملی کردن را یک «خیانت علنی» قلمداد کردند. اما در یک کار تحقیقی علمی که من در اینجا پیگیر هستم فقط میتوان به نظر متخصصان و کارشناسان بیطرف مساله توجه و تکیه کرد. علاوه بر پژوهشگران برجسته در مطالعات تاریخی و اجتماعی که ملی کردن نفت به صورتی که مصدق مرتکب شد، را خطا دانستهاند، کارشناسان برجسته امور نفتی تقریبا به اتفاق آرا ملی کردن نفت به سبک و سیاقی که مصدق انجام داد را یک اشتباه یا خطای اساسی قلمداد کردهاند.
شادروان دکتر فواد روحانی در صفحه ۳۸۰ کتاب «زندگی سیاسی مصدق در نهضت ملی ایران» رد پیشنهاد مشترک امریکا و انگلیس برای حل بحران نفت توسط مصدق را یک «تاسف» قلمداد کرد و در جلسه یاد شده در بالا «یک اشتباه بزرگ» قلمداد نمود. دکتر محمدعلی موحد از پژوهشگران ارزشمند کشور که در این مورد مطالعات فراوانی دارد، در صفحه ۶۷۲ کتاب «خواب آشفته نفت» میگوید: به نظر میرسد که موضع منفی مصدق در برابر پیشنهاد تجدید نظر شده امریکا – بریتانیا اشتباه بود. دکتر پرویز مینا از مدیران حقوقی بلند پایه نفت ایران در صفحه ۳۴۲ کتاب «نگاهی به....» نوشته جلال متینی گفته است: به عقیده من بزرگترین خطایی که دولت مصدق کرد همین «رد پیشنهاد مشترک» بود و.....
* پیروز مجتهدزاده، صاحب دکترای جغرافیای سیاسی و مسائل ژئوپلیتیک و استاد دانشگاه است.
واقعیت مصدق و دولت ملی چه بود ؟
سید شمسالدین قناتآبادی ملقب به آقا شمس، فرزند سید محمدحسین پیشنماز قناتآبادی در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در محله قناتآباد تهران زاده شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه قناتآباد، راهی دارالفنون شد و در سن بیست سالگی راهی حوزه علمیه قم گردید. سپس راهی نجف اشرف گردید و تا سال ۱۳۲۵ خورشیدی در عراق اقامت داشت. پس از آن به تهران بازگشت و وارد مسائل سیاسی گردید و خود را به محافل سیاسی و آیتالله کاشانی نزدیک کرد و با دایر کردن دفترخانه اسناد رسمی در تهران امرار معاش میکرد. پس از ترور عبدالحسین هژیر به دست فدائیان اسلام، در سال ۱۳۲۷ خورشیدی نواب صفوی، مجمع مسلمانان مجاهد را تشکیل داد و قناتآبادی اولین رئیس آن مجمع شد. هدف از تشکیل مجمع پیگیری منظم و آرام فعالیتهای فدائیان اسلام بود. مجمع مسلمانان مجاهد متشکل از افرادی از اصناف بود که تا قیام سی تیر ۱۳۳۱ در کنار نهضت ملی و جبهه ملی بود ولی پس از آن و جدایی محمد مصدق از آیتالله کاشانی به مبارزه با مصدق پرداخت . از اواخر سال ۱۳۳۱ با شروع اختلافات، او در مجلس هفدهم همراه با اعضای سابق جبهه ملی چون مظفر بقایی، حسین مکی، ابوالحسن حائریزاده، و هواداران دربار شامل جمال امامی و سیدمهدی میراشرافی در برابر دولت دکتر مصدق موضع گرفتند.معروفترین سخنرانیهای او در مجلس مربوط است به موضوع تمدید یکساله "اختیارات ویژه قانونگذاری" دولت مصدق در دی ۱۳۳۱ که قناتآبادی برخلاف پنج ماه قبل ، به مخالفت با آن پرداخته بود. او معتقد بود دولت نتوانسته از این اختیارات فراوان به نفع مردم استفاده کند و از این رو نباید آنرا تمدید کرد. او همچنین معتقد بود مصدق، بستگان خود را بدون شایستگی بر مسند امور گذاشته است. این طرزبیانها از دولت مصدق ، آدم را یاد دولت احمدی نژاد می اندازد . برای اطلاعات بیشتر از شمس قنات آبادی کلیک کنید . اما در اینجا قسمتی از سخنرانی وی در مجلس را نقل کرده ام تا بدانید حرفهای او تاچه حدی بوده است و شاید بتوان نوع مخالفتش با مصدق را شناخت . بنده فکر میکنم برداشت وی از مصدق بسیار درست بوده و ایشان درک درستی از چهره حقیقی مصدق داشته هرچند که با کلیات نظرش و فعالیتهایش خصوصا در مجمع مسلمانان مجاهد بسیار مخالف هستم . اما با هم بخوانیم که چه گفته است :
آقای شمس قنات آبادی
قناتآبادی در روز سه شنبه 29 اردیبهشت 1332در مجلس شورای ملی :
ماازهمانجاشروع میکنیم که همیشه دولت(مصدق) شروع میکند و همان مطلبی را اینجا
تذکرمیدهیم که یکعدهای البته دراین روزهایی که نان و آب دارندتذکرمیدهند و آن
این است که اگردولت واقعاهمانطوری که ادعا میکرد متکی به افکار عمومی بودهیچ
مانعی برای اونداشت که مثل دوره شانزدهم اجازه دهدجریان مذاکرات مجلس بوسیله رادیو
درسرتاسرکشور پخش شود بدیهی است هیچ جای دنیا این عمل را اسمش را عدالت نمیگذارند
که یک دستهای که آن دسته اسمش دولت هم باشد راس قوه و قدرت قرارگرفته باشد ارتش و
شهربانی و ژاندارمری و تمام وسایل قدرت و پول دراختیارش باشد زندانهادراختیارش
باشد رادیودراختیارش باشد آنوقت هر چه میخواهد بگوید وبه هر شخص و مقامی به هرشکل
و رنگی که میخواهد حمله کند تهمت بزند دشنام بگوید فحش بدهد امااجازه ندهد آن
کسانی که مورد این همه حملات قرارگرفتهاند درمقابل این همه تهمت و افتراها ازخود
دفاع کنند و حقایق را به ان ملتی که آن
ملت قاضی هستندو آنها باید قضاوت بکنند برساندالبته بنده لازم نمیدانم ازجریانات
اخیر راجع به تقاضای فراکسیون آزادی و فراکسیون نجات نهضت بوسیله مقام معظم ریاست
مجلس ازرئیس محترم دولت برای پخش مذاکرات مجلس ازرادیوتذکری بدهم آقایان میدانندجوابش
راهم شیندهاند ولی نمیدانم که چجوری درباره این مطلب قضاوت کردهاند هیچ اشکالی
نداشت همانطوریکه الان برنامه رادیواغلب اوقاتش وقف کارهای بیهوده یک کارهای بیمصرف
بدون فایده میشود ، اجازه میدادند مذاکرات مجلس هم بوسیله رادیومنتشر میشد اسم
این عمل را عدالت نمیگذارند اسم این عمل را واقعا اتکا بافکارعمومی نمیگذارند
این را بهش میگویند زور ویک طرفه عمل کردن ولاغیر همه آقایان بالخصوص ملت
ایران این مطلب را خوب میداندکه قریب پنج شش سال است درکشور مایک نهضت مقدس
ضداستعماری بوجودآمده و البته این مطلب راهم آقایان محترم تصدیق دارند که روزهای
اول این نهضت یعنی آن روزهایی که مبارزه علیه هرگونه استعمار و مبارزه با شرکت باق
نفت و مبارزه با استعمار سیاه انگلستان درایران دراین کشور دربدری حبس کتک خوردن
بیچارگی و ازهستی ساقط شدن لازم داشت آنروزمدعیان نهضت و مدعیان مبارزه علیه
استعمار خارجی و بالخصوص استعمارانگلستان خیلی کم بودند غالبا دراستراحتگاه تشریف
داشتند غالبا ازسایه راه میرفتند غالبا مبارزات را تخطئه میکردند و اگر خیلی
شجاعت بخرج میدادند خیلی میخواستند رشادتی بخرج بدهند ازیک گوشهای یک مقالهای
بعنوان مبارزه و تحت مطالب کلی منتشر می فرمودند امااین مبارزه آهسته آهسته وسعت
پیدا کرد جنس ملت زیادتر شد جنبش ملت دراثر استقامت آن عده معدودی که حاضرشدند به هر
ذلت و بدبختی به هردربدری و مصائبی تن بدهندو در مقابل انگلستان تسلیم نشوند سبب
یک گرمی و یک غلیانی در افکارعمومی مردم ایران شد در تهران و شهرستانها مردم
آهسته آهسته به هیجان آمدند البته درخلال همه این مبارزات یک دستهای کارشکنی
خودرا ازدست نداده بود یک دستهای صف شکنی خودرا ازدست نداده بودند آن دسته همان
کسانی هستند که امروزبسیاربسیار از بانیان نهضت ملی ایران بیشترسنگ نهضت رابسینه
میزنند اگرمیخواهیدآن دسته را من بشما ارائه کنم خواهش میکنم به روزنامههای امروزکه صبح و عصر منتشر میشود مراجعه بفرمایید
و در اوان نهضت یعنی آن روزهایی که بنابود در این کشور مهرههای سیاست استعماری
رزم آرا هژیرها ساعدهای کوبیده بشود و پایههای اولیه ملی شدن صنعت نفت
درسرتاسرکشور گذارده شود آنروزهم به روزنامهها و نوشتههای این آقایان مراجعه
بفرمایید آنوقت خواهید دید که این آقایان آنروزها کارشکنیهایی که میکردند چه بودهاست
و امروزخود را وارث نهضت مقدس ملی میدانند (میراشرافی - بروزهای زمان پیشه وری هم
مراجعه بکنید) (زنگ رئیس) نایب رئیس - بین الاثنین صحبت نکنید . قناتآبادی - من تمنا میکنم از آقایان که
اجازه بفرمایند آن مقداری که قدرت دارم عرایضم را عرض کنم از این دسته که کعبه و
قلبشان کرملین بوده آن روزهایی که سیاست استعماری سابق یعنی استعمارسرخ ازمانفت میخواست و میگفت بایدمنابع نفتی شمال را
بمابدهید آنها درهیمن خیابانهای تهران بنده نمیگویم درخیابانهای زنگبار نمیگویم
درخیابانهای حبشه ، درهمین خیابانهای تهران این آقایان حرکت کردند وگفتند که باید
نفت شمال را به روسها دادوباید شمال را حریم امنیت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
قرارداد و با کمال وقاحت و بیشرمی سربازهای ارتش بیگانه در همین پایتخت تهران از
آنها حمایت کردنداینها یکدسته بودند یکدسته هم آن کسانی بودند که خودشان پدرانشان ،
فامیلهایشان زندگیشان همه چیزشان دربست در اختیار سیاست انگلستان بود و اینها از
شاگردان بسیار بسیارخوب و تربیت شده مکتب استعماری انگلستان بودند و اینهاخود و
افکارشان بهمه آقایان محترم و ملت ایران معروف و مشهود است اینهاهم در مبارزات
مقدس ملی ما درنهضت پر افتخار ما حداکثر کارشکنی اخلال و صف شکنی را کردند اماچون
اگریک ملتی ازروزی تفکروتعمق اراده بکند اگریک ملتی مطلبی را درک کند خدا ازآن ملت
حمایت میکند ملت ایران هم چون درک کرده بود که یگانه راه نجات و پاره کردن زنجیرهای
استعمار ملی کردن صنایع نفت است قیام کردخدا هم ملت را تایید کرد و این مطلب
درمملکت ما عملی شد و به صورت ظاهر اعمال سیاستهای بیگانه درشمال و جنوب شکست
خوردند آنهایی که میگفتند قرارداد ۱۹۳3 را باید باطل کنیم یعنی میخواستند
کارشکنی بکنند و آن کسانی که اصلا عقیده داشتند مگر میشود با انگلستان جنگ کرد هر
دوی این دستهها شکست خوردند و در نتیجه ملت پیروزشد . بعد از این پیروزی قطعی بعد
ازاین موفقیت درخشان من میخواهم اینجا به
ملت ایران صریحاعرض کنم که این دوسته رویه خودرا در مبارزه با بنیان گذاران نهضت
عوض کردهاند یعنی همانطوریکه درقیام مشروطیت و درمبارزه برای بدست آوردن آزادی و
حریت در صدر مشروطیت تربیت شدگان مکتب عین الدوله از آزادیخواهان شکست خوردند و
بعد به مقتضای روز ماسک را عوض کردند رنگ خودشان را عوض کردند و آمدن خودشان را
بین آزادیخواهان و مردان حق و مبارزه و قهرمان صدر مشروطیت جازدند و با نزدیک کردن
خود به منابع قدرت آزادی خواهان و قهرمانان ایران را طرد کردند این دودسته هم
بعدازنهضت مقدس ملی ایران همین عمل را انجام دادند آمدند خودشان قاطی نهضت شدند آمدندخودشان را داخل در صف این
جهاد اکبر کردند آمدند خودشان را دمساز بامبارزین بینان گذاران این نهضت کردند خوب
چون اینها اشخاص عاریهای بودند چون اینها میخواستند خودشان را جاکنند و چون
اینها می خواستند بیایند و مقاماتی راغصب کنند هیچ برای آنها مانع و رادعی نداشت
که به رّویه دیرین خودشان به رویه همیشگی
خودشان یعنی به چاپلوسی و عبودیت و بندگی متوسل بشوند اینها بتمام این فنون متوسل
شدند و اینک آهسته آهسته دور آقای دکتر محمد مصدق ا لسلطنه را محاصره کردند یک
دسته مردم سراز خواب بلند کردند دیدند مطلب خیلی صحیح و سالم و قشنگ از آب درآمده
آنهایی که در راه نهضت ملی و پایه گذاری این جهاد بزرگ ضد استعماری حبس رفتند
تبعید شدند دربدر شدند خون بدل شدند خود و عائله شان چهار سال در این مملکت در بدر
بودند اینها دشمن ملت شدند و یک عدهای ازمارک دارها و یک عدهای از سرسپردههای
اجانب و یکعده از کسانی که توی این خیابانهای تهران پرچم بدوش گرفتند و گفتند شمال
و جنوب مال جنوبیها باشد باشد اینها ملی از آب در آمدند . دکتر مظفر بقایی آیت
الله کاشانی آن کسی که ممالک اسلامی فخر بوجودش میکنند آن کسی که تفنگ بدوش گرفته
و درسنگرهای مجاهدین عراق دوش به دوش رخ برخ با انگلستان جنگیده است آن کسی که
انگلستان شب و روز ازوجودش خواب و راحتی ندارد آن کسی که نوکران سرسپرده انگلستان
نیمه شب بخانه اش میریزند و اورا به خاک و خون میکشند و ازکشورش دورمیکنند آن
کسی که با یکتا قبا ازتاریخ مشروطیت ایران با استعمارجنگیده است این جاسوس
انگلستان شد این خارجی شد ? نایب
رئیس - آقای قناتآبادی وقت جنابعالی تمام شد قناتآبادی - بنده وقت میخواهم صحبت کنم نایب رئیس - بسته به نظرمجلس است چقدروقت میخواهید قناتآبادی - یک ساعت وقت میخواهم نایب رئیس - اکثریت نیست برای رای دکتر بقایی - کسی هم مخالف نیست نایب رئیس - بایدرای گرفته شود دکتر معظمی - آئین نامه باید اجرا بشود اخگر - آئین نامه را
اجرابفرمایید میراشرافی
- آنوقتی که مابیش از۱۵ دقیقه اینجا نشستیم آئین نامه اجرا نشد دکتر معظمی - آقای قناتآبادی نفردوم وقتش را بشمابدهد صحبت کنید بعد
که عده کافی شد رای بگیرد (باورود چندنفرعده برای رای کافی شد ( نایب رئیس - چقدروقت میخواهید؟ قناتآبادی - یکساعت امامی اهری - بانیمساعت موافقت بفرمایید فعلا نایب رئیس - آقایانی که
موافقند نیم ساعت آقای قناتآبادی صحبتشان را ادامه بدهند قیام بفرمایید (عدهای
برخاستند) (ناظرزاده و معتمد دماوندی (منشی) ۲۹ نفر است یکنفرکم است) با رای
خودبنده سی نفرمیشود تصویب شد. قناتآبادی - بنده
خیلی خوشحال و مشعوفم که آقایان اعضای فراکسیون نهضت ملی به بنده رای برای صحبت
کردن ندادند (حائریزاده - دراقلیت بودند) بله آقایان محترم ملت ایران باید روی
این مطلب توجه کند که یک عنصری که پنجاه سال به استعمارضربت زده و ضربت خورده این
عنصررا یک روزنامهای که منتسب به شخص رئیس دولت است مینویسد که این جاسوس
است من مخصوصا این مطلب را پشت این تریبون تکرارمیکنم تاملت ایران آن نقشههایی
که انگلستان در صدر مشروطیت برای بیرون کردن مجاهدین حقیقی ازصف ملت عمل کرده بود
دوباره به عینه ببینند دومرتبه درک بکنند که واردعمل میکند ببینند کار مملکت بکجا
رسیده آقای رئیس دولت مرقوم فرموده بودند به دستگاه انتظامی مملکت یا دستگاه
دادگستری اگر روزنامهای به شخص من بد گفت با اوکاری نداشته باشید اما اگر به کس
دیگر و برخلاف قانون مطبوعات عمل کرد قانون را درباره اش اجرا کنید من خواهش میکنم
ازآقایان نمایندگان محترم و مخصوصا خواهش میکنم از آقایان که طرفدار دولت هستند بروند
در زندان و ببینند این روزنامه نگارانی را که دولت توقیف کردهاست فقط کسانی هستند
که ازدولت دکتر مصدق انتقاد کردهاند فقط چون از اعمال و رفتار دولت انتقاد کردهاند
آنها را گرفتهاند به زندان انداختهاند بدون محاکمه و اما آن روزنامههایی
که برمیدارند و به بزرگترین شخصیتهای مملکت رکیک ترین فحشها رامیدهند که
تریبون مجلس شورای ملی رامن نمیخواهم باین حرفهایی که آنها زدهاند آلوده کنم آنهاکاملا
آزادند آقایان میدانند آنهاچه جوری روزنامههایشان را بفروش میرسانند؟ اگر برنخوردهاند
خواهش میکنم روزشنبه تشریف ببرید میدان توپخانه یک بچه روزنامه فروش با ده بیست تا از این
روزنامهها یک مامور شهربانی یک مامور حکومت نظامی و چند تا مامور کارآگاهی
ایستادهاند این بچه روزنامه فروش روزنامهها بدستش است توی میدان توپخانه این
عوامل و مامورین دولتی هم اوراحمایت میکنند و او داد میزند و فریاد میزند
کاشانی جاسوس بقایی قاتل مکی فلان حائریزاده فلان همینطور میگوید و اگر کسی هم
برود به این بچه روزنامه فروشها سخنی بگوید مامورین شهربانی متعرض اومیشوند یک
حسابی است یک مطلبی است که آقای دکتر مصدق السلطنه حسابش را نفرمودند و آن این است
که خیال میکنند که همه افراد و اشخاص روی حساب سیاسی و روی حساب مقامی و روی حساب
منفعتی مبارزه میکنند یک مطلبی را ایشان درک نکردهاند و آن این است که درتاریخ
بشریت بودند اشخاصی که فقط برای حق و حقیقت جنگ کردند برای نجات فضیلت و نجات
انسانیت مبارزه کردهاند و اینها ولو اینکه قلیل هم بودند ولو اینکه معدود هم
بودند غلبه و فتح با اینها بوده یک قضیه تاریخی
من میخواهم برای آقایان محترم نقل کنم
الحمدالله همه آقایان مسلمان و پیروآئین مقدس اسلام هستید و همه اطلاع از تاریخ
احکام و آیات کلام الله دارید و این قضیه راهم میدانید من میخواهم به مناسبت تطبیقش باوضع روز تذکر بدهم و آن این است که
تبلیغات موسی بن عمران پیغمبر وقتی وسعت پیداکرد وقتی دزدها وغارتگرهای اجتماع
دیدند کار موسی دارد نضج میگیرد وقتی قارون مسلکهای آن زمان دیدند که این رویهای
که موسی اتخاذ کرده است منتهی به پیروزی است گفتند ماتصمیم میگیریم و موسی بن
عمران پیغمبر را ما لجن مال میکنیم این بود که قارون رفت و یک زن هرجایی را پیدا کرد
و باو گفت: تو میروی موقعی که موسی خطابه میکند اورامتهم میکنی به زنا و قصد قارون
این بود که موسی را در معرض افکارعمومی لجن مال بکند ان زن هم آمد وقتی موسی داشت
وعظ میکرد و خطابه و تبلیغ میکرد گفت ای موسی این حرفهایی که تومیزنی صحیح است؟
گفت بله گفت پس چراخودت مرتکب عمل زشت شدی؟ گفت باکی ؟ گفت بامن معنای تکرار تاریخ
همین است قارونهای زمان ماهم هرجاییها را اجیر میکنند به هر جاییها ماهی
هزارتومان پول میدهند تا به برگزیدگان اجتماع دشنام بدهند فحش بدهند تهمت جاسوسی و افترا
بزنند از روز اول تاحالا این رویه بوده صف طرفداران فضیلت و حقیقت رویه خاصی
داشتند و دشمنان انسانیت و فضیلت در هر لباسی که بودندرویه خاصی داشتند آن روز
قارون به آن هرجایی پول میداد و امروزقارونهای زمان به هرجاییهای دیگری پول میدهند
که برجستگان فحش بدهند. و اما راجع به
قضیه افشار طوس اولا بنده عقیدهام را بعرض مجلس و ملت ایران برسانم که بنده شخصا
بااین نوع کشتار وترور مخالفم و برخلاف دینم میدانم (صحیح است) دین من مذهب من
اجازه این نوع اعمال رانمیدهد و هرکس این عمل ازش سربزند و سبب این کارباشد ولو اینکه نزدیکترین کسان من باشد من با او مبارزه میکنم (پورسرتیپ – احسنت) من اولا به آقایان عرض کنم که اگر روزی ثابت شد نه بوسیله بوق و کرنا
و رادیو بلکه حقیقتا ثابت شد که دکتر بقایی دراین عمل دخالت داشته من با او می
جنگم اما امروز که من خودم میبینم دولت و تمام عوامل وامانده استعمار انگلستان
ازتمام قدرهایی که در دست دارند استفاده کرده و همه برعلیه این مردی که درتاریخ نهضت ملی
ایران سهم بسیاربسیار زیادی دارد قیام کردهاند و میخواهند نابودش کنند به اتکای
خدای بزرگ دنبال او و از او حمایت کرده و مبارزه میکنم مگر اینکه بمن ثابت شود که من اشتباه
کردهام آنوقت این حرف را من پس میگیرم این بوق و کرنایی که دولت راه انداخته اولا راجع به موضوع شکنجه بنده یک مطلبی عرض کنم
روزی که این آقایان را گرفتند جناب آقای
دکتر بقایی به من تلفن کرد که من شنیدهام خطیبی (که من هم نمیشناسمش) او را در زندان
شکنجه کردهاند بیاید با هم برویم دادگستری و ازقانون و ازنماینده قانون بخواهیم
که به اینکار رسیدگی بکند بنده عرض کردم چشم رفتم در خدمتشان در دادگستری جناب
آقای دکتر معظمی توجه بفرمایید ایشان اعلام جرم کردند که چون یک همچون خبری بما رسیده
ماخواهش میکنیم مراجع قانونی به وظیفه
قانونیشان عمل کنند جنابعالی بهتراز بنده میدانید استادید دانشمندید میدانید که
بازپرس و نماینده دادسرا میرود این زندانی
را ببیند اگر شکنجه شده صورت مجلس کند که شکنجه شده و اگر نشده بنویسد شکنجه نشده و
آقای دکتر بقایی دروغ گفته است غیر از این است ؟ ما رفتیم تمام مراحل طی شد بازپرس و نماینده دادستان حرکت کرد وقتی به رئیس شهربانی با نماینده
قانون مراجعه شد اینکه میگوید میخواسته ملاقات کند ملاقات ممنوع است این خدعه است
این دروغ است مثل همه دروغهای دیگر نه آقای دکتر بقایی نه بنده هیچکدام نمیخواستیم
کسی را ملاقات کنیم نماینده قانون بوده که برای اجرای یک دستور یک عمل قانونی حرکت
کرده بود برود ببیند و صورت مجلس کند رئیس شهربانی به مجرد اینکه این دسته بازپرس و نماینده دادسرا را دید باور بفرمایید
که خودش را باخت حالاممکن است بگوید من تکذیب میکنم من این موضوع را تکذیب میکنم
یک روز پشت این تریبون پنبه اش را زدهام گفتند که اینجا نیست به فرماندارنظامی
مراجعه کردیم اتفاقا قبل از این که از پیش رئیس شهربانی حرکت کنیم آقای دکتر بقایی
گفت ما میدانیم این زندانی کجا است و میدانیم هم که فرماندار نظامی را هم پیدا
نخواهیم کرد ولی معذلک میرویم رفتیم انجا فرماندار نظامی نبود افسر نگهبان هم
ازخودش سلب مسئولیت کرد یک صورت مجلس در دژبان و یکصورت مجلس درفرمانداری نظامی
بوجود آمد بازپرس و نماینده دادسرا نوشتند که ما آمدیم بما زندانی را ارائه نکردند
و رفتیم این عملی بود که آن روزصورت گرفت من آنروز قطع کردم که همان عناصری که هنوز در این دستگاهها رسوخ دارند برای برباد
دادن حیثیت ایران این شکنجهها راکردهاند والا هیچ منع قانونی نداشت و هیچ مشکل
هم نبود که اجازه بدهند آخر این خیلی خنده آور است که دستگاه هیئت حاکمه به
نمایندگان قانون که منتسب به خودش است اعتماد نداشته باشد این خیلی خنده آوراست که
دستگاه عدالت مملکت به دستگاه شهربانی
مملکت به دستگاه آدم کشی مملکت نامحرم باشد و اجازه ندهند که نماینده دادستان
مطابق قانون به نص قانون برود و یک عمل
قانونی انجام بدهد آنوقت هی فریاد قانون هم میزنند داد قانون هم میزنند این را من
میخواستم مقدمتا به اطلاع آقایان
نمایندگان محترم برسانم چون همان شبش روزنامه گرامی باختر امروز که متعلق به آقای دکتر حسین
فاطمی است ایشان نوشتند که امروز ازصبح تاغروب دو نفر نماینده مجلس بتمام مقامات مختلف مملکت برای نجات حسین
خطیبی مراجعه کردند و این مقامات مختلفه مملکت که ایشان نوشتند حلال زادهها هم
نمیدانند کجاست و ننوشتند که این ۲ نماینده مجلس بکدام مراجع قانونی مراجعه کردند
اینها واقعا ننگ است رویشان نمیشود بنویسند بازپرس و
نماینده دادستان آمدند بروند قانون را اجرا کنند مامورحکومت نظامی غیرقانونی البته
(میراشرافی - صحیح است غیرقانونی است) گفت که نمیشود این مقدمه مطلب بود و اما راجع
باصل موضوع خوب دقت کنید آقایان من خواهش میکنم ازصمیم وجدان به این مطلب توجه
کنید یک رئیس شهربانی کشته شده یک دولتی هم سرکاراست یک عدهای هم مخالف دارد
مخالفهای پرو پا قرص که تاپای مرگ ایستادهاند (بهادری - صحیح است) و ازاعمال
خلاف رویه دولت انتقاد میکنند دولت
میخواهد از این صحنه استفاده کند پرونده را که برای من و شما نمی سازند پرونده را
یک جوری میسازند که آن بقال سرگذرهم قبول کند آن مرد عادی هم قبول کند آن وقت
آمدهاند خواستند پرونده را آن جور بسازند که افکار عمومی قبول کند آمدند اینطور کردند
گفتند که دکتر بقایی میخواسته است کودتا کند رئیس دولت بشود مملکت را قبضه کند نقشه
کشیدهاند و گفتهاند افشار طوس را از بین میبریم و مملکت را قبضه میکنیم ببینید
درهمین جمله و همین عبارات چند تا نقض و خلاف وجود دارد البته شما میدانید با کشتن
رئیس شهربانی کسی نمیتواند رئیس الوزرا بشود فقط یک اتفاق افتاد توی این مملکت که
رزم آرا کشته شد و حکومت دست لیدر جبهه ملی آمد و بس و آنهم یک موقع خاصی بود یک
زمان خاصی بود یک شرایط خاصی بود اما همه
میدانند حتی همان بقال سرگذر هم که این داستانها را برای آنها می سازند آنها میدانند
که با کشتن رئیس شهربانی کسی رئیس الوزرا
نمیشود بعلاوه چطور شده رئیس ستاد ارتش آقای سرتیپ ریاحی عضوحزب ناسیونالیست و
مامورخرید اسلحه از خارج (میراشرافی - و ژنرال نجیب آینده) اجازه بدهید البته
آقایان اطلاع دارید که در زمان دیکتاتوری دوره گذشته یک کمیسیونی بود به اسم کمیسیون خرید اسلحه اینها خیلی
قلدر بودند خیلی زورشان زیاد بود حتی
دیکتاتور وقت هم حق اینکه به آنها امر و نهی بکند و به آنها بگوید بالای چشمتان
ابرو است نداشت آقای سرلشگر شفایی و یک عدهای دیگر عضو این کمیسیون بودند یک عدهای
هم بعدا عضو شدند که همین آقای سرتیپ ریاحی یکی از آنها است من خواهش میکنم از
رئیس دولت که خیلی میخواهد از رئیس ستادش دفاع کند پرونده خرید و پرونده باصطلاح
بعدازجنگ که ایشان رفته به انگلستان که تسویه حساب بکند این پرونده را درمعرض
افکارعمومی بگذارند تا آقایان بدانند این آقایی که امروز شده است رئیس ستاد چقدر پاک
و پاکیزه و منزه است این مطلبی است که بعرض مجلس شورای ملی میرسانم یک مطلبی نیست که من استنباط کردهام یکی
ازافسران شرافتمند این مملکت که خودش هم از موسسین حزب ناسیونالیست درارتش بوده است برای یک شخصیت بزرگ این مملکت
جریان را پیغام داده و اگر لایحه سلب
مصونیت دکتر بقایی تصویب شد و به کمیسیون دادگستری رفت آنجا بنده اگر اجازه بدهند شرفیاب
خواهم شد و جریان را بطور تفصیل خواهم گفت و آن افسر شرافتمند هم هیچ باکی ندارد که
این حقایق را بگوید این افسر شرافتمند گفته است که تمام این بازیهایی را که در آوردهاند
برای گم کردن اصل مطلب است این مطالب را روشن خواهد کرد آقایان من این را بشما بگویم
و دلیل هم دارم خود قاتلین افشار طوس مامورتعقیب پرونده قتل افشارطوس هستند خود آن کسانی که وجود افشار طوس برای آنها مانع شده بود
و یک رقیب خطرناکی شده بود خود آنها آمدند و نقشه کشیدند افشارطوس را از بین بردند
مسخره این نیست که بگویند دکتر بقایی و چهار تا سرتیپ یکدانه آشپز و دو تا دهاتی
بیابان گرد میخواستند کودتا بکنند دراین مملکت و حکومت بدست بیاورند اما رئیس
ستاد ارتش که باهمدیگر رقابت داشتند آن را بیگناه کنار بگذارند و خود او مامور
تعقیب پرونده افشارطوس بشود این جریانات آقا در مملکت ما تازگی ندارد منتهی حساب
هیات حاکمه این شده است که تا آنجایی که زورشان میرسد میگویند تا آنجا که قدرت
دارند عمل میکنند اما باید ما این حساب را در این مملکت بهم بزنیم و آن حساب این
است که هر جا زور باشد حق هم همانجاست و ما با خدا عهد کردیم که این حساب را بهم
بزنیم بگوییم هرجاحق هست قدرت هم باید در استخدام حق قرار بگیرد لذا ما می بینیم
توی این مملکت هر کی زور ندارد هرکاری میکند میگویند بد است تا زور ندارد از
بدیها انتقاد میکند همچو که زور بدستش میآید همه بدیها را مرتکب میشود همه راهم
میگوید خوب است و همه راهم شما باید بگویید خوبست آقای دکتر مصدق آن روزی که زور نداشتند
قدرت نداشتند سر نیزه در اختیارشان نبود توپ و تانک نداشتند شهربانی پرونده ساز نداشتند مقابل زندان غش میکردند
حکومت نظامی را تعطیل عملی مشروطیت میدانستند یک روزنامه ایشان را بنده اینجا پشت تریبون قرائت
کردم و روزنامهها نوشتند و متاسفانه مخبر
رادیو تهران این نامه را نگرفت که به رادیو تهران بدهد و او منتشر کند نامه همین
آقای دکتر مصدق است ایشان آنوقت که زور نداشتند حکومت نظامی را تعطیل عملی مشروطیت
میدانستند الان هفت یا هشت ماه است که قاچاقی توی این مملکت حکومت نظامی است و
هیچ تعطیل مشروطیت هم نیست برای اینکه مطابق قانون نه آن پیشترهم که یک وقتی
آوردند مجلس تصویب کردند بعد از آن هرچه حکومت نظامی بوده بنده بنام قانون
عرض میکنم که قاچاقی بوده (میراشرافی - خود دولتش هم قاچاقی است رئیس الوزرایی
که به مجلس نمیآیدقاچاق است)(زنگ رئیس) قانون حکومت نظامی این طوراست دولت میتواند اعلام کند و بلافاصله درظرف یک هفته به مجلس میآید و مجلس هم درظرف
یک هفته تکلیف قانون حکومت نظامی را معلوم
میکند اگر مجلس این قانون را تصویب نکرد
نمیتواند قانونیت داشته باشد مگر اینکه خود جناب آقای دکتر مصدق باستناد قانون اختیارات که جبرا گرفتهاند این قانون راهم امضا کنند برای
جناب آقای دکتر مصدق آن وقتی که زور نداشتند این کارها بد بود اما حالا که
الحمدلله زور پیدا کردند خیلی چیزها خوب شده متاسفانه خیلی کارها ایشان آنوقتها میکردند
که حالا که زور پیدا کردهاند بدشان میآید بنده یادم میآید انتخابات دوره ۱۵ بود ایشان دومرتبه رفتند به دربار متحصن
شدند یکعده آقایانی که واقعا مصلحت...(دراین موقع مجلس ازاکثریت افتاد ) نایب رئیس - آقای قناتآبادی اکثریت نیست تامل
بفرمایید (پس ازچند لحظه با ورود چند نفر اکثریت حاصل شد) بفرمایید . قناتآبادی - روزه آقایان را برده (ماه
رمضان بوده) بله یک عده ازکسانی که واقعا طرفدار این بودند که مقام سلطنت نباید
درکارها مداخله بکند بایشان اعتراض میکردند که خوب آقای دکتر مصدق شاه یک مقام
غیر مسئولی است به چه مناسبت به دربار متحصن شدهای ازشاه چه میخواهی شاه درچه
امری مداخله بکند؟... این کارها که خلاف قانون
است ایشان برای خودشان دخالت کردن را بی
اشکال دیدند اما برای دیگران اشکال میدانند دخالت کردن را ما معتقدیم که دخالت
کردن شاه مملکت در امورات کشور برای هر کسی
غلط است این عقیده ماست (صحیح است) اماجناب آقای دکتر مصدق دخالت کردن شاه به
نفع خودشان را خوب میدانستند و به نفع عمروزید و بکروخالد را بد میدانند این
را بهش میگویند یک بام و دوهوا ، یک مطلب دیگری که بنده میخواهم اینجا عرض کنم ازنظر وظیفهای که دارم این است که لابد آقایان
محترم اطلاع دارند که قریب چهار یا پنج ماه
قبل یک فاجعه بسیار بدی برای هموطنان شما رخ داد و در یک گوشه محنت زده کشور شما بنام طرود یک
زلزلهای اتفاق افتاد که قریب ۹۰ درصد مردم آنجا زیر آوار رفتند و کشته شدند زندگی
و سرمایه آنها از بین رفت اقداماتی ازطرف
دستجات مختلف برای اعانه به این زلزله
زدگان شروع شد من آنروزها با وجودی که میدانستم دولت لطفی من ندارد دیدم روی موضوع
طرود خوب تبلیغ میکنند گفتم خوب
الحمدالله دولت اینجا ملاحظه شخص را نکرده با وجود اینکه من ارادتی بدولت ندارم و او هم لطفی بمن ندارد اما بحمدالله چون آنجا هموطنان
ما هستند خوب تبلیغ میکند و مشغول اخذ اعانه است و درصدد است که یک کاری صورت
بدهد اکنون آقایان نمایندگان محترم قریب پنج ماه از آن تاریخ میگذرد و ازآن روزی
که بنده اینجا در مجلس شورای ملی بعرض
آقایان نمایندگان محترم رساندم که اجساد آنها
زیر آوار است و نزدیک است فضای آنجا را
مسموم بکند و ایجاد مرض بکند و تقاضا کردم ازدولت و مردم خیر که هر عملی که میتوانند بکنند زودتر اقدام
بکنند تا این محیط آلوده به مرض نشود و همانروزیکه این عرض را اینجا کردم درهمان روز قریب پانصد
ششصد هزار تومان مردم خیر ایران و سایر کشورها برای ترمیم وضع بد و خراب مردم طرود پول داده بودند پول نقد داده بودند بنده این مدت هرچه سوال کردم که
آقای دولت برای مردم چه کردهاید؟ چیزی بدست نیاوردم آن نقطه الان آلوده به مرض
شده تمام اجساد یکه زیر آوار رفته بوسیله
خلل و فرجهایی که دران منطقه هست اینها همه
ورم کرده گند زده کثیف شده و تمام آن فضا را
تبدیل به یک منطقه مرض وحشتناک کرده البته میدانید در طرود که عمال انگلیس نبودند
در طرود که چترباز خارجی نبوده آنجا که قیام علیه امنیت مملکت نشده آنجا کسی نمانده که قیامی علیه مملکت بکند یا چترباز
خارجی بیاید هیچ این حرفها نبوده جزاینکه این
دولت اصلا نمیتواند کار بکند این دولت حرف خیلی خوب میتواند بزند تبلیغ خیلی خوب
میتواند بکند فحش خیلی خوب میتواند بدهد
دشنام خیلی خوب میتواند بدهد اما کار نمیتواند بکند بعلت اینکه روز بروز ارگانهای
دولت و بلندگوی دولت دشنام و فحش شان بدسته انتقاد کنندگان زیادتر میشود فقط میخواهند با فحش و تهمت و افترا جبران این را که نتوانستهاند کار بکنند ، بکنند ازهرچه
بگذری سخن دوست خوشتراست مطلبی که لازم میدانم درخاتمه عرایضم ... نایب رئیس - دودقیقه بیشتروقت ندارید . قناتآبادی - شاید دو سه دقیقه یا بیشتر طول
بکشد باطلاع آقایان نمایندگان محترم مجلس شورای ملی میرسانم موضوع فروش نفت است
همه تان شنیدهاید و دولت هم هرروز ابلاغ میکند و اعلام میکند متخصصین دولت علیه
هم صحه میگذارند که دولت موفق شده زنجیرهای محاصره را پاره کرده نفت را بدنیای
خارج داده بازارها را دارد تصرف میکند با چه قیمتی؟ صدی پنجاه تخفیف صدی بیست و پنج هم
برای غرامت کنارمیگذارند صد۲۵ هم برای ایران میماند البته اینجا بر متخصصین
فنی مملکت بر آنهاست که آنها بفرمایند این صدی بیست و پنج که میماند آیا بهمین
میزان خرج تصفیه و استخراج نفت میشود یانمیشود این یک مطلب یکی دیگرهم آقایانی
که مامور تحویل اشیاء هستند درقبال این صدی ۲۵ آنها بیایند بگویند که این چیزهایی
که بما میدهند و این صدی بیست و پنج را میگیرند اینها تفاوت قیمتش چه میشود اما
من باین تفاوت کار ندارم دو چیز میخواهم
بفهمم یکی اینکه آن آقایانی که دارند اینطور میکنند و ثروت ملی ما را دور میریزند
آیا تضمین میکنند که این عمل آنها سبب بدست آوردن بازار برای آنها میشود دولت
آقای دکتر مصدق که این بذل و بخشش را میکند به ملت ایران ضمانت میدهد که این بذل
و بخشش و حیف و میل سبب بدست آوردن بازار دنیا میشود و ما میتوانیم بازار جهانی را بدست بیاوریم این را بما بدهند ما عرضی
نداریم یکی این مطلب و یکی یک نکتهای هست که من میخواهم با اجازه آقایان
نمایندگان محترم این حرفها را به مردم عادی مملکت بزنم و آن این است که مردم ایران
باید این را بدانند که من به لسان آنها میگویم چون مطلبی که میخواهم بگویم میخواهم
مردم عادی مملکت درک کنند تمام نفت فروشهای دنیا با همدیگر شریکند میخواهد این
نفت فروش انگلیسی باشد میخواهد آمریکایی
باشد میخواهد ایتالیایی باشد میخواهد ژاپنی باشد یعنی نفت دنیا در انحصار کارتلهایی
است که این کارتلها با همدیگر شریکند که دستشان توی دست یکدیگر است این نفتهایی که
از منابع نفتی ما خارج میشود اگر به ژاپنی بفروشند میرود بحساب همان شرکا اگر به
آمریکا بفروشند میرود بحساب همان شرکا و اگر به آفریقایی هم بفروشند بازمیرود
بحساب همان شرکا یعنی نتیجه اش این میشود که ما نفت را ملی کردهایم تا با این
تخفیفهای عجیب و غریب دو مرتبه به آنها بفروشیم یعنی ما زحمت میکشیم و قیام میکنیم
پدر صاحب ملت درمی آید در مقابل شکننده ترین ضربات اقتصادی جان میکند و نفت را
مجانی تقدیم انگلیسها میکنیم و اگر غیر از این است بیایند باطلاع ملت ایران
برسانند ( میراشرافی - این ۵۰ درصد تخفیف
مقدمه معامله باشرکت سابق است این همان چیزی است که رزم آرا توی جیبش داشت)(زنگ
رئیس) مسائل باهمدیگر توافق
داشته باشند.
اینکه مصدق کی بود ادامه دارد ، ممنون از وقتی که گذاشتید . این
مطالعات است که شاید بتواند ما را از گرداب منجلابی که بتوسط استعمار پیر درش گرفتاریم ، نجات دهد .
عکس جوانی آقای مصدق
بحرین چگونه استان چهاردهم ایران شد؟
مجلس شورای ملی نشست شماره 132 سال 1336 ، چه گذشت ؟ مطالب این نشستها از دانشنامه ویکیپدیا حذف شده است .
تاریخ
ایرانی: بیستم آبان ۱۳۳۶؛ کاخ مرمر؛ جلسه هیات دولت. لایحه تقسیمات کشوری
از وزارت کشور به دولت آمد و در حضور محمدرضا شاه پهلوی بررسی و تصویب شد؛
لایحهای که ایران را به ۱۴ استان تقسیم کرد: تهران، آذربایجان، خراسان،
فارس، خوزستان، اصفهان، کرمان، کرمانشاه، مازندران، گیلان، بلوچستان و
سیستان، لرستان، کردستان و استان چهاردهم که رسما به ایران ملحق شد: بحرین.
همین خبر کافی بود که پیامهای تبریک بسیاری در حمایت از دولت فرستاده شده و در نقاط مختلف کشور چند مدرسه و خیابان نام «بحرین» را بر خود بگذارند. سه روز پس از مصوبه هیات دولت، جان راسل کاردار سفارت انگلیس در تهران نزد دکتر عباسقلی اردلان، وزیر امور خارجه وقت ایران رفت و نسبت به این تصمیم اعتراض کرد و بحرین را تحتالحمایه انگلیس خواند. نمایندهای از اعضای مجلس عوام انگلیس هم طی نطقی به ایران حمله و تهدید کرد انگلیس با توسل به زور مقابل این تصمیم ایران خواهد ایستاد.
مجلس شورای ملی ساکت ننشست؛ همزمان با اعتراض انگلیسیها، نمایندگان مجلس ایران نیز در نطقهای پرشوری با حمایت از این تصمیم دولت، به مسوولان لندن پیوندهای تاریخی ایران و بحرین را یادآور شدند. از پرشورترین این نطقها یکی متعلق به ارسلان خلعتبری بود که در جلسه ۱۳۲ مجلس نوزدهم شورای ملی (پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۳۶) ایراد شد که به نقل از مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی نقل میشود:
ارسلان خلعتبری : «این دو سه روز اخیر آقایان توجه فرمودید که بحرین یکی از استانهای ایران شناخته میشود و هست (صحیح است) و بحرین همیشه مال ایران بوده است (صحیح است) تاریخ قدیم ایران را که نگاه کنیم میبینیم بحرین همیشه مال ایران بوده است (صحیح است) بنده میخواهم اینجا حقگزاری کنم از یک ایرانی با اطلاع و وطنپرست به نام فریدون آدمیت کتابی نوشته است راجع به بحرین و از اسنادی که خود اروپاییها منتشر کردهاند و در تمام کتابخانههای دنیا است با دلیل و مدرک ثابت کرده است که بحرین همیشه مال ایران بوده است (صحیح است) تا زمان ناصرالدین شاه هم در دست ایران بوده است. انگلیسها فقط برای اینکه راجع به خرید و فروش برده با شیخ بحرین قرارداد بستهاند از این جهت خودشان را حامی شیخ غاصب بحرین معرفی میکنند والا هیچ سند تاریخپسند، محکمهپسند، عامهپسندی ندارند. باکمال تاسف ما یک ضعفی که داریم اینست که بحریه قوی نداریم. آقایان من پارسال هم اینجا تذکر دادم و عرض کردم که یک مثلی ما داریم که میگوید یک بند انگشت شاخ بهتر است از صد ذرع دم.
عرض کنم ما در خلیجفارس جزایر زیاد و نفت زیاد داریم، تنها صحبت بحرین نیست، صحبت جزایر دیگر خود ما هم هست، باید یک بحریه قوی داشته باشیم، از هر جا شده است باید یک بحریه قوی تهیه کنیم. ما بحریه تجارتی لازم داریم ما برای حفظ حقوق خودمان در بحرین و جزایر خلیجفارس که متعلق به ماست احتیاج به بحریه قوی داریم مخصوصا از دولت میخواهیم که از آمریکاییها که کمکهایی میگیرند که یک مقدار کمک را کشتی جنگی بگیرند و من شنیدهام که دادهاند اگر دادهاند تشکر میکنم و اگر میخواهند که بدهند که مساعدتا تشکر میکنم این تنها کمکی است که ما به وسیله آن میتوانیم بر جزایر خودمان تسلط پیدا کنیم و اگر ما نکردیم دیگران آنهایی که میآیند اسم خلیجفارس را که از بدو تاریخ خلیجفارس بوده میخواهند قلب به خلیج عربی کنند، آنها پیش خواهند برد و آنها خواهند گرفت. تاریخ ۱۵۰ سال پیش را ملاحظه بفرمایید، راجع به بحرین دولت دیگری میخواست بیاید بحرین را تصرف کند، دولت عثمانی میخواست تصرف کند، بعد انگلیسیها آمدند، اگر مال بیصاحب بود اشخاص به طمع میافتند که مال بیصاحب را بخورند، بنابراین بنده از اقدامات دولت و از اقدامات شخص اعلیحضرت همایونی تشکر میکنم و قطع دارم که همه ایرانیها در این موضوع شریک هستند و خارجیان همه راجع به بحرین حق هیچگونه نگرانی نباید داشته باشند برای اینکه ما امروز مخصوصا با دول غرب همکاری داریم، همپیمان هستیم، در صنعت نفت با هم دیگر همکاری داریم و همکاری با ما و تقویت با ما به مراتب ارزشش بیشتر است، از آن شیخهای کوچکی که در آنجا هستند آنها چند تا کنیز و چند تا صیغه میگیرند و ما ریالی دویست هزار ارتش با پول خودمان تهیه میکنیم، کدام برای دول غرب لازم است؟ بنابراین با این رویه سیاسی عاقلانهای که دولت ایران پیش گرفته است باید دول غربی به ما کمک کنند، برای اینکه خلیجفارس را اگر خوب اداره کردیم کمک به صلح عالم است و ما انتظار داریم در این قدمی که برای صلح بر میداریم به ما کمک کنند. (احسنت)»
عمیدی نوری دیگر نمایندهای بود که در تکمیل گفتههای خلعتبری نطق کرد و گفت:« عرض بنده تقریبا میشود گفت در تکمیل تذکر جناب آقای خلعتبری راجع به بحرین است. بحرین یک جزء لاینفک کشور عزیز ماست (صحیح است) این قطعه خاک زرخیز ایران مدتی است مورد توجه مردم ایران و دولت ایران و شخص شاهنشاه که رهبر نهضت ملی ایران است قرار گرفته است و کرارا در همین مجلس، مجلس مقدس راجع به بحرین مذاکره شده و تذکر به دولت داده شده است که این حق ملی ایران به هر نحوی هست میبایستی تامین شود و خوشبختانه میتوانم عرض کنم که مژده بزرگی برای ما به وجود آمده است که میتوانم در اینجا عرض کنم و احساس میکنم از اخبار که دولت در این خصوص یک قدم موثر برداشته است و آن اینست که در لایحه تقسیمات کشور که در شرف تنظیم است از قراری که در مطبوعات هم منتشر شده چهارده استان برای ایران در نظر گرفته شده که یکی از استانها، استان بحرین است و از این جهت بنده خوشوقت شدم وقتی که دیدم دولت در مقام تنظیم چنین لایحه قانونی است و از آن طرف هم جای بسی خوشوقتی که با تنظیم صحیح لایحه و تصویبش در مجلس ما میتوانیم نمایندگان بحرین را یعنی برادران بحرینی خودمان را بین خودمان و در این مجلس مقدس ببینم. اینست که من بسیار خوشوقت شدم از این اقدام دولت و وظیفه خودم دانستم یک چنین موقعی این را به سمع ملت ایران برسانم و در تکمیل این از اداره تبلیغات و از رادیو تهران خواستم تشکر کنم که ضمن گفتاری که از نهضت ناسیونالیستی ایران بیان میکردند این قسمت راهم شنیدم از پیشرفت جوانان قهرمان ما که خوشبختانه نام ایران را تا آخرین دقیقه حفظ کردند، ایران قهرمان اول آسیا و سوم دنیا و بلکه به اعتباری دوم برای آنکه با آنها مساوی شدند و نه امتیاز گرفتند. رادیو تهران راجع به این موضوع در اخبار بحث میکرد و این عبارت را گفت امیدواریم نهضت ناسیونالیستی ایران آنقدر پیشرفت کند که قریبا پرچم ایران بر فراز سرزمینهایی که مردم آن ایرانی هستند و آرزوی همکاری با ایران را دارند به اهتزاز درآید.
این خبر این مطلب که در گفتار رادیو تهران بود و در تکمیل آن خبر تقسیمات کشور بیاندازه مرا امیدوار کرد که پیداست دولت ما در این موضوع دارد کار میکند و استقرار حاکمیت در بحرین را مقدماتش را دارد تکمیل میکند، وقتی که این اخبار در مطبوعات منتشر شد و مورد علاقه مردم واقع شد متاسفانه یک خبر دیگری هم منتشر شد، آن خبر خبرگزاری رویتر بود که گویا یک سخنگوی دولت انگلستان با او صحبتی میشده است راجع به بحرین و ایشان یک حرفی زدهاند جای تاسف است؛ اولا سخنگوی دولت انگلستان از یک طرف مدعی شده است که بحرین مستقل است از یک طرف هم مدعی شده است که با شیخ بحرین دولت انگلستان قرارداد دارد که او را تحتالحمایه قرار داده است. به نظر بنده این دو حرف متناقض با هم است، به نظر بنده یک کسی که مدعی است و این ادعایش هم مورد تکذیب ملت ایران است که بحرین مستقل است (صحیح است) دیگر چطور میتواند بگوید که بحرین مستقل تحتالحمایه انگلستان است و با انگلستان قرارداد دارد. این حرف بسیار بیمنطق است و نمیشود شنید از یک کسی که سخنگوی یک دولتی است که این طور متناقض صحبت کند، از آن طرف ما هیچ انتظار نداریم، از دولت همپیمان خودمان دولتی که در پاکت بغداد در پیمان بغداد با ما همپیمان است و این پیمان بغداد با احساسات بسیار موثری در مجلس مقدس تصویب شده ما حق داریم گله کنیم که یک چنین خبرهایی میشنویم آن هم در چه موقع؟ ما کاری نکردهایم، ما حق حاکمیت خودمان را میخواهیم مستقر کنیم، در استقرار حق حاکمیت خودمان در امور داخلی یعنی از نظر تقویت قسمتی از خاک خودمان که میخواهیم استان خودمان را اداره بکنیم و نمایندگان آن بیایند اینجا. ما کاری نکردهایم اگر انگلستان یا دیگران یا دوستان غرب ما علاقه به تامین امنیت خاورمیانه دارند، اگر علاقهمند به تامین جریان نفت خاورمیانه به اروپا و آمریکا دارند و اگر به روش کاملا صحیح ایران که در این چند سال داشته است که صراحت خودش را در سیاست خارجی نشان بدهد و روش خودش را با دنیای غرب با کمال صراحت نشان داد، همکاران و دوستان غربی ما بخواهند از این موقع استفاده کنند و حقوق ما را آن طوری که تمام دنیا قضاوت میکند و ملت ایران معتقد است تامین نکنند، نبایستی آن وقت گله داشته باشند که چرا سیاست دنیای غرب متاسفانه در بعضی از اوقات رو به ضعف میرود.
بنده که با مطالعه مطبوعات خبرنگاران خارجی از نظر کار روزنامهنویسی سر و کار دارم اغلب میبینم که مطبوعات امریکا و انگلستان در مطبوعات خودشان تشریح میکنند این نکته را که اشتباهاتی در سیاستهای انگلستان یا آمریکا راجع به خاورمیانه به وجود آمده است که این اشتباهات موجب شده است که قدری سیاست غرب رو به عقب برود. حتی بنده دیروز یک مقالهای خواندم در یک روزنامه انگلیسی ترجمهاش را خواندم نوشته بود اشتباهی که در سیاست دنیای غرب در خاورمیانه و آسیا میشود و پیروزی که دنیای مقابل او از این اشتباه به دست آورده است به مراتب اهمیتش بیش از اختراع قمر مصنوعی است. این اعتراف از مقاله یکی از مطبوعات دنیای غرب است، میبینیم در یک چنین موقعی که دنیای آزاد دنیای دموکراسی دنیای غرب میخواهد سعی کند امنیت دنیا را حفظ کند و به امنیت خاورمیانه هم به نفت او مربوط است، بنده نمیدانم در یک چنین موقعی که ایران صراحت خودش را نشان داده و در سیاست خارجی مورد تمجید تمام مطبوعات واقع شده است و او را در مقابل یک حق ثابت و اساسی با یک چنین حقی که بیشتر منافع دنیای غرب را تامین میکند، ایران اگر بحریه خودش را تقویت کند (و تقاضای ما از دولت این است که در این موضوع قدم بلند بردارد) آیا جریان نفت بحرین به اروپا و آمریکا برود منافع آنها بهتر تامین میشود یا به دست یک شیخی که با یک قراردادهای بیاعتباری در یک سیاستهای خاصی باشد که آن وقت در مقابلش خاورمیانه دو دسته بشود و یک عدهای برخلاف حقیقت مدعی بشوند که آنجا خلیج عربی است که مورد تکذیب همه ماست. (صحیح است)
این عقیده و این اختلاف باعث شود که دنیای غرب در سیاست خوش شکست بخورد. بنده معتقد هستم که دوستان ما در انگلستان و دوستان امریکایی ما اگر توجه به اینگونه نکات نمایند خاورمیانه که امروز حساسترین نقطه جهانی است برای حفظ امنیت بهتر میتواند این دژ مستحکم شود برای امنیت دنیای غرب (صحیح است) ولی هرگونه اشتباهی که در برابر منافع ملی ملتهای خاورمیانه از طرف دنیای غرب بشود ضررش امنیت جهان میرسد، برای اینکه از این اشتباهات است که دنیای کمونیسم از این اختلافات استفاده میکند و امنیت جهانی را به هم میزند، امروز دوستان انگلیسی ما نباید دنبال این جزییات باشند، چرا؟ برای اینکه آزادی دنیای دموکراسی، آزادی دنیای آزاد بالاتر از این است که انگلستان تصور بکند با داشتن یک قرارداد تحتالحمایه با یک شیخ غاصبی بتواند منفعتش را حفظ کند. امروزه دنیا در مقابل کار بسیار مهمتر از این قرار گرفته، امروز دنیا در مقابل دو جبهه کمونیسم و دنیای آزاد قرار گرفته که موجودیت جهان و کره زمین در خطر یک جنگ شومی است که خدا نکند آن خطر به وجود بیاید، آن جنگ به وجود بیاید امروز دیگر آن حرفها نیست که اگر ما بخواهیم حق حاکمیت خودمان را در بحرین مستقر کنیم این گونه افراد غاصب دیگران استفاده کنند آن هم دوستان ما دوستانی که با ما هم پیمان هستند و دوستانی که در این چند سال پیش از خیلی از مواقع منافع اقتصادیشان از ایران تامین شده است، دوستانی که خودشان اعتراف دارند در ترازنامههای تجارتیشان که چقدر با ایران معاملات دارند و چقدر به ایران جنس فروختهاند و چقدر از ایران جنس گرفتهاند.
اینگونه دوستان ما در مقابل اینگونه منافع مهم سیاسی و منافع اقتصادی بنده خیال نمیکنم حقی داشته باشند در چنین مواقعی که ما برای یک حق مسلم خودمان میخواهیم قدم برداریم یک چنین حرفهایی بگویند. این بود که بنده مقتضی دانستم این نکات را در اینجا بعرض نمایندگان محترم برسانم و به دولت تذکر بدهم که اولا راجع به این قدم بلندی که مقدماتش را برداشتهاند برای استقرار حق حاکمیت و تامین امور داخلی این قطعه از خاک خودمان قدمهای خودشان را محکمتر بردارند. ملت ایران پشتیبان این قدم بلند است. مجلس شورای ملی یک چنین لایحهای را تصویب خواهد کرد. نمایندگان هرچه زودتر منتظر برادران بحرینی خودشانند که آنها را بین خوشان ببینند و راجع به مقررات این استان بزرگ خودشان قضاوت کنند، همین طور قوای بحری دوستان غربی ما که بیش از همه از جریان نفت استفاده میبرند به این قسمت توجه کاملی بکنند و قوای بحری ما را کمک کنند و تقویت کنند تا ما بتوانیم تمام جزایر جنوب خودمان را کاملا حفظ کنیم. (احسنت)»
روز سهشنبه بیست و هشتم آبان ماه ۱۳۳۶ وقتی حشمتی، معاون وزیر دارایی لایحهای را برای تصویب به مجلس برد، باز هم به پیوستن مجدد بحرین به ایران اشاره کرد و در سخنانش گزیدهای از اظهارات سخنگوی وزارت خارجه انگلیس را مورد تاکید قرار داد که گفته بود:« در سال ۱۷۸۲ ایران بحرین را از دست داد.» و این شد که حشمتی هم مروری کرد بر تاریخ پیوندهای ایران و بحرین: « در اواخر هفته گذشته انتشار خبر مسرتبخش الحاق مجدد بحرین به مادر میهن موجب تحریک احساسات و خوشنودی قاطبه میهنپرستان ایران گردید. (صحیح است)
این عمل مهم که یکی از هزاران اقدامات شایسته شاهنشاه محبوب و خردمند ماست کلیه اخبار سیاسی جهان را تحتالشعاع قرار داده و یقین است که مردم ایران از خورد و کلان از این نیت مقدس پشتیبانی خواهند نمود. اینک ملت ایران احساس میکند که تحت رهبری شهامتآمیز پادشاهی قرار گرفته است که با نظر دوراندیش و نبوغ ذاتی خود موجبات سربلندی ما را فراهم فرموده است (صحیح است)، رفع غائله کردستان و سایر مناطق کشور ـ نجات آذربایجان عزیز ـ پاک شدن ساحت مقدس وطن از افراد خائن و اجنبیپرست و بالاخره طرح نقشههای وسیع اقتصادی از جمله کارهای مهم و موثر شخص شخیص شاهنشاه بوده که با عملی شدن الحاق بحرین صفحه نوین و درخشانی بر صفحات تاریخ پرافتخار و حیات سیاسی ایران میافزاید. در مورد حق مسلم ما نسبت به بحرین جای هیچ گونه و بحثی نیست زیرا با توجه به شواهد تاریخی و اسناد معتبر موجود و بالاخره تصدیق عده بسیاری از رجال و مورخین شهیر و حتی چند تن از شخصیتهای بزرگ سیاسی انگلستان بحرین جزو لاینفک ایران بوده و الحاق آن به وطن اصلی از جمله آرزوهای خلل ناپذیر ملت ایران است (صحیح است).
در این موقع که دیو مهیب جنگ دنیا را به فنا و اضمحلال تهدید نموده و اصول آزادی در معرض خطر است و ملت ایران با الحاق به پیمان بغداد و اتخاذ یک رویه سیاسی مثبت در صف مقدم جبهه آزادیخواهان جهان قرار گرفته است از کلیه ملل دموکرات جهان و خصوصا از دولت انگلستان دوست و همپیمان خود انتظار دارد که در رسیدن به حقوق حقه ما را کمک و استعانت نمایند. (صحیح است) متاسفانه در این چند روز طبق خبرهای رادیویی مندرجه در جرائد ایران از طرف بعضی از مقامات رسمی و محافل سیاسی کشورهای انگلستان و عراق همپیمانهای ما و چند کشور عربی زبان اظهاراتی شده است که با روح عدالتخواهی و دوستی مغایرت دارند. اظهارات این محافل در مورد بحرین بیاندازه بیپایه و ظالمانه است که هر شخصی بیطرف و منصفی تصدیق خواهد نمود که جز به منظور حقکشی و واژگون نشان دادن حقیقت نظر دیگری نداشتهاند. خیال میکنیم که هنوز برای رعایت احساسات و احقاق حقی که از ما ضایع شده دیر نیست و سیاستمداران حقیقتبین انگلستان مسلما این موضوع را به خوبی درک نموده و امیدواریم که برای تحکیم روابط فیمابین که در موقعیت کنونی دنیا نهایت ضرورت را داشته و به مصلحت دنیای آزاد تمام میشود از سماجت و لجاجت در این امر مسلم خودداری خواهند نمود.
من داعیه آن را ندارم که بخواهم به رجال کهنهکار و مطلع انگلستان درس سیاست بدهم ولی هرچه باشد باید تصدیق شود که دوستی ملت کهن ایران و بیست و دو میلیون مردم آریایینژاد این سرزمین محققا از رضایت خاطر شیخ بحرین و تامین منافع غیرمشروع او برای انگلستان مفیدتر و ذیقیمتتر خواهد بود. نباید تصور شود که با الحاق مجدد بحرین به ایران منافع مشروع بعضی از دول بخطر خواهد افتاد، در این مورد باید یادآوری کرد که در حال حاضر قانونی برای جلب سرمایههای خارجی از مجلس ایران گذشته، مسلما تا جایی که لطمه به حق حاکمیت ما نیاید از حقوق حقه آنها حمایت خواهد شد و در پناه قوانین موضوعه کشور ما هر کس خواهد توانست استفاده نماید.
از این مرحله که بگذریم برای اثبات حق حاکمیت ما به بحرین صرفنظر از اسناد و مدارک مسلمی که در صورت لزوم وزارت خارجه ما ارائه خواهد داد و صرفنظر از سوابق تاریخی که مورد تصدیق محققین است با مختصر توجه اظهارات رسمی و اقرار صریح سخنگوی وزارتخارجه انگلستان و مندرجات روزنامه تایمز لندن که در اخبار خارجی شماره ۹۴۶۳ پنجشنبه ۲۳ آبان روزنامه اطلاعات درج شده است ادعای ما به خوبی ثابت میشود، برای استحضار آقایان محترم قسمتی از این اظهارات را که مورد استناد من شد عینا به عرض میرسانم و بعد استدلال میکنم: «در سال ۱۷۸۲ ایران بحرین را از دست داد و از آن به بعد حکومت مجمعالجزایر از طرف سلسله آلخلیفه اداره میشود. از سال۱۸۲۰ شیخنشین بحرین یکی از مناطق تحتالحمایه بریتانیا بشمار میرود.» این خبر عین اظهاری است که مخبر خبرگزاری فرانسه از قول سخنگوی وزارت خارجه انگلستان نقل کرده است. ملاحظه میفرمایید که وزارت خارجه انگلستان صریحا اقرار میکند که بحرین تا ۱۷۸۲مسیحی جزیی از قلمروی ایران بوده است تا اینجا ما هم با وزارت خارجه انگلستان موافقیم، موضوعی که مورد موافقت ما نیست ولی برای اثبات ادعای ما بهترین دلیل است این است که به سخنگوی وزارت خارجه انگلستان میگوید که چطور شده که بعد از این تاریخ بحرین از ایران منتزع شده است؟ آقایان به خوبی اطلاع دارند که در اینگونه موارد یا باید جنگی شده و قسمتی از خاک کشوری با قدرت و زور مجزا شده و در هنگام عقد قرارداد متارکه جنگ و صلح هر دو طرف موضوع تصدیق شده باشد معمولا قراردادی بدون جنگ بسته شود مثل اختلافات مرزی و یا آنکه معاملهای صورت گرفته باشد. یقین است که هیچ یک از موارد بالا در مورد بحرین صادق نیست و به موجب قوانین بینالمللی و سابقه بحرین ملک ایران محسوب میشود. (صحیح است) تنها موضوعی که ممکن است تصور کرد اینست که در اوایل قرن ۱۹ که ایران با روسیه وارد جنگ شده بود انگلستان که از معاهده فتحعلیشاه با فرانسه در زمان ناپلئون ناراضی بود بدون آنکه جنگی کرده باشد با یک نفر از قاچاقچیان دریایی چنین قرار یک طرفی را گذاشته باشد، این قضیه مثل آنست که در موقع جنگ دوم جهانی که انگلستان به تنهایی با کشورهای محور میجنگید و گرفتار بود کشور بزرگ دیگری میآمد و با یک نفر شخص غیرموجه قرار میگذاشت که مثلا ایرلند شمالی تحتالحمایه آن کشور است بدون آنکه کشور انگلستان دخالتی داشته و یا حتی مردم ایرلند مایل بوده باشند. در آخر جنگ دوم ملاحظه شد که با موافقت دولت انگلستان کلیه خیانتکاران کشورهای اشغال شده که بدون رضایت و برخلاف مصالح کشورهای خود با آلمانها همکاری کرده بودند به عنوان خیانتکار به مجازات رسیدند. اگر قبول کنیم که امثال ژنرال پتن با آن همه سوابق درخشان یک نفر خیانتکار بوده معلوم نیست شیخ بحرین چه وضعی را باید داشته باشد.
در این قسمت من به هیچوجه ناامید نیستم و یقین دارم که بالاخره حس عدالتخواهی ملت انگلستان به سماجت وزارت خارجه آن کشور غلبه کرده و دست دوستی را که به منظور اتحاد به سوی آنها دراز شده برای خاطر شیخ بحرین رد نخواهند کرد و برای یک موضوع کوچک و فرعی البته از نظر انگلستان قلب میهنپرستان ایران را جریمهدار خواهند نمود، اما آنچه مربوط به اعتراض و اظهارات بعضی از کشورهای عرب زبان است باید نهایت تاسف و تالم عرض کنم که ملاحظه این اخبار در جرائد موجب حیرت و رنجش ما شده است زیرا ما با آن همه سوابق دوستی انتظار نداشتیم که کشورهای عرب زبان که با ما همکیش هستند خود را وکیل مدافع انگلستان قرار داده و از تحتالحمایگی بحرین پشتیبانی کنند. و در این موقعی که میبایستی پرچم اسلام پس از مدتهای مدید در مجمعالجزایر بحرین به اهتزاز درآید، آنها بدون تصور هیچگونه نفعی به ما اعتراض کنند ما برای خاطر کشورهای همکیش خود از برقراری روابط با اسراییل خودداری و از خیلی از منافع دیگر چشمپوشی کردهایم و برای جلب رضایت آنها از مردم الجزایر بکرات در جامعه ملل پشتیبانی کرده و احساسات معنوی را به مزایای مادی ترجیح دادهایم و حتی با شرکت در پیمان بغداد حاضر شدهایم که جوانان خود را در صف مقدم برای حفظ آزادی و تمامیت کشورهای همکیش خود بکشتن دهیم. آن وقت اجر و مزد ما را با این صورت دادن واقعا عجیب است بعضی از کشورهای عرب زبان گفتهاند که چون بحرین یک نقطه عربنشین است لذا نمیتواند جزو خاک ایران باشد. واقعا عجب استدلال صحیحی قاضی بلخ هم چنین قضاوتی نکرده است در صورتی که قسمت اعظم مردم بحرین فارسی زبان و بقیه نیز نژاد ایرانی هستند حال شبهه را قوی گرفته بگوییم آنها عرب هستند، مگر کردها و فارسهای ایرانی که در این کشورها زندگی میکنند مستقل هستند و یا نمیشود یک قطعه عربنشین جزو قلمروی ایران باشد، در بین عوام مثلی است که میگوید شخصی را به ده راه نمیدادند سراغ خانه کدخدا را میگرفت. بنده میخواهم بدانم که کدام از این کشورهایی که حالا از بیخ عرب شدهاند نژاد عرب هستند، مگر آنکه فکر کنیم که مجاهدین صدراسلام در موقع تسخیر این کشورها تمام سکنه بومی که دارای ملیتهای مشخص بودهاند قتلعام کرده و به جای آنها عرب آوردهاند. اگر این آقایان مختصری از تاریخ خودشان اطلاع داشتند هیچوقت حرفی نمیزدند که موجب رنجش دوستان و حیرت مردم دنیا بشوند.
بحرین قطعه از خاک ایلام قدیم و همیشه متعلق به ایران بوده است و خزانههای با عظمت شوش بهترین شاهد و مدرک تاریخی است و اسم خلیجفارس به منزله سند معتبر تاریخی و دال بر حاکمیت قطعی ایران به این سرزمین است(صحیح است).
بنده از خرابههای مدائن و سایر مدارک مسلم حرفی نمیزنم و میل ندارم در دوستی بیآلایشی که ما را به کشور عراق پیوند داده خدشه وارد سازم، همینقدر عرض میکنم که این آقایان که کاسه از آش گرمتر شدهاند مصلحتشان در این است ما را وادار به ذکر حقایق بیشتری نکنند و بگذارند این دوستی که بیشتر به نفع آنها است تا ابد پایدار بماند. در خاتمه عرایضم لازم میدانم با صدای رسا از پشت این تریبون این مکان مقدس که تا نثار خون شهدای راه آزادی بدست آمده اعلام کنم که ما در استیفای حقوق خودمان نسبت به بحرین از هیچگونه فداکاری فرو گذار نخواهیم کرد. و یقین داریم که ندای حقطلبانه ما دیر یا زود به گوش جهانیان خواهد رسید اراده پادشاه ما اراده ملت فناناپذیر ایران است و صدای مردم صدایی است که از قدرت لایزال خداوندی سرچشمه میگیرد. این عرایضی بود که لازم بود بنده در اینجا عرض کنم و در خاتمه عرایضم هم لازم میدانم از وزارت کشور که مجری منویات شاهانه بوده واقعا تشکر کنم چون بنده هم اطلاعاتی که از وزارت کشور دارم میدانم که این وزارتخانه در تحت تصدی آقای دکتر جلالی خوب اداره میشود و کارها به کارگردان سپرده شده (احسنت).
علیقلی اردلان: بحرین یک قطعه از بدن ماست
یک ماه بعد نوبت وزیر خارجه بود که راهی مجلس شود و آن موقعی بود که انگلیسیها واکنشهای شدیدتری در قبال الحاق بحرین به ایران نشان داده و برخی را در مجلس ایران به این موضع واداشته بود که: «چرا دولت شاهنشاهی در قبال این حقکشیها، آن هم در مواردی که واقعا حق به جانب ما است اقدام به عمل نمیآورند که حقوق حقه ایران محفوظ بماند.»
اردلان طی سخنانی در جلسات ۱۳۹- ام مجلس نوزدهم شورای ملی در روز یکشنبه ۱۷ آذرماه ۱۳۳۶ از موضعگیری انگلیسیها ابراز تاسف کرد و در سخنانش به اسنادی تاریخی از حاکمیت ایران بر بحرین اشاره کرد.
متن کامل سخنان اردلان در مجلس بدین شرح است:«آقایان محترم! اینجانب هم با کمال تاسف اظهاراتی را که نماینده محترم بدان اشاره نمودند دیدهام. اولا ـ به نمایندگان محترم مجلس شورای ملی اطمینان میدهم که دولت شاهنشاهی از هیچ اقدام مقتضی در برگردانیدن بحرین به خاک اصلی کوتاهی نکرده و نخواهد کرد (احسنت) و چنانکه ملاحظه فرمودید در تقسیمات جدید کشور بحرین را که سابقا بخشی از استان فارس بود بصورت استان مستقلی در آوردیم.
ضمنا چون میبینم انتظار دارید که بنده در جواب مطالبی که در مجلس عوام انگلستان عنوان شده است نظر دولت شاهنشاهی را به عرض برسانم با آنکه کرارا خود بنده در مواقع مختلفه دلایل حقه خودمان را مبسوطا بیان کردهام، معهذا مجددا علاوه بر دلایل غیرقابل انکاری که سابقا ذکر کردم به مناسبت اظهاراتی که در مجلس عوام شده است قسمتی از دلایل دیگری را که مبنی بر حق حاکمیت ایران بر بحرین است عرض میکنم. در مجلس عوام آن طور که خبرگزاریها اطلاع دادهاند در مورد حق حاکمیت ایران بر بحرین از طرف دولت انگلیس اظهار شده است که این ادعا دنبال ادعاهای مکرری است که در ۱۵۰ سال اخیر توسط ایران اقامه شده و این ادعا در نظر دولت انگلستان بیاساس تلقی میگردد. اگر همان طور که در مجلس عوام اظهار شده است به یک صد و پنجاه سال قبل برگردیم و تقریبا از اواخر قرن هجدهم به این طرف را مورد بحث قرار دهیم میبینیم حاکمیت ایران صرف ادعا نبوده و ایران در واقع و عملا بر جزایر بحرین حکومت داشته (صحیح است) و شیوخ بحرین هر وقت آزاد بودند یا حکومت مرکزی اقتدار داشته است خود را مامور و خراجگزار دولت مرکزی ایران میدانستند (صحیح است) و پرچم ایران بر فراز عمارت حکومتنشین جزیره در اهتزاز بوده است. (صحیح است)
حالا اجازه بدهید از تفصیل آن مجملی به عرض آقایان نمایندگان محترم برسانم تا اگر برای خود اولیای امور انگلستان هم در مورد این کیفیات نسیانی روی داده باشد این تذکر بیفایده نباشد. در حدود سال ۱۷۶۶ خلیفه ابن محمد موسس خاندان شیخ فعلی به بحرین رفت و در آنجا اقامت گزید و حاکمیت ایران را بر این جزایر شناخت و دولت ایران هم او را به عنوان شیخ حکمران جزیره تعیین نمود. خلیفه ابن محمد تا دم مرگ به شاه ایران وفادار بود. پس از درگذشت او پسرش احمد بن خلیفه بر مسند حکومت بر نشست. در این هنگام حکومت مرکزی ایران سرگرم مسایل گوناگون داخلی بود و احمد از این موقع استفاده کرده و در سال ۱۷۷۹ از پرداخت مالیات به حکومت فارس باز زد ولی دولت فورا قوایی به بحرین اعزام داشت و شیخ تسلیم شد. در سال ۳ـ۱۷۸۲ دو طایفه از اعراب که با خاندان این خلیفه عداوت دیرینه داشتند به جزیره بحرین تاختند ولی شیخ بحرین حملات آنها را دفع و تسلط خود را بر بحرین تثبیت گردانید. در سال ۱۷۹۰ که مجددا ایران گریبانگیر جنگهای داخلی شد شیخ از پرداخت مالیات امتناع ورزید ولی به محض اینکه کار حکومت مرکزی سروسامانی یافت و قوایی برای تادیب شیخ اعزام شد شیخ در سال ۱۷۹۹ نه فقط استدعای عفو نمود بلکه مالیاتهای معوقه را نیز پرداخت. (صحیح است)
این جریانات تا سال ۱۸۲۰ تکرار میشد و دولت گاهگاهی قوایی به بحرین اعزام میداشت، در همان سال ۱۸۲۰ هم دولت بحریه خود را به بحرین فرستاد ولی با طوفان شدیدی مواجه گردید و کشتیها قبل از آنکه به بحرین برسند به زمین نشستند و قوای دریایی ایران به بحرین نرسید. در خلال این احوال بود که شیخ بحرین به قرارداد معروف به قرارداد۱۸۲۰ که بین شرکت هند شرقی و عده از شیوخ خلیجفارس منعقد شده بود ملحق گردید. در اینجا نه آقایان نمایندگان محترم شاید فرصت داشته باشند و نه جای آنست که وارد جزییات کیفیت الحاق شیخ به این سند بشویم ولی یک نکته باید مخصوصا مورد توجه قرار گیرد و آن اینست که هیچگاه در بحرین انقلابی روی نداده که در اثر آن جزیره از سرزمین اصلی خود منتزع شود (صحیح است) و شیخ علم استقلال بر افرازد (صحیح است) و بخواهد یا بتواند با کسی مستقلا از جانب خود قراردادی منعقد سازد. البته چنانکه شرح آن گذشت مکرر شیخ بحرین در مواقعی که حکومت مرکزی دچار ضعف میگردید سرپیچیهایی میکرد ولی اینگونه حرکات به موجب هیچ قاعده یا قانونی منشأ استقلال بحرین و انتزاع آن از ایران محسوب نمیشود.
علمای حقوق متفقالقول هستند که اگر قسمتی از مملکتی علیه حکومت مرکزی قیام کرد وقتی میتوان آن را مستقل خواند که تمام آثار اعمال حاکمیت از طرف دولت اصلی محو شود و باز نیاید، در صورتی که در مورد ایران این نظریه صدق نمیکند. منظور قرارداد ۱۸۲۰ هم ابدا این نبود که استقلال شیخ بحرین از طرف انگلستان شناخته شود، به طوری که عرض شد این قرارداد را شرکت هند شرقی با شیوخ خلیج منعقد ساخت که به اصطلاح از دزدیهای دریایی و بردهفروشی جلوگیری به عمل آید. شیوخ بحرین حتی بعد از این تاریخ خود را تابع و مامور حکومت مرکزی میدانستند. گذشته از اینها در سال ۱۸۲۲ حق حاکمیت ایران بر بحرین از طرف مامور سیاسی انگلیس در خلیج ضمن قرارنامه شناخته شد (صحیح است) که گویا بعد که دولت انگلیس متوجه این عمل مامور خود میشود او را از مقام خود معزول میسازد. حتی در سال ۱۸۶۰ شیخ بحرین به موجب عریضه که به ناصرالدین شاه نوشت رسما و آشکارا وفاداری خود را به دولت ایران اعلام نمود و بعد در سال ۱۸۶۹ لردکلارندن آن نامه معروف را دایر به شناسایی حق حاکمیت ایران نه فقط بر بحرین بلکه در آبهای خلیجفارس به حاجی محسنخان کاردار ایران در لندن نگاشت که عینا ترجمه آن را برای آقایان نمایندگان محترم میخوانم. (احسنت):
«آقا عطف به نامه مورخ شانزدهم ماه جاری اینجانب دائر به اعلام وصول نامه مورخ سیزدهم شما متضمن دو مراسله شیخ بحرین اینک توفیرا اظهار میدارد که اینجانب با وزیر هندوستان تماس گرفته و مساله وضع شیخ بحرین را کلا مطالعه نمودهام، از این فرصت استفاده میکنم که نظریات دولت علیاحضرت ملکه انگلستان را دراینباره به استحضار شما برسانم. دولت انگلستان بدون هیچ اشکالی تصدیق میکند که دولت شاه اعتراض نموده است که اولیای دولت انگلستان اعتنایی به حق حاکمیت ایران بر بحرین ننمودهاند. دولت انگلستان به نحو شایسته آن اعتراض را مورد توجه قرار داده است ولی حقیقت مطلب بطوری که شما و دولت شاه بدون شک اطلاع دارند آنست که شیوخ بحرین در مواقع مختلف با دولت انگلیس مستقیما عهدنامههایی منعقد ساختهاند و به شما اطمینان میدهم دولت انگلیس صرفا برای جلوگیری از دزدی دریایی و بردهفروشی و نگهداری قوای انتظامی در خلیج است که شیخ را ملزم (حشمتی ـ ملزم یعنی مجبورش کردهاند.) به تعهدات خود میداند هرگاه دولت ایران برای این منظورها مستعد و آماده نگهداری نیروی کافی در خلیج باشند این کشور از یک وظیفه پر زحمت و پر خرجی راحت خواهد شد (احسنت) ولی اگر شاه مهیای عهده کردن این وظایف نباشند دولت علیاحضرت ملکه انگلستان نمیتواند تصور بکند که اعلیحضرت میخواهند بواسطه عدم تنبیه بینظمی و جنایت در این آبها رواج بگیرد.
حاجتی نیست که از احساسات دوستانه دولت علیاحضرت ملکه انگلستان نسبت به ایران و میل آنها به اینکه پیوسته تا حد امکان تمایلات شاه را برآورند اطمینان بدهم، در خصوص این مساله احتراما اظهار میدارد که دولت علیاحضرت ملکه انگلستان مقرر خواهند داشت هر وقت عملا میسر باشد هرگونه اقدام به فشار و تنبیهی را که رفتار شیخ بحرین آن را درباره او ایجاب نماید قبلا باستحضار دولت ایران برسانند ولی دولت انگلستان نمیتواند رضایت بدهد که مامورین خود را که سرپرستی امور انتظامی خلیج بدست آنها سپرده شده است از اعمال حق مجازات شیخ بحرین به وسیله تدابیر فوری در مواقعی ممنوع سازد که مراجعه به دربار تهران تاخیرهایی را در برداشته باشد که ممکن است صلح عمومی خلیج را به مخاطره اندازد ولی هر وقت چنین امری ضرورت پیدا کند گزارش کامل آن به اطلاع دولت ایران خواهد رسید.
با تقدیم احترامات کلارندن»
انتهی جای تعجب است که دولت انگلیس که ما او را پایبند و مقید به تعهدات خود میشناسیم چنین سند رسمی و معتبری را نادیده انگاشته و در پارلمان انگلیس درباره حق حاکمیت ایران بر بحرین صحبت از ادعای ایران میکنند با کمال تاسف به همین هم اکتفا نکرده اظهار داشتهاند دولت انگلیس به وظایف خود در حفظ استقلال بحرین عمل خواهد کرد و به فرمانروای جزیره هم در این باب اطمینان دادهاند، گله ما بیشتر از این قسمت اظهارات است زیرا در قسمت حق حاکمیت ایران بر بحرین بحثی نیست گله ما از اینکه چرا دولت دوست و متحد ما به اظهاراتی مبادرت کند که شیوخ را تشجیع نموده و نگذارد که حل این مساله زودتر صورت عمل به خود بگیرد. (صحیح است) (احسنت) در خاتمه به طوری که همیشه گفتهام حالا هم بر این عقیده هستم که باید امیدوار بود بلکه اطمینان داشت که با روابط حسنه که بین ایران و انگلستان موجود است و پایه آن بر اساس اتحاد و اتفاق استوار میباشد با مذاکرات دوستانه و از راه مسالمتآمیز این مساله که برای ما حیاتی است به زودی حل شود و این قسمت از خاک میهن که مردمان آن را از شیخ گرفته تا پایین، برادران دور افتاده خود میدانیم مجددا به ایران عزیزمان بازگردند که اثرات آن در تحکیم روابط بین ایران و انگلستان و همکاری صمیمانه آینده بین دو کشور زائدالوصف مهم میباشد، اخیرا مشاهده شده است اعلامیههایی هم از طرف کشورهای برادر عرب ما دراینباره صادر شده است. (همهمه نمایندگان)
(حشمتی ـ چه برادری آقا بس است) (مهندس جفرودی ـ مجلس به این لغت معترض است) شاید لازم باشد اشاره مختصری هم راجع به این اعلامیهها بشود. برادران عرب ما باید بدانند که بحرین یک قطعه از بدن ماست و مساله بحرین برای این امر حیاتی است (صحیح است) همانطور که دولت شاهنشاهی در مسائل حیاتی برادران عرب تا به حال علیرغم منافع خود از بذل هیچگونه کمک و همراهی دریغ نداشته آنها هم باید احترام مسائل حیاتی ما را منظور دارند (صحیح است) در غیر این صورت هیچگونه توقعی از ما نباید داشته باشند. (صحیح است ـ احسنت) این نکته را نیز باید در نظر بگیرند که موضوع بحرین یک امر داخلی ایران است (صحیح است) و آقایان نمایندگان محترم میدانند که دولت و ملت ایران نسبت به مداخله دول بیگانه در امور داخلی کشور چه تعصبی دارند و به احدی اجازه نمیدهند که در امور داخلی ایران مداخله نمایند. (صحیح است ـ احسنت)»
علیاکبر بینا، نماینده تبریز که اردلان در پاسخ به سووال او درباره واکنش ایران به اظهارات نمایندگان مجلس عوام بریتانیا، پشت تریبون مجلس رفته بود، پس از اظهارات وزیر امور خارجه رشته کلام را در دست گرفت و گفت:« با عرض تشکر از بیانات جناب آقای وزیر امور خارجه که نمایندگان محترم مجلس شورای ملی را از اقدامات دولت در این زمینه مستحضر فرمودند، به عرض همکاران محترم میرسانم همچنان که اطلاع دارند مساله بحرین برای کشور ما یک مساله حیاتی است و جا دارد هرچه بیشتر در جلسات مجلس شورای ملی راجع به این موضع بحث شود تا ملت ایران از جریان کار با خبر گردد. بنده در تایید بیانات مستدل و مستند جناب آقای وزیر امورخارجه میخواهم حقایقی را به سمع دنیای آزاد و دموکرات و زمامداران و مسوولین سیاست خارجی بریتانیای کبیر برسانیم، آقایان جای هیچگونه تردیدی نیست که در نتیجه مساعی شبانهروزی و سیاست مدیرانه شخص اول مملکت ما امروز در این منطقه حساس وضع ثابتی داریم و یک کشور قوی و قابل اعتمادی میباشیم و با این قدمهایی که بر میداریم به حکم ضرورت در تمام شئون سیاسی و اجتماعی توفیق پیدا خواهیم کرد، به طوری که برای دولت انگلستان نیز دوستی چنین ملت و مملکتی قدر و قیمت دارد و ما معتقدیم که جلب اعتماد و دوستی دولت بریتانیای کبیر با سیاست جدیدی که در روابط خود با ملل دنیا پیش گرفته برای کشور ما حائز کمال اهمیت میباشد. بنابراین برای تحکیم مبانی مودت نباید اجازه داد که این نوع اختلافاتی که در واقع علل موجودیت تاریخی آن مرتفع گردیده خدشهای در روابط دو کشور وارد سازد.
دولت انگلستان باید یقین داشته باشد که دولت و ملت ایران منافع آن کشور را تشخیص داده و به هیچ وجه قصد تضییع آن را ندارد، دولت انگلستان که با ما هم عهد و پیمان میباشد و معتقد است که روابط خود را با ما روی پایه جدیدی گذاشته و براساس احترام متقابل با ما همکاری مینماید و از بین رفتن عوامل سابق را از مظاهر این سیاست جدید و تعقیب آن وقتی ما را کاملا اطمینان میدهد که اثرات خارجی بر چنین سیاستی مترتب باشد و اثرات آن اینست که زمامداران دولت بریتانیای کبیر و مسوولین سیاست خارجی آن کشور حاضر شوند حقی را که خودشان نیز ایمان دارند که مال ماست و ما حق خود را میخواهیم در واگذاری آن عناد بخرج ندهند و بگذارند خاک عزیز ایران به ایران ملحق گردد. جناب آقای وزیر امور خارجه باید مسوولین سیاست خارجی انگلستان را متوجه سازند که طرف معامله بودن با دولت و ملت ایران خیلی به صرفه و صلاح دولت انگلستان است و مامورین آن دولت نباید در امور یکی از نواحی ایران دخالتهای مستقیم و ناروا بنمایند. (صحیح است)
البته بنده نه به عنوان تهدید بلکه به عنوان مصلحت تقاضا دارم دولت بزرگی مانند انگلستان که به ملل بزرگ هند و پاکستان آزادی داد، بر سر جزیرهای که خاک مسلم کشور ایرانست نباید این همه سرسختی به خرج بدهد (صحیح است ـ احسنت) و در نظر داشته باشد که اگر دولت انگلستان قبل از قضایای نفت کمترین توجهی به خواستههای حقه مردم این کشور کرده بود این اوضاع در ایران رخ نمیداد (صحیح است) و این همه صدمه به طرفین وارد نمیشد. اکنون نیز بنده بنام یک فرد ایرانی عقیده دارم که بصرفه و صلاح طرفین است که به این جریانات در بحرین خاتمه داده شود (مهندس اردبیلی ـ انشاءاله) زمامداران دولت انگلستان باید تشخیص بدهند که اقدامات مردم بحرین برای الحاق به مادر وطن به کمک دستجات نهضت مقاومت سری در این منطقه به حد اعلای خود رسیده دولت انگلستان نباید این وضع را نادیده بگیرد.
آقایان امروز ملل دنیا به این حقیقت پی بردهاند که دیگر انسان نمیتواند بنده و برده انسان دیگری باشد، انسان باید آزاد بوده و آزاد زندگی نماید، متاسفانه مدت زمانی این عقیده ژان ژاک روسو که میگفت بشر آزاد متولد شده ولی در بندگی زندگی کرده است در دنیا حکومت میکرد ولی امروز دیگر با ملل بیدار دنیا این بازی را نمیتوان کرد. آقایان انصاف دهید ملل دنیا در هر جا و همه جا داوطلب حق واقعی خود هستند بحرینیهای ایرانی واقعی میگویند ما ایرانی هستیم و باید تحت حکومت ایرانی زندگی کنیم، حال دولت علیه بریتانیای کبیر که با ما در دوستی باز کرده و ادعا دارد با یک روح صمیمیت و تساوی با یک ملت کهنسالی که هنوز آثار تمدن او در همین ممالک اروپایی باقیست رفتار انسانی کند یعنی حق را به صاحب حق ادا کند آقایان آیا تصدیق ندارند که بحرین از لحاظ تاریخی سنن و آداب و عادات و ملت و قومیت ایرانیست؟ (صحیح است) و جزو ایران بوده است؟
آیا میتوان در مقابل حقیقت هم تردید کرد؟ آقایان مگر کسی شک دارد که بحرین جزء لاینفک ایرانست؟ تاریخ دور نیست جلو چشم ماست. چنانکه جناب آقای وزیر خارجه بیان داشتند آرشیو وزارت خارجه پر از اسناد و مدارکی است که نشان میدهد بحرین همیشه با حکام ایرانی اداره میشده. جناب آقای دکتر اردلان شما که مرد مجرب و در سیاست وارد هستید باید جدیت فرمایید که قضایای بحرین در دوره وزارت خارجه شما در مجلس ۱۹ تمام شود آقایان وقتی نهضت مقاومت سری سعی دارد و میکوشد زادگاه خود را از چنگال اجنبی رهایی بخشد، مردم بشردوست انگلستان نیز باید کمک کنند تا ساکنین قطعهای از خاک ایران که برای الحاق به میهن اصلی خود فداکاری و از جان گذشتگی مینمایند توفیق حاصل کنند. جناب آقای وزیر امور خارجه بنده صراحتا به جنابعالی میگویم یکی از علل عدم پیشرفت کار و نرسیدن به مقصود و حل نشدن موضع اینست که هنوز در بسیاری از مناطق حساس از طرف دولت انگلستان کارمندانی وجود دارد که خمیره آنها از سیاست قدیم درست شده و آنان نمیتوانند و یا نمیخواهند وضع فعلی را پیش چشم خود مجسم سازند و مسلما اگر کارمندان جوان و با افکار جدید و عالم به وضع موجود دنیا به این ماموریتها اعزام شوند تسهیلات عمدهای در پیدا کردن راه حل بدست خواهد آمد ولی متاسفانه نماینده دائم انگلستان در بحرین از طرفداران این مکتب قدیم و سیاستی است که نمیتواند وضع موجود را در نظر بگیرد به طوری که در زیر پرده و با دخالتهای ناروای خود اخلال کرده و زمینه را برای رفع بحران و اختلاف مشکلتر میسازد. آقایان اعمال زور و زجر و شکنجه اهالی و دستور توقیف تنها روزنامهای که در بحرین منتشر میشود و هزاران اقدامات ناشایست دیگر در نتیجه بیاطلاعی طرفداران همین مکتب قدیم است که احساسات مردم شرافتمند و میهنپرست بحرین را متاثر میسازد چنانکه چندی قبل کمیته عالی اجراییه نهضت مقاومت سری بحرین ضمن اخطاری به نماینده انگلستان تذکر داده که به زودی تمام قدرت را از دست وی خارج ساخته و مهینپرستان زمام امور را به دست خواهند گرفت. من اطمینان دارم شیخ فعلی بحرین که یک نفر ایرانی اصیل است به احترام تعهدات اجداد خود باطنا حامی و طرفدار میهنپرستان بحرین میباشد. دولت انگلستان و دنیای آزاد باید بداند که مردم بحرین به هیچوجه زیر بار ننگ جدایی نخواهد رفت و برای خنثی ساختن نقشهها و مقاومت در برابر اجنبی مردم شرافتمند بحرین و تمام طبقات اعم از تاجر و کارگر و کاسب و برزگر با هم متحد بوده و با نظم و ترتیب بینظیری در برابر تمام اقدامات مامورین انگلستان و کارشکنیهای آنان متحیر بوده و تا نیل به مقصود ایستادگی خواهند کردند و نهضت وطنپرستان بحرین به دنیا نشان خواهند داد که این نهضت مردم بحرین همان نهضت واقعی ملت ایرانست که در عروق و شرایین مردم این کشور ریشه دوانیده است.
بارها از پشت همین تریبون گفتهاند که نهضتهای ایران منتسب به یک دسته و گروهی از مردم ایران نیست زیرا اگر صفحات تاریخ ایران را ورق بزنیم و از مد نظر بگذرانیم به این حقیقت بارز پی میبریم و میبینیم که نهضت ملت ایران پردامنهتر وعمیقتر از آنست که تصور میشود. دنیا باید بداند این جنب و جوش دنباله همان نهضتی است که روزی ایرانیان را برای اخراج بیگانگان تحت عنوان شعوبیه روزی تحت عنوان اخوانالصفا روزی به نام بابکی و خرمدینان روز دیگر برای ملی کردن نفت و امروز هم برای الحاق بحرین به مادر وطن به صدا درآورده است. جهانیان باید بدانند که مردم وطنپرست و غیور و قهرمان بحرین اقدامات خود را برای رهایی از چنگال جور و ستم ادامه خواهند داد و در این مورد مردم و مجلس ایران نیز با هموطنان خود برای تحصیل آزادی متحد و هم صدا میباشند. آقایان ما تاکنون در مجامع بینالمللی نسبت به مسائلی که برای برادران عرب حیاتی بوده است از هیچ نوع کمکی فروگذار نکردیم آنان نیز در مسائل به شمار میرود و ایرانیان آن را عضوی از بدن خود میدانند باید به ما کمک کرده و تقاضاهای ما را احترام بگذارند در غیر این صورت نباید من بعد در هیچ جا از ما توقعی داشته باشند جای بسی تعجب و تاسف و تاثر است که همپیمانان و ملل دوست مسلمان تا دیروز که ما حرفی نمیزدیم اصلا ساکت بودند و به قول ملل عرب درتحتالحمایگی ساختگی بریتانیا حرفی نمیزدند اکنون که ما میخواهیم حق خود را بگیریم ملل مسلمان به نفع دولت انگلستان بقای وضع موجود را طالباند حقا باید گفت که از ماست که بر ماست (دکتر دادفر ـ خودشان هم تحتالحمایهاند) معنی برادری را هم فهمیدیم جناب آقای وزیر امور خارجه آقایان نمایندگان محترم مجلس شورای ملی با فیصله دادن به این مشکل بیگمان یکی از افتخارات بزرگ تاریخی نصیب دولت و مجلس شورای ملی ایران خواهد شد و به عقیده بنده حل این مشکل از حل مشکل نفت بغرنجتر نیست. آقایان بیایید برای مدتی که از عمر دوره ۱۹ قانونگذاری باقیست و همین یک موضوع و حل آن را برنامه و وجهه همت خود قرار دهیم تا مادامالعمر با سربلندی و افتخار زندگی نماییم من یقین دارم ملت بزرگ و آزادمنش انگلستان به ندای وجدانی ملت ایران جواب مثبت خواهد داد ملیون و آزادیخواهان انگلستان و با حسن تفاهمی که در زمامداران انگلستان سراغ دارم این موضوع را با حسن نیت و به طریق مرضیالطرفین فیصله خواهند داد. (صحیح است) (احسنت)»
مجلسیها دو کرسی به نمایندگان بحرین دادند، و داستان بحرین ماند تا ۱۳ سال بعد که در مجلس بیست و دوم همان «پاره تن» با دسیسه بریتانیای کبیر از وطن جدا شد.ایران یا باید میپذیرفت و یا درگیر جنگ و کشتار میشد .
همین خبر کافی بود که پیامهای تبریک بسیاری در حمایت از دولت فرستاده شده و در نقاط مختلف کشور چند مدرسه و خیابان نام «بحرین» را بر خود بگذارند. سه روز پس از مصوبه هیات دولت، جان راسل کاردار سفارت انگلیس در تهران نزد دکتر عباسقلی اردلان، وزیر امور خارجه وقت ایران رفت و نسبت به این تصمیم اعتراض کرد و بحرین را تحتالحمایه انگلیس خواند. نمایندهای از اعضای مجلس عوام انگلیس هم طی نطقی به ایران حمله و تهدید کرد انگلیس با توسل به زور مقابل این تصمیم ایران خواهد ایستاد.
مجلس شورای ملی ساکت ننشست؛ همزمان با اعتراض انگلیسیها، نمایندگان مجلس ایران نیز در نطقهای پرشوری با حمایت از این تصمیم دولت، به مسوولان لندن پیوندهای تاریخی ایران و بحرین را یادآور شدند. از پرشورترین این نطقها یکی متعلق به ارسلان خلعتبری بود که در جلسه ۱۳۲ مجلس نوزدهم شورای ملی (پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۳۶) ایراد شد که به نقل از مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی نقل میشود:
ارسلان خلعتبری : «این دو سه روز اخیر آقایان توجه فرمودید که بحرین یکی از استانهای ایران شناخته میشود و هست (صحیح است) و بحرین همیشه مال ایران بوده است (صحیح است) تاریخ قدیم ایران را که نگاه کنیم میبینیم بحرین همیشه مال ایران بوده است (صحیح است) بنده میخواهم اینجا حقگزاری کنم از یک ایرانی با اطلاع و وطنپرست به نام فریدون آدمیت کتابی نوشته است راجع به بحرین و از اسنادی که خود اروپاییها منتشر کردهاند و در تمام کتابخانههای دنیا است با دلیل و مدرک ثابت کرده است که بحرین همیشه مال ایران بوده است (صحیح است) تا زمان ناصرالدین شاه هم در دست ایران بوده است. انگلیسها فقط برای اینکه راجع به خرید و فروش برده با شیخ بحرین قرارداد بستهاند از این جهت خودشان را حامی شیخ غاصب بحرین معرفی میکنند والا هیچ سند تاریخپسند، محکمهپسند، عامهپسندی ندارند. باکمال تاسف ما یک ضعفی که داریم اینست که بحریه قوی نداریم. آقایان من پارسال هم اینجا تذکر دادم و عرض کردم که یک مثلی ما داریم که میگوید یک بند انگشت شاخ بهتر است از صد ذرع دم.
عرض کنم ما در خلیجفارس جزایر زیاد و نفت زیاد داریم، تنها صحبت بحرین نیست، صحبت جزایر دیگر خود ما هم هست، باید یک بحریه قوی داشته باشیم، از هر جا شده است باید یک بحریه قوی تهیه کنیم. ما بحریه تجارتی لازم داریم ما برای حفظ حقوق خودمان در بحرین و جزایر خلیجفارس که متعلق به ماست احتیاج به بحریه قوی داریم مخصوصا از دولت میخواهیم که از آمریکاییها که کمکهایی میگیرند که یک مقدار کمک را کشتی جنگی بگیرند و من شنیدهام که دادهاند اگر دادهاند تشکر میکنم و اگر میخواهند که بدهند که مساعدتا تشکر میکنم این تنها کمکی است که ما به وسیله آن میتوانیم بر جزایر خودمان تسلط پیدا کنیم و اگر ما نکردیم دیگران آنهایی که میآیند اسم خلیجفارس را که از بدو تاریخ خلیجفارس بوده میخواهند قلب به خلیج عربی کنند، آنها پیش خواهند برد و آنها خواهند گرفت. تاریخ ۱۵۰ سال پیش را ملاحظه بفرمایید، راجع به بحرین دولت دیگری میخواست بیاید بحرین را تصرف کند، دولت عثمانی میخواست تصرف کند، بعد انگلیسیها آمدند، اگر مال بیصاحب بود اشخاص به طمع میافتند که مال بیصاحب را بخورند، بنابراین بنده از اقدامات دولت و از اقدامات شخص اعلیحضرت همایونی تشکر میکنم و قطع دارم که همه ایرانیها در این موضوع شریک هستند و خارجیان همه راجع به بحرین حق هیچگونه نگرانی نباید داشته باشند برای اینکه ما امروز مخصوصا با دول غرب همکاری داریم، همپیمان هستیم، در صنعت نفت با هم دیگر همکاری داریم و همکاری با ما و تقویت با ما به مراتب ارزشش بیشتر است، از آن شیخهای کوچکی که در آنجا هستند آنها چند تا کنیز و چند تا صیغه میگیرند و ما ریالی دویست هزار ارتش با پول خودمان تهیه میکنیم، کدام برای دول غرب لازم است؟ بنابراین با این رویه سیاسی عاقلانهای که دولت ایران پیش گرفته است باید دول غربی به ما کمک کنند، برای اینکه خلیجفارس را اگر خوب اداره کردیم کمک به صلح عالم است و ما انتظار داریم در این قدمی که برای صلح بر میداریم به ما کمک کنند. (احسنت)»
عمیدی نوری دیگر نمایندهای بود که در تکمیل گفتههای خلعتبری نطق کرد و گفت:« عرض بنده تقریبا میشود گفت در تکمیل تذکر جناب آقای خلعتبری راجع به بحرین است. بحرین یک جزء لاینفک کشور عزیز ماست (صحیح است) این قطعه خاک زرخیز ایران مدتی است مورد توجه مردم ایران و دولت ایران و شخص شاهنشاه که رهبر نهضت ملی ایران است قرار گرفته است و کرارا در همین مجلس، مجلس مقدس راجع به بحرین مذاکره شده و تذکر به دولت داده شده است که این حق ملی ایران به هر نحوی هست میبایستی تامین شود و خوشبختانه میتوانم عرض کنم که مژده بزرگی برای ما به وجود آمده است که میتوانم در اینجا عرض کنم و احساس میکنم از اخبار که دولت در این خصوص یک قدم موثر برداشته است و آن اینست که در لایحه تقسیمات کشور که در شرف تنظیم است از قراری که در مطبوعات هم منتشر شده چهارده استان برای ایران در نظر گرفته شده که یکی از استانها، استان بحرین است و از این جهت بنده خوشوقت شدم وقتی که دیدم دولت در مقام تنظیم چنین لایحه قانونی است و از آن طرف هم جای بسی خوشوقتی که با تنظیم صحیح لایحه و تصویبش در مجلس ما میتوانیم نمایندگان بحرین را یعنی برادران بحرینی خودمان را بین خودمان و در این مجلس مقدس ببینم. اینست که من بسیار خوشوقت شدم از این اقدام دولت و وظیفه خودم دانستم یک چنین موقعی این را به سمع ملت ایران برسانم و در تکمیل این از اداره تبلیغات و از رادیو تهران خواستم تشکر کنم که ضمن گفتاری که از نهضت ناسیونالیستی ایران بیان میکردند این قسمت راهم شنیدم از پیشرفت جوانان قهرمان ما که خوشبختانه نام ایران را تا آخرین دقیقه حفظ کردند، ایران قهرمان اول آسیا و سوم دنیا و بلکه به اعتباری دوم برای آنکه با آنها مساوی شدند و نه امتیاز گرفتند. رادیو تهران راجع به این موضوع در اخبار بحث میکرد و این عبارت را گفت امیدواریم نهضت ناسیونالیستی ایران آنقدر پیشرفت کند که قریبا پرچم ایران بر فراز سرزمینهایی که مردم آن ایرانی هستند و آرزوی همکاری با ایران را دارند به اهتزاز درآید.
این خبر این مطلب که در گفتار رادیو تهران بود و در تکمیل آن خبر تقسیمات کشور بیاندازه مرا امیدوار کرد که پیداست دولت ما در این موضوع دارد کار میکند و استقرار حاکمیت در بحرین را مقدماتش را دارد تکمیل میکند، وقتی که این اخبار در مطبوعات منتشر شد و مورد علاقه مردم واقع شد متاسفانه یک خبر دیگری هم منتشر شد، آن خبر خبرگزاری رویتر بود که گویا یک سخنگوی دولت انگلستان با او صحبتی میشده است راجع به بحرین و ایشان یک حرفی زدهاند جای تاسف است؛ اولا سخنگوی دولت انگلستان از یک طرف مدعی شده است که بحرین مستقل است از یک طرف هم مدعی شده است که با شیخ بحرین دولت انگلستان قرارداد دارد که او را تحتالحمایه قرار داده است. به نظر بنده این دو حرف متناقض با هم است، به نظر بنده یک کسی که مدعی است و این ادعایش هم مورد تکذیب ملت ایران است که بحرین مستقل است (صحیح است) دیگر چطور میتواند بگوید که بحرین مستقل تحتالحمایه انگلستان است و با انگلستان قرارداد دارد. این حرف بسیار بیمنطق است و نمیشود شنید از یک کسی که سخنگوی یک دولتی است که این طور متناقض صحبت کند، از آن طرف ما هیچ انتظار نداریم، از دولت همپیمان خودمان دولتی که در پاکت بغداد در پیمان بغداد با ما همپیمان است و این پیمان بغداد با احساسات بسیار موثری در مجلس مقدس تصویب شده ما حق داریم گله کنیم که یک چنین خبرهایی میشنویم آن هم در چه موقع؟ ما کاری نکردهایم، ما حق حاکمیت خودمان را میخواهیم مستقر کنیم، در استقرار حق حاکمیت خودمان در امور داخلی یعنی از نظر تقویت قسمتی از خاک خودمان که میخواهیم استان خودمان را اداره بکنیم و نمایندگان آن بیایند اینجا. ما کاری نکردهایم اگر انگلستان یا دیگران یا دوستان غرب ما علاقه به تامین امنیت خاورمیانه دارند، اگر علاقهمند به تامین جریان نفت خاورمیانه به اروپا و آمریکا دارند و اگر به روش کاملا صحیح ایران که در این چند سال داشته است که صراحت خودش را در سیاست خارجی نشان بدهد و روش خودش را با دنیای غرب با کمال صراحت نشان داد، همکاران و دوستان غربی ما بخواهند از این موقع استفاده کنند و حقوق ما را آن طوری که تمام دنیا قضاوت میکند و ملت ایران معتقد است تامین نکنند، نبایستی آن وقت گله داشته باشند که چرا سیاست دنیای غرب متاسفانه در بعضی از اوقات رو به ضعف میرود.
بنده که با مطالعه مطبوعات خبرنگاران خارجی از نظر کار روزنامهنویسی سر و کار دارم اغلب میبینم که مطبوعات امریکا و انگلستان در مطبوعات خودشان تشریح میکنند این نکته را که اشتباهاتی در سیاستهای انگلستان یا آمریکا راجع به خاورمیانه به وجود آمده است که این اشتباهات موجب شده است که قدری سیاست غرب رو به عقب برود. حتی بنده دیروز یک مقالهای خواندم در یک روزنامه انگلیسی ترجمهاش را خواندم نوشته بود اشتباهی که در سیاست دنیای غرب در خاورمیانه و آسیا میشود و پیروزی که دنیای مقابل او از این اشتباه به دست آورده است به مراتب اهمیتش بیش از اختراع قمر مصنوعی است. این اعتراف از مقاله یکی از مطبوعات دنیای غرب است، میبینیم در یک چنین موقعی که دنیای آزاد دنیای دموکراسی دنیای غرب میخواهد سعی کند امنیت دنیا را حفظ کند و به امنیت خاورمیانه هم به نفت او مربوط است، بنده نمیدانم در یک چنین موقعی که ایران صراحت خودش را نشان داده و در سیاست خارجی مورد تمجید تمام مطبوعات واقع شده است و او را در مقابل یک حق ثابت و اساسی با یک چنین حقی که بیشتر منافع دنیای غرب را تامین میکند، ایران اگر بحریه خودش را تقویت کند (و تقاضای ما از دولت این است که در این موضوع قدم بلند بردارد) آیا جریان نفت بحرین به اروپا و آمریکا برود منافع آنها بهتر تامین میشود یا به دست یک شیخی که با یک قراردادهای بیاعتباری در یک سیاستهای خاصی باشد که آن وقت در مقابلش خاورمیانه دو دسته بشود و یک عدهای برخلاف حقیقت مدعی بشوند که آنجا خلیج عربی است که مورد تکذیب همه ماست. (صحیح است)
این عقیده و این اختلاف باعث شود که دنیای غرب در سیاست خوش شکست بخورد. بنده معتقد هستم که دوستان ما در انگلستان و دوستان امریکایی ما اگر توجه به اینگونه نکات نمایند خاورمیانه که امروز حساسترین نقطه جهانی است برای حفظ امنیت بهتر میتواند این دژ مستحکم شود برای امنیت دنیای غرب (صحیح است) ولی هرگونه اشتباهی که در برابر منافع ملی ملتهای خاورمیانه از طرف دنیای غرب بشود ضررش امنیت جهان میرسد، برای اینکه از این اشتباهات است که دنیای کمونیسم از این اختلافات استفاده میکند و امنیت جهانی را به هم میزند، امروز دوستان انگلیسی ما نباید دنبال این جزییات باشند، چرا؟ برای اینکه آزادی دنیای دموکراسی، آزادی دنیای آزاد بالاتر از این است که انگلستان تصور بکند با داشتن یک قرارداد تحتالحمایه با یک شیخ غاصبی بتواند منفعتش را حفظ کند. امروزه دنیا در مقابل کار بسیار مهمتر از این قرار گرفته، امروز دنیا در مقابل دو جبهه کمونیسم و دنیای آزاد قرار گرفته که موجودیت جهان و کره زمین در خطر یک جنگ شومی است که خدا نکند آن خطر به وجود بیاید، آن جنگ به وجود بیاید امروز دیگر آن حرفها نیست که اگر ما بخواهیم حق حاکمیت خودمان را در بحرین مستقر کنیم این گونه افراد غاصب دیگران استفاده کنند آن هم دوستان ما دوستانی که با ما هم پیمان هستند و دوستانی که در این چند سال پیش از خیلی از مواقع منافع اقتصادیشان از ایران تامین شده است، دوستانی که خودشان اعتراف دارند در ترازنامههای تجارتیشان که چقدر با ایران معاملات دارند و چقدر به ایران جنس فروختهاند و چقدر از ایران جنس گرفتهاند.
اینگونه دوستان ما در مقابل اینگونه منافع مهم سیاسی و منافع اقتصادی بنده خیال نمیکنم حقی داشته باشند در چنین مواقعی که ما برای یک حق مسلم خودمان میخواهیم قدم برداریم یک چنین حرفهایی بگویند. این بود که بنده مقتضی دانستم این نکات را در اینجا بعرض نمایندگان محترم برسانم و به دولت تذکر بدهم که اولا راجع به این قدم بلندی که مقدماتش را برداشتهاند برای استقرار حق حاکمیت و تامین امور داخلی این قطعه از خاک خودمان قدمهای خودشان را محکمتر بردارند. ملت ایران پشتیبان این قدم بلند است. مجلس شورای ملی یک چنین لایحهای را تصویب خواهد کرد. نمایندگان هرچه زودتر منتظر برادران بحرینی خودشانند که آنها را بین خوشان ببینند و راجع به مقررات این استان بزرگ خودشان قضاوت کنند، همین طور قوای بحری دوستان غربی ما که بیش از همه از جریان نفت استفاده میبرند به این قسمت توجه کاملی بکنند و قوای بحری ما را کمک کنند و تقویت کنند تا ما بتوانیم تمام جزایر جنوب خودمان را کاملا حفظ کنیم. (احسنت)»
روز سهشنبه بیست و هشتم آبان ماه ۱۳۳۶ وقتی حشمتی، معاون وزیر دارایی لایحهای را برای تصویب به مجلس برد، باز هم به پیوستن مجدد بحرین به ایران اشاره کرد و در سخنانش گزیدهای از اظهارات سخنگوی وزارت خارجه انگلیس را مورد تاکید قرار داد که گفته بود:« در سال ۱۷۸۲ ایران بحرین را از دست داد.» و این شد که حشمتی هم مروری کرد بر تاریخ پیوندهای ایران و بحرین: « در اواخر هفته گذشته انتشار خبر مسرتبخش الحاق مجدد بحرین به مادر میهن موجب تحریک احساسات و خوشنودی قاطبه میهنپرستان ایران گردید. (صحیح است)
این عمل مهم که یکی از هزاران اقدامات شایسته شاهنشاه محبوب و خردمند ماست کلیه اخبار سیاسی جهان را تحتالشعاع قرار داده و یقین است که مردم ایران از خورد و کلان از این نیت مقدس پشتیبانی خواهند نمود. اینک ملت ایران احساس میکند که تحت رهبری شهامتآمیز پادشاهی قرار گرفته است که با نظر دوراندیش و نبوغ ذاتی خود موجبات سربلندی ما را فراهم فرموده است (صحیح است)، رفع غائله کردستان و سایر مناطق کشور ـ نجات آذربایجان عزیز ـ پاک شدن ساحت مقدس وطن از افراد خائن و اجنبیپرست و بالاخره طرح نقشههای وسیع اقتصادی از جمله کارهای مهم و موثر شخص شخیص شاهنشاه بوده که با عملی شدن الحاق بحرین صفحه نوین و درخشانی بر صفحات تاریخ پرافتخار و حیات سیاسی ایران میافزاید. در مورد حق مسلم ما نسبت به بحرین جای هیچ گونه و بحثی نیست زیرا با توجه به شواهد تاریخی و اسناد معتبر موجود و بالاخره تصدیق عده بسیاری از رجال و مورخین شهیر و حتی چند تن از شخصیتهای بزرگ سیاسی انگلستان بحرین جزو لاینفک ایران بوده و الحاق آن به وطن اصلی از جمله آرزوهای خلل ناپذیر ملت ایران است (صحیح است).
در این موقع که دیو مهیب جنگ دنیا را به فنا و اضمحلال تهدید نموده و اصول آزادی در معرض خطر است و ملت ایران با الحاق به پیمان بغداد و اتخاذ یک رویه سیاسی مثبت در صف مقدم جبهه آزادیخواهان جهان قرار گرفته است از کلیه ملل دموکرات جهان و خصوصا از دولت انگلستان دوست و همپیمان خود انتظار دارد که در رسیدن به حقوق حقه ما را کمک و استعانت نمایند. (صحیح است) متاسفانه در این چند روز طبق خبرهای رادیویی مندرجه در جرائد ایران از طرف بعضی از مقامات رسمی و محافل سیاسی کشورهای انگلستان و عراق همپیمانهای ما و چند کشور عربی زبان اظهاراتی شده است که با روح عدالتخواهی و دوستی مغایرت دارند. اظهارات این محافل در مورد بحرین بیاندازه بیپایه و ظالمانه است که هر شخصی بیطرف و منصفی تصدیق خواهد نمود که جز به منظور حقکشی و واژگون نشان دادن حقیقت نظر دیگری نداشتهاند. خیال میکنیم که هنوز برای رعایت احساسات و احقاق حقی که از ما ضایع شده دیر نیست و سیاستمداران حقیقتبین انگلستان مسلما این موضوع را به خوبی درک نموده و امیدواریم که برای تحکیم روابط فیمابین که در موقعیت کنونی دنیا نهایت ضرورت را داشته و به مصلحت دنیای آزاد تمام میشود از سماجت و لجاجت در این امر مسلم خودداری خواهند نمود.
من داعیه آن را ندارم که بخواهم به رجال کهنهکار و مطلع انگلستان درس سیاست بدهم ولی هرچه باشد باید تصدیق شود که دوستی ملت کهن ایران و بیست و دو میلیون مردم آریایینژاد این سرزمین محققا از رضایت خاطر شیخ بحرین و تامین منافع غیرمشروع او برای انگلستان مفیدتر و ذیقیمتتر خواهد بود. نباید تصور شود که با الحاق مجدد بحرین به ایران منافع مشروع بعضی از دول بخطر خواهد افتاد، در این مورد باید یادآوری کرد که در حال حاضر قانونی برای جلب سرمایههای خارجی از مجلس ایران گذشته، مسلما تا جایی که لطمه به حق حاکمیت ما نیاید از حقوق حقه آنها حمایت خواهد شد و در پناه قوانین موضوعه کشور ما هر کس خواهد توانست استفاده نماید.
از این مرحله که بگذریم برای اثبات حق حاکمیت ما به بحرین صرفنظر از اسناد و مدارک مسلمی که در صورت لزوم وزارت خارجه ما ارائه خواهد داد و صرفنظر از سوابق تاریخی که مورد تصدیق محققین است با مختصر توجه اظهارات رسمی و اقرار صریح سخنگوی وزارتخارجه انگلستان و مندرجات روزنامه تایمز لندن که در اخبار خارجی شماره ۹۴۶۳ پنجشنبه ۲۳ آبان روزنامه اطلاعات درج شده است ادعای ما به خوبی ثابت میشود، برای استحضار آقایان محترم قسمتی از این اظهارات را که مورد استناد من شد عینا به عرض میرسانم و بعد استدلال میکنم: «در سال ۱۷۸۲ ایران بحرین را از دست داد و از آن به بعد حکومت مجمعالجزایر از طرف سلسله آلخلیفه اداره میشود. از سال۱۸۲۰ شیخنشین بحرین یکی از مناطق تحتالحمایه بریتانیا بشمار میرود.» این خبر عین اظهاری است که مخبر خبرگزاری فرانسه از قول سخنگوی وزارت خارجه انگلستان نقل کرده است. ملاحظه میفرمایید که وزارت خارجه انگلستان صریحا اقرار میکند که بحرین تا ۱۷۸۲مسیحی جزیی از قلمروی ایران بوده است تا اینجا ما هم با وزارت خارجه انگلستان موافقیم، موضوعی که مورد موافقت ما نیست ولی برای اثبات ادعای ما بهترین دلیل است این است که به سخنگوی وزارت خارجه انگلستان میگوید که چطور شده که بعد از این تاریخ بحرین از ایران منتزع شده است؟ آقایان به خوبی اطلاع دارند که در اینگونه موارد یا باید جنگی شده و قسمتی از خاک کشوری با قدرت و زور مجزا شده و در هنگام عقد قرارداد متارکه جنگ و صلح هر دو طرف موضوع تصدیق شده باشد معمولا قراردادی بدون جنگ بسته شود مثل اختلافات مرزی و یا آنکه معاملهای صورت گرفته باشد. یقین است که هیچ یک از موارد بالا در مورد بحرین صادق نیست و به موجب قوانین بینالمللی و سابقه بحرین ملک ایران محسوب میشود. (صحیح است) تنها موضوعی که ممکن است تصور کرد اینست که در اوایل قرن ۱۹ که ایران با روسیه وارد جنگ شده بود انگلستان که از معاهده فتحعلیشاه با فرانسه در زمان ناپلئون ناراضی بود بدون آنکه جنگی کرده باشد با یک نفر از قاچاقچیان دریایی چنین قرار یک طرفی را گذاشته باشد، این قضیه مثل آنست که در موقع جنگ دوم جهانی که انگلستان به تنهایی با کشورهای محور میجنگید و گرفتار بود کشور بزرگ دیگری میآمد و با یک نفر شخص غیرموجه قرار میگذاشت که مثلا ایرلند شمالی تحتالحمایه آن کشور است بدون آنکه کشور انگلستان دخالتی داشته و یا حتی مردم ایرلند مایل بوده باشند. در آخر جنگ دوم ملاحظه شد که با موافقت دولت انگلستان کلیه خیانتکاران کشورهای اشغال شده که بدون رضایت و برخلاف مصالح کشورهای خود با آلمانها همکاری کرده بودند به عنوان خیانتکار به مجازات رسیدند. اگر قبول کنیم که امثال ژنرال پتن با آن همه سوابق درخشان یک نفر خیانتکار بوده معلوم نیست شیخ بحرین چه وضعی را باید داشته باشد.
در این قسمت من به هیچوجه ناامید نیستم و یقین دارم که بالاخره حس عدالتخواهی ملت انگلستان به سماجت وزارت خارجه آن کشور غلبه کرده و دست دوستی را که به منظور اتحاد به سوی آنها دراز شده برای خاطر شیخ بحرین رد نخواهند کرد و برای یک موضوع کوچک و فرعی البته از نظر انگلستان قلب میهنپرستان ایران را جریمهدار خواهند نمود، اما آنچه مربوط به اعتراض و اظهارات بعضی از کشورهای عرب زبان است باید نهایت تاسف و تالم عرض کنم که ملاحظه این اخبار در جرائد موجب حیرت و رنجش ما شده است زیرا ما با آن همه سوابق دوستی انتظار نداشتیم که کشورهای عرب زبان که با ما همکیش هستند خود را وکیل مدافع انگلستان قرار داده و از تحتالحمایگی بحرین پشتیبانی کنند. و در این موقعی که میبایستی پرچم اسلام پس از مدتهای مدید در مجمعالجزایر بحرین به اهتزاز درآید، آنها بدون تصور هیچگونه نفعی به ما اعتراض کنند ما برای خاطر کشورهای همکیش خود از برقراری روابط با اسراییل خودداری و از خیلی از منافع دیگر چشمپوشی کردهایم و برای جلب رضایت آنها از مردم الجزایر بکرات در جامعه ملل پشتیبانی کرده و احساسات معنوی را به مزایای مادی ترجیح دادهایم و حتی با شرکت در پیمان بغداد حاضر شدهایم که جوانان خود را در صف مقدم برای حفظ آزادی و تمامیت کشورهای همکیش خود بکشتن دهیم. آن وقت اجر و مزد ما را با این صورت دادن واقعا عجیب است بعضی از کشورهای عرب زبان گفتهاند که چون بحرین یک نقطه عربنشین است لذا نمیتواند جزو خاک ایران باشد. واقعا عجب استدلال صحیحی قاضی بلخ هم چنین قضاوتی نکرده است در صورتی که قسمت اعظم مردم بحرین فارسی زبان و بقیه نیز نژاد ایرانی هستند حال شبهه را قوی گرفته بگوییم آنها عرب هستند، مگر کردها و فارسهای ایرانی که در این کشورها زندگی میکنند مستقل هستند و یا نمیشود یک قطعه عربنشین جزو قلمروی ایران باشد، در بین عوام مثلی است که میگوید شخصی را به ده راه نمیدادند سراغ خانه کدخدا را میگرفت. بنده میخواهم بدانم که کدام از این کشورهایی که حالا از بیخ عرب شدهاند نژاد عرب هستند، مگر آنکه فکر کنیم که مجاهدین صدراسلام در موقع تسخیر این کشورها تمام سکنه بومی که دارای ملیتهای مشخص بودهاند قتلعام کرده و به جای آنها عرب آوردهاند. اگر این آقایان مختصری از تاریخ خودشان اطلاع داشتند هیچوقت حرفی نمیزدند که موجب رنجش دوستان و حیرت مردم دنیا بشوند.
بحرین قطعه از خاک ایلام قدیم و همیشه متعلق به ایران بوده است و خزانههای با عظمت شوش بهترین شاهد و مدرک تاریخی است و اسم خلیجفارس به منزله سند معتبر تاریخی و دال بر حاکمیت قطعی ایران به این سرزمین است(صحیح است).
بنده از خرابههای مدائن و سایر مدارک مسلم حرفی نمیزنم و میل ندارم در دوستی بیآلایشی که ما را به کشور عراق پیوند داده خدشه وارد سازم، همینقدر عرض میکنم که این آقایان که کاسه از آش گرمتر شدهاند مصلحتشان در این است ما را وادار به ذکر حقایق بیشتری نکنند و بگذارند این دوستی که بیشتر به نفع آنها است تا ابد پایدار بماند. در خاتمه عرایضم لازم میدانم با صدای رسا از پشت این تریبون این مکان مقدس که تا نثار خون شهدای راه آزادی بدست آمده اعلام کنم که ما در استیفای حقوق خودمان نسبت به بحرین از هیچگونه فداکاری فرو گذار نخواهیم کرد. و یقین داریم که ندای حقطلبانه ما دیر یا زود به گوش جهانیان خواهد رسید اراده پادشاه ما اراده ملت فناناپذیر ایران است و صدای مردم صدایی است که از قدرت لایزال خداوندی سرچشمه میگیرد. این عرایضی بود که لازم بود بنده در اینجا عرض کنم و در خاتمه عرایضم هم لازم میدانم از وزارت کشور که مجری منویات شاهانه بوده واقعا تشکر کنم چون بنده هم اطلاعاتی که از وزارت کشور دارم میدانم که این وزارتخانه در تحت تصدی آقای دکتر جلالی خوب اداره میشود و کارها به کارگردان سپرده شده (احسنت).
علیقلی اردلان: بحرین یک قطعه از بدن ماست
یک ماه بعد نوبت وزیر خارجه بود که راهی مجلس شود و آن موقعی بود که انگلیسیها واکنشهای شدیدتری در قبال الحاق بحرین به ایران نشان داده و برخی را در مجلس ایران به این موضع واداشته بود که: «چرا دولت شاهنشاهی در قبال این حقکشیها، آن هم در مواردی که واقعا حق به جانب ما است اقدام به عمل نمیآورند که حقوق حقه ایران محفوظ بماند.»
اردلان طی سخنانی در جلسات ۱۳۹- ام مجلس نوزدهم شورای ملی در روز یکشنبه ۱۷ آذرماه ۱۳۳۶ از موضعگیری انگلیسیها ابراز تاسف کرد و در سخنانش به اسنادی تاریخی از حاکمیت ایران بر بحرین اشاره کرد.
متن کامل سخنان اردلان در مجلس بدین شرح است:«آقایان محترم! اینجانب هم با کمال تاسف اظهاراتی را که نماینده محترم بدان اشاره نمودند دیدهام. اولا ـ به نمایندگان محترم مجلس شورای ملی اطمینان میدهم که دولت شاهنشاهی از هیچ اقدام مقتضی در برگردانیدن بحرین به خاک اصلی کوتاهی نکرده و نخواهد کرد (احسنت) و چنانکه ملاحظه فرمودید در تقسیمات جدید کشور بحرین را که سابقا بخشی از استان فارس بود بصورت استان مستقلی در آوردیم.
ضمنا چون میبینم انتظار دارید که بنده در جواب مطالبی که در مجلس عوام انگلستان عنوان شده است نظر دولت شاهنشاهی را به عرض برسانم با آنکه کرارا خود بنده در مواقع مختلفه دلایل حقه خودمان را مبسوطا بیان کردهام، معهذا مجددا علاوه بر دلایل غیرقابل انکاری که سابقا ذکر کردم به مناسبت اظهاراتی که در مجلس عوام شده است قسمتی از دلایل دیگری را که مبنی بر حق حاکمیت ایران بر بحرین است عرض میکنم. در مجلس عوام آن طور که خبرگزاریها اطلاع دادهاند در مورد حق حاکمیت ایران بر بحرین از طرف دولت انگلیس اظهار شده است که این ادعا دنبال ادعاهای مکرری است که در ۱۵۰ سال اخیر توسط ایران اقامه شده و این ادعا در نظر دولت انگلستان بیاساس تلقی میگردد. اگر همان طور که در مجلس عوام اظهار شده است به یک صد و پنجاه سال قبل برگردیم و تقریبا از اواخر قرن هجدهم به این طرف را مورد بحث قرار دهیم میبینیم حاکمیت ایران صرف ادعا نبوده و ایران در واقع و عملا بر جزایر بحرین حکومت داشته (صحیح است) و شیوخ بحرین هر وقت آزاد بودند یا حکومت مرکزی اقتدار داشته است خود را مامور و خراجگزار دولت مرکزی ایران میدانستند (صحیح است) و پرچم ایران بر فراز عمارت حکومتنشین جزیره در اهتزاز بوده است. (صحیح است)
حالا اجازه بدهید از تفصیل آن مجملی به عرض آقایان نمایندگان محترم برسانم تا اگر برای خود اولیای امور انگلستان هم در مورد این کیفیات نسیانی روی داده باشد این تذکر بیفایده نباشد. در حدود سال ۱۷۶۶ خلیفه ابن محمد موسس خاندان شیخ فعلی به بحرین رفت و در آنجا اقامت گزید و حاکمیت ایران را بر این جزایر شناخت و دولت ایران هم او را به عنوان شیخ حکمران جزیره تعیین نمود. خلیفه ابن محمد تا دم مرگ به شاه ایران وفادار بود. پس از درگذشت او پسرش احمد بن خلیفه بر مسند حکومت بر نشست. در این هنگام حکومت مرکزی ایران سرگرم مسایل گوناگون داخلی بود و احمد از این موقع استفاده کرده و در سال ۱۷۷۹ از پرداخت مالیات به حکومت فارس باز زد ولی دولت فورا قوایی به بحرین اعزام داشت و شیخ تسلیم شد. در سال ۳ـ۱۷۸۲ دو طایفه از اعراب که با خاندان این خلیفه عداوت دیرینه داشتند به جزیره بحرین تاختند ولی شیخ بحرین حملات آنها را دفع و تسلط خود را بر بحرین تثبیت گردانید. در سال ۱۷۹۰ که مجددا ایران گریبانگیر جنگهای داخلی شد شیخ از پرداخت مالیات امتناع ورزید ولی به محض اینکه کار حکومت مرکزی سروسامانی یافت و قوایی برای تادیب شیخ اعزام شد شیخ در سال ۱۷۹۹ نه فقط استدعای عفو نمود بلکه مالیاتهای معوقه را نیز پرداخت. (صحیح است)
این جریانات تا سال ۱۸۲۰ تکرار میشد و دولت گاهگاهی قوایی به بحرین اعزام میداشت، در همان سال ۱۸۲۰ هم دولت بحریه خود را به بحرین فرستاد ولی با طوفان شدیدی مواجه گردید و کشتیها قبل از آنکه به بحرین برسند به زمین نشستند و قوای دریایی ایران به بحرین نرسید. در خلال این احوال بود که شیخ بحرین به قرارداد معروف به قرارداد۱۸۲۰ که بین شرکت هند شرقی و عده از شیوخ خلیجفارس منعقد شده بود ملحق گردید. در اینجا نه آقایان نمایندگان محترم شاید فرصت داشته باشند و نه جای آنست که وارد جزییات کیفیت الحاق شیخ به این سند بشویم ولی یک نکته باید مخصوصا مورد توجه قرار گیرد و آن اینست که هیچگاه در بحرین انقلابی روی نداده که در اثر آن جزیره از سرزمین اصلی خود منتزع شود (صحیح است) و شیخ علم استقلال بر افرازد (صحیح است) و بخواهد یا بتواند با کسی مستقلا از جانب خود قراردادی منعقد سازد. البته چنانکه شرح آن گذشت مکرر شیخ بحرین در مواقعی که حکومت مرکزی دچار ضعف میگردید سرپیچیهایی میکرد ولی اینگونه حرکات به موجب هیچ قاعده یا قانونی منشأ استقلال بحرین و انتزاع آن از ایران محسوب نمیشود.
علمای حقوق متفقالقول هستند که اگر قسمتی از مملکتی علیه حکومت مرکزی قیام کرد وقتی میتوان آن را مستقل خواند که تمام آثار اعمال حاکمیت از طرف دولت اصلی محو شود و باز نیاید، در صورتی که در مورد ایران این نظریه صدق نمیکند. منظور قرارداد ۱۸۲۰ هم ابدا این نبود که استقلال شیخ بحرین از طرف انگلستان شناخته شود، به طوری که عرض شد این قرارداد را شرکت هند شرقی با شیوخ خلیج منعقد ساخت که به اصطلاح از دزدیهای دریایی و بردهفروشی جلوگیری به عمل آید. شیوخ بحرین حتی بعد از این تاریخ خود را تابع و مامور حکومت مرکزی میدانستند. گذشته از اینها در سال ۱۸۲۲ حق حاکمیت ایران بر بحرین از طرف مامور سیاسی انگلیس در خلیج ضمن قرارنامه شناخته شد (صحیح است) که گویا بعد که دولت انگلیس متوجه این عمل مامور خود میشود او را از مقام خود معزول میسازد. حتی در سال ۱۸۶۰ شیخ بحرین به موجب عریضه که به ناصرالدین شاه نوشت رسما و آشکارا وفاداری خود را به دولت ایران اعلام نمود و بعد در سال ۱۸۶۹ لردکلارندن آن نامه معروف را دایر به شناسایی حق حاکمیت ایران نه فقط بر بحرین بلکه در آبهای خلیجفارس به حاجی محسنخان کاردار ایران در لندن نگاشت که عینا ترجمه آن را برای آقایان نمایندگان محترم میخوانم. (احسنت):
«آقا عطف به نامه مورخ شانزدهم ماه جاری اینجانب دائر به اعلام وصول نامه مورخ سیزدهم شما متضمن دو مراسله شیخ بحرین اینک توفیرا اظهار میدارد که اینجانب با وزیر هندوستان تماس گرفته و مساله وضع شیخ بحرین را کلا مطالعه نمودهام، از این فرصت استفاده میکنم که نظریات دولت علیاحضرت ملکه انگلستان را دراینباره به استحضار شما برسانم. دولت انگلستان بدون هیچ اشکالی تصدیق میکند که دولت شاه اعتراض نموده است که اولیای دولت انگلستان اعتنایی به حق حاکمیت ایران بر بحرین ننمودهاند. دولت انگلستان به نحو شایسته آن اعتراض را مورد توجه قرار داده است ولی حقیقت مطلب بطوری که شما و دولت شاه بدون شک اطلاع دارند آنست که شیوخ بحرین در مواقع مختلف با دولت انگلیس مستقیما عهدنامههایی منعقد ساختهاند و به شما اطمینان میدهم دولت انگلیس صرفا برای جلوگیری از دزدی دریایی و بردهفروشی و نگهداری قوای انتظامی در خلیج است که شیخ را ملزم (حشمتی ـ ملزم یعنی مجبورش کردهاند.) به تعهدات خود میداند هرگاه دولت ایران برای این منظورها مستعد و آماده نگهداری نیروی کافی در خلیج باشند این کشور از یک وظیفه پر زحمت و پر خرجی راحت خواهد شد (احسنت) ولی اگر شاه مهیای عهده کردن این وظایف نباشند دولت علیاحضرت ملکه انگلستان نمیتواند تصور بکند که اعلیحضرت میخواهند بواسطه عدم تنبیه بینظمی و جنایت در این آبها رواج بگیرد.
حاجتی نیست که از احساسات دوستانه دولت علیاحضرت ملکه انگلستان نسبت به ایران و میل آنها به اینکه پیوسته تا حد امکان تمایلات شاه را برآورند اطمینان بدهم، در خصوص این مساله احتراما اظهار میدارد که دولت علیاحضرت ملکه انگلستان مقرر خواهند داشت هر وقت عملا میسر باشد هرگونه اقدام به فشار و تنبیهی را که رفتار شیخ بحرین آن را درباره او ایجاب نماید قبلا باستحضار دولت ایران برسانند ولی دولت انگلستان نمیتواند رضایت بدهد که مامورین خود را که سرپرستی امور انتظامی خلیج بدست آنها سپرده شده است از اعمال حق مجازات شیخ بحرین به وسیله تدابیر فوری در مواقعی ممنوع سازد که مراجعه به دربار تهران تاخیرهایی را در برداشته باشد که ممکن است صلح عمومی خلیج را به مخاطره اندازد ولی هر وقت چنین امری ضرورت پیدا کند گزارش کامل آن به اطلاع دولت ایران خواهد رسید.
با تقدیم احترامات کلارندن»
انتهی جای تعجب است که دولت انگلیس که ما او را پایبند و مقید به تعهدات خود میشناسیم چنین سند رسمی و معتبری را نادیده انگاشته و در پارلمان انگلیس درباره حق حاکمیت ایران بر بحرین صحبت از ادعای ایران میکنند با کمال تاسف به همین هم اکتفا نکرده اظهار داشتهاند دولت انگلیس به وظایف خود در حفظ استقلال بحرین عمل خواهد کرد و به فرمانروای جزیره هم در این باب اطمینان دادهاند، گله ما بیشتر از این قسمت اظهارات است زیرا در قسمت حق حاکمیت ایران بر بحرین بحثی نیست گله ما از اینکه چرا دولت دوست و متحد ما به اظهاراتی مبادرت کند که شیوخ را تشجیع نموده و نگذارد که حل این مساله زودتر صورت عمل به خود بگیرد. (صحیح است) (احسنت) در خاتمه به طوری که همیشه گفتهام حالا هم بر این عقیده هستم که باید امیدوار بود بلکه اطمینان داشت که با روابط حسنه که بین ایران و انگلستان موجود است و پایه آن بر اساس اتحاد و اتفاق استوار میباشد با مذاکرات دوستانه و از راه مسالمتآمیز این مساله که برای ما حیاتی است به زودی حل شود و این قسمت از خاک میهن که مردمان آن را از شیخ گرفته تا پایین، برادران دور افتاده خود میدانیم مجددا به ایران عزیزمان بازگردند که اثرات آن در تحکیم روابط بین ایران و انگلستان و همکاری صمیمانه آینده بین دو کشور زائدالوصف مهم میباشد، اخیرا مشاهده شده است اعلامیههایی هم از طرف کشورهای برادر عرب ما دراینباره صادر شده است. (همهمه نمایندگان)
(حشمتی ـ چه برادری آقا بس است) (مهندس جفرودی ـ مجلس به این لغت معترض است) شاید لازم باشد اشاره مختصری هم راجع به این اعلامیهها بشود. برادران عرب ما باید بدانند که بحرین یک قطعه از بدن ماست و مساله بحرین برای این امر حیاتی است (صحیح است) همانطور که دولت شاهنشاهی در مسائل حیاتی برادران عرب تا به حال علیرغم منافع خود از بذل هیچگونه کمک و همراهی دریغ نداشته آنها هم باید احترام مسائل حیاتی ما را منظور دارند (صحیح است) در غیر این صورت هیچگونه توقعی از ما نباید داشته باشند. (صحیح است ـ احسنت) این نکته را نیز باید در نظر بگیرند که موضوع بحرین یک امر داخلی ایران است (صحیح است) و آقایان نمایندگان محترم میدانند که دولت و ملت ایران نسبت به مداخله دول بیگانه در امور داخلی کشور چه تعصبی دارند و به احدی اجازه نمیدهند که در امور داخلی ایران مداخله نمایند. (صحیح است ـ احسنت)»
علیاکبر بینا، نماینده تبریز که اردلان در پاسخ به سووال او درباره واکنش ایران به اظهارات نمایندگان مجلس عوام بریتانیا، پشت تریبون مجلس رفته بود، پس از اظهارات وزیر امور خارجه رشته کلام را در دست گرفت و گفت:« با عرض تشکر از بیانات جناب آقای وزیر امور خارجه که نمایندگان محترم مجلس شورای ملی را از اقدامات دولت در این زمینه مستحضر فرمودند، به عرض همکاران محترم میرسانم همچنان که اطلاع دارند مساله بحرین برای کشور ما یک مساله حیاتی است و جا دارد هرچه بیشتر در جلسات مجلس شورای ملی راجع به این موضع بحث شود تا ملت ایران از جریان کار با خبر گردد. بنده در تایید بیانات مستدل و مستند جناب آقای وزیر امورخارجه میخواهم حقایقی را به سمع دنیای آزاد و دموکرات و زمامداران و مسوولین سیاست خارجی بریتانیای کبیر برسانیم، آقایان جای هیچگونه تردیدی نیست که در نتیجه مساعی شبانهروزی و سیاست مدیرانه شخص اول مملکت ما امروز در این منطقه حساس وضع ثابتی داریم و یک کشور قوی و قابل اعتمادی میباشیم و با این قدمهایی که بر میداریم به حکم ضرورت در تمام شئون سیاسی و اجتماعی توفیق پیدا خواهیم کرد، به طوری که برای دولت انگلستان نیز دوستی چنین ملت و مملکتی قدر و قیمت دارد و ما معتقدیم که جلب اعتماد و دوستی دولت بریتانیای کبیر با سیاست جدیدی که در روابط خود با ملل دنیا پیش گرفته برای کشور ما حائز کمال اهمیت میباشد. بنابراین برای تحکیم مبانی مودت نباید اجازه داد که این نوع اختلافاتی که در واقع علل موجودیت تاریخی آن مرتفع گردیده خدشهای در روابط دو کشور وارد سازد.
دولت انگلستان باید یقین داشته باشد که دولت و ملت ایران منافع آن کشور را تشخیص داده و به هیچ وجه قصد تضییع آن را ندارد، دولت انگلستان که با ما هم عهد و پیمان میباشد و معتقد است که روابط خود را با ما روی پایه جدیدی گذاشته و براساس احترام متقابل با ما همکاری مینماید و از بین رفتن عوامل سابق را از مظاهر این سیاست جدید و تعقیب آن وقتی ما را کاملا اطمینان میدهد که اثرات خارجی بر چنین سیاستی مترتب باشد و اثرات آن اینست که زمامداران دولت بریتانیای کبیر و مسوولین سیاست خارجی آن کشور حاضر شوند حقی را که خودشان نیز ایمان دارند که مال ماست و ما حق خود را میخواهیم در واگذاری آن عناد بخرج ندهند و بگذارند خاک عزیز ایران به ایران ملحق گردد. جناب آقای وزیر امور خارجه باید مسوولین سیاست خارجی انگلستان را متوجه سازند که طرف معامله بودن با دولت و ملت ایران خیلی به صرفه و صلاح دولت انگلستان است و مامورین آن دولت نباید در امور یکی از نواحی ایران دخالتهای مستقیم و ناروا بنمایند. (صحیح است)
البته بنده نه به عنوان تهدید بلکه به عنوان مصلحت تقاضا دارم دولت بزرگی مانند انگلستان که به ملل بزرگ هند و پاکستان آزادی داد، بر سر جزیرهای که خاک مسلم کشور ایرانست نباید این همه سرسختی به خرج بدهد (صحیح است ـ احسنت) و در نظر داشته باشد که اگر دولت انگلستان قبل از قضایای نفت کمترین توجهی به خواستههای حقه مردم این کشور کرده بود این اوضاع در ایران رخ نمیداد (صحیح است) و این همه صدمه به طرفین وارد نمیشد. اکنون نیز بنده بنام یک فرد ایرانی عقیده دارم که بصرفه و صلاح طرفین است که به این جریانات در بحرین خاتمه داده شود (مهندس اردبیلی ـ انشاءاله) زمامداران دولت انگلستان باید تشخیص بدهند که اقدامات مردم بحرین برای الحاق به مادر وطن به کمک دستجات نهضت مقاومت سری در این منطقه به حد اعلای خود رسیده دولت انگلستان نباید این وضع را نادیده بگیرد.
آقایان امروز ملل دنیا به این حقیقت پی بردهاند که دیگر انسان نمیتواند بنده و برده انسان دیگری باشد، انسان باید آزاد بوده و آزاد زندگی نماید، متاسفانه مدت زمانی این عقیده ژان ژاک روسو که میگفت بشر آزاد متولد شده ولی در بندگی زندگی کرده است در دنیا حکومت میکرد ولی امروز دیگر با ملل بیدار دنیا این بازی را نمیتوان کرد. آقایان انصاف دهید ملل دنیا در هر جا و همه جا داوطلب حق واقعی خود هستند بحرینیهای ایرانی واقعی میگویند ما ایرانی هستیم و باید تحت حکومت ایرانی زندگی کنیم، حال دولت علیه بریتانیای کبیر که با ما در دوستی باز کرده و ادعا دارد با یک روح صمیمیت و تساوی با یک ملت کهنسالی که هنوز آثار تمدن او در همین ممالک اروپایی باقیست رفتار انسانی کند یعنی حق را به صاحب حق ادا کند آقایان آیا تصدیق ندارند که بحرین از لحاظ تاریخی سنن و آداب و عادات و ملت و قومیت ایرانیست؟ (صحیح است) و جزو ایران بوده است؟
آیا میتوان در مقابل حقیقت هم تردید کرد؟ آقایان مگر کسی شک دارد که بحرین جزء لاینفک ایرانست؟ تاریخ دور نیست جلو چشم ماست. چنانکه جناب آقای وزیر خارجه بیان داشتند آرشیو وزارت خارجه پر از اسناد و مدارکی است که نشان میدهد بحرین همیشه با حکام ایرانی اداره میشده. جناب آقای دکتر اردلان شما که مرد مجرب و در سیاست وارد هستید باید جدیت فرمایید که قضایای بحرین در دوره وزارت خارجه شما در مجلس ۱۹ تمام شود آقایان وقتی نهضت مقاومت سری سعی دارد و میکوشد زادگاه خود را از چنگال اجنبی رهایی بخشد، مردم بشردوست انگلستان نیز باید کمک کنند تا ساکنین قطعهای از خاک ایران که برای الحاق به میهن اصلی خود فداکاری و از جان گذشتگی مینمایند توفیق حاصل کنند. جناب آقای وزیر امور خارجه بنده صراحتا به جنابعالی میگویم یکی از علل عدم پیشرفت کار و نرسیدن به مقصود و حل نشدن موضع اینست که هنوز در بسیاری از مناطق حساس از طرف دولت انگلستان کارمندانی وجود دارد که خمیره آنها از سیاست قدیم درست شده و آنان نمیتوانند و یا نمیخواهند وضع فعلی را پیش چشم خود مجسم سازند و مسلما اگر کارمندان جوان و با افکار جدید و عالم به وضع موجود دنیا به این ماموریتها اعزام شوند تسهیلات عمدهای در پیدا کردن راه حل بدست خواهد آمد ولی متاسفانه نماینده دائم انگلستان در بحرین از طرفداران این مکتب قدیم و سیاستی است که نمیتواند وضع موجود را در نظر بگیرد به طوری که در زیر پرده و با دخالتهای ناروای خود اخلال کرده و زمینه را برای رفع بحران و اختلاف مشکلتر میسازد. آقایان اعمال زور و زجر و شکنجه اهالی و دستور توقیف تنها روزنامهای که در بحرین منتشر میشود و هزاران اقدامات ناشایست دیگر در نتیجه بیاطلاعی طرفداران همین مکتب قدیم است که احساسات مردم شرافتمند و میهنپرست بحرین را متاثر میسازد چنانکه چندی قبل کمیته عالی اجراییه نهضت مقاومت سری بحرین ضمن اخطاری به نماینده انگلستان تذکر داده که به زودی تمام قدرت را از دست وی خارج ساخته و مهینپرستان زمام امور را به دست خواهند گرفت. من اطمینان دارم شیخ فعلی بحرین که یک نفر ایرانی اصیل است به احترام تعهدات اجداد خود باطنا حامی و طرفدار میهنپرستان بحرین میباشد. دولت انگلستان و دنیای آزاد باید بداند که مردم بحرین به هیچوجه زیر بار ننگ جدایی نخواهد رفت و برای خنثی ساختن نقشهها و مقاومت در برابر اجنبی مردم شرافتمند بحرین و تمام طبقات اعم از تاجر و کارگر و کاسب و برزگر با هم متحد بوده و با نظم و ترتیب بینظیری در برابر تمام اقدامات مامورین انگلستان و کارشکنیهای آنان متحیر بوده و تا نیل به مقصود ایستادگی خواهند کردند و نهضت وطنپرستان بحرین به دنیا نشان خواهند داد که این نهضت مردم بحرین همان نهضت واقعی ملت ایرانست که در عروق و شرایین مردم این کشور ریشه دوانیده است.
بارها از پشت همین تریبون گفتهاند که نهضتهای ایران منتسب به یک دسته و گروهی از مردم ایران نیست زیرا اگر صفحات تاریخ ایران را ورق بزنیم و از مد نظر بگذرانیم به این حقیقت بارز پی میبریم و میبینیم که نهضت ملت ایران پردامنهتر وعمیقتر از آنست که تصور میشود. دنیا باید بداند این جنب و جوش دنباله همان نهضتی است که روزی ایرانیان را برای اخراج بیگانگان تحت عنوان شعوبیه روزی تحت عنوان اخوانالصفا روزی به نام بابکی و خرمدینان روز دیگر برای ملی کردن نفت و امروز هم برای الحاق بحرین به مادر وطن به صدا درآورده است. جهانیان باید بدانند که مردم وطنپرست و غیور و قهرمان بحرین اقدامات خود را برای رهایی از چنگال جور و ستم ادامه خواهند داد و در این مورد مردم و مجلس ایران نیز با هموطنان خود برای تحصیل آزادی متحد و هم صدا میباشند. آقایان ما تاکنون در مجامع بینالمللی نسبت به مسائلی که برای برادران عرب حیاتی بوده است از هیچ نوع کمکی فروگذار نکردیم آنان نیز در مسائل به شمار میرود و ایرانیان آن را عضوی از بدن خود میدانند باید به ما کمک کرده و تقاضاهای ما را احترام بگذارند در غیر این صورت نباید من بعد در هیچ جا از ما توقعی داشته باشند جای بسی تعجب و تاسف و تاثر است که همپیمانان و ملل دوست مسلمان تا دیروز که ما حرفی نمیزدیم اصلا ساکت بودند و به قول ملل عرب درتحتالحمایگی ساختگی بریتانیا حرفی نمیزدند اکنون که ما میخواهیم حق خود را بگیریم ملل مسلمان به نفع دولت انگلستان بقای وضع موجود را طالباند حقا باید گفت که از ماست که بر ماست (دکتر دادفر ـ خودشان هم تحتالحمایهاند) معنی برادری را هم فهمیدیم جناب آقای وزیر امور خارجه آقایان نمایندگان محترم مجلس شورای ملی با فیصله دادن به این مشکل بیگمان یکی از افتخارات بزرگ تاریخی نصیب دولت و مجلس شورای ملی ایران خواهد شد و به عقیده بنده حل این مشکل از حل مشکل نفت بغرنجتر نیست. آقایان بیایید برای مدتی که از عمر دوره ۱۹ قانونگذاری باقیست و همین یک موضوع و حل آن را برنامه و وجهه همت خود قرار دهیم تا مادامالعمر با سربلندی و افتخار زندگی نماییم من یقین دارم ملت بزرگ و آزادمنش انگلستان به ندای وجدانی ملت ایران جواب مثبت خواهد داد ملیون و آزادیخواهان انگلستان و با حسن تفاهمی که در زمامداران انگلستان سراغ دارم این موضوع را با حسن نیت و به طریق مرضیالطرفین فیصله خواهند داد. (صحیح است) (احسنت)»
مجلسیها دو کرسی به نمایندگان بحرین دادند، و داستان بحرین ماند تا ۱۳ سال بعد که در مجلس بیست و دوم همان «پاره تن» با دسیسه بریتانیای کبیر از وطن جدا شد.ایران یا باید میپذیرفت و یا درگیر جنگ و کشتار میشد .
پیام رضا پهلوی در پشتیبانی از اعتراضات بازاریان
رضا پهلوی Thursday, October 4th, 2012 by۱۳ مهرماه ۱۳۹۱
رفاه و امنیت پایدار شایسته ملت بزرگ ایران است
هم میهنان عزیزم،
پیامد سی و سه سال عملکرد نادرست و مدیریت غلط حاکمان جمهوری اسلامی، اقتصاد فلج، ورشکسته و فروپاشیده کشورمان ایران است. در حالی که قیمت ها روزانه در حال افزایش است، قدرت خرید مردم برای تامین کالاهای اساسی به وضعیت اسفناکی رسیده است و بازار ارز دچار تلاطم و هرج و مرج بی سابقه ایی شده است، صاحب منصبان دولت بی صلاحیت و غیر مردمی به احتکار و ذخیره سازی کالاهای مورد نیاز (تخم مرغ و گوشت) جامعه پرداخته اند.
با اقتصادی چنین نحیف، که زاییده سی و دو سال بی صلاحیتی، آشفتگی و کجروی است، مجازات های اقتصادی بین المللی علیه ایران به دلیل سیاست های نابخردانه و ماجراجویانه جمهوری اسلامی نیز به گونه ای بی سابقه شدت گرفته است. بانک های ایران و، مهم تر از همه، بانک مرکزی، با تحریم های رو به گسترش بین المللی دست و پنجه نرم می کنند. ارزش پول ملی کشورمان به سطح یکی از بی ارزش ترین پول های جهان تنزل یافته است. میلیون ها ایرانی برای دریافت یارانه نقدی ناچیز ساعت ها در صف می ایستند. شرکت های بزرگ نفتی میدان های نفت و گاز ایران را رها کرده اند و مزید بر این فهرست شوم، بحران اقتصادی جمهوری اسلامی، زیر فشار تحریم های خارجی، به مرحله انفجار آمیز خود رسیده است.
در مقابل این آشفتگی اقتصادی کشورمان، بازار و کسبه بی تفاوت ننشسته و با اعتصاب و برپایی راهپیمایی به دور از خشونت اعتراض خود را نسبت به بحران اقتصادی، سیاسی و فروپاشی بنیادهای اجتماعی کشورمان و بی کفایتی و ناتوانی حاکمان جمهوری اسلامی نشان داده اند و در فکر راه چاره برون رفت از این بن بست هستند.
هم میهنانم،
تنها راه رهایی از این بحران و جلوگیری از فاجعه ایی جبران ناپذیر برای سرزمینمان ایران، همبستگی و همراهی با یکدیگر است. در این روزها، با اصناف که در اقتصاد کشورمان جایگاه و نقش حیاتی دارند، همراه شویم و برای گذر از نظام اختلاس و گذار بسوی تامین برابری، فرصت های برابر، برقراری حکومت ملت و قانون، دست در دست هم دهیم.
از همه بخش های جامعه به ویژه نیروهای مسلح، دعوت بعمل می آورم، تا در راستای برقراری آشتی ملی، به آغوش گرم مردم، جهت گذر دمکراتیک و بدور از خشونت از نظام فقاهتی، برای باز سازی و استفاده بهینه از توانمندی های موجود كشور و برقراری اقتصادی سالم و پویا، تامین عدالت اجتماعی و بازگرداندن «فضای اعتماد» بپیوندید.
ملت بزرگ و کهن ایران شایسته و بایسته رفاه، آسایش، آرامش و امنیت پایدار است.
فردا از آن مردم ایران است
رضا پهلوی
هم میهنان عزیزم،
پیامد سی و سه سال عملکرد نادرست و مدیریت غلط حاکمان جمهوری اسلامی، اقتصاد فلج، ورشکسته و فروپاشیده کشورمان ایران است. در حالی که قیمت ها روزانه در حال افزایش است، قدرت خرید مردم برای تامین کالاهای اساسی به وضعیت اسفناکی رسیده است و بازار ارز دچار تلاطم و هرج و مرج بی سابقه ایی شده است، صاحب منصبان دولت بی صلاحیت و غیر مردمی به احتکار و ذخیره سازی کالاهای مورد نیاز (تخم مرغ و گوشت) جامعه پرداخته اند.
با اقتصادی چنین نحیف، که زاییده سی و دو سال بی صلاحیتی، آشفتگی و کجروی است، مجازات های اقتصادی بین المللی علیه ایران به دلیل سیاست های نابخردانه و ماجراجویانه جمهوری اسلامی نیز به گونه ای بی سابقه شدت گرفته است. بانک های ایران و، مهم تر از همه، بانک مرکزی، با تحریم های رو به گسترش بین المللی دست و پنجه نرم می کنند. ارزش پول ملی کشورمان به سطح یکی از بی ارزش ترین پول های جهان تنزل یافته است. میلیون ها ایرانی برای دریافت یارانه نقدی ناچیز ساعت ها در صف می ایستند. شرکت های بزرگ نفتی میدان های نفت و گاز ایران را رها کرده اند و مزید بر این فهرست شوم، بحران اقتصادی جمهوری اسلامی، زیر فشار تحریم های خارجی، به مرحله انفجار آمیز خود رسیده است.
در مقابل این آشفتگی اقتصادی کشورمان، بازار و کسبه بی تفاوت ننشسته و با اعتصاب و برپایی راهپیمایی به دور از خشونت اعتراض خود را نسبت به بحران اقتصادی، سیاسی و فروپاشی بنیادهای اجتماعی کشورمان و بی کفایتی و ناتوانی حاکمان جمهوری اسلامی نشان داده اند و در فکر راه چاره برون رفت از این بن بست هستند.
هم میهنانم،
تنها راه رهایی از این بحران و جلوگیری از فاجعه ایی جبران ناپذیر برای سرزمینمان ایران، همبستگی و همراهی با یکدیگر است. در این روزها، با اصناف که در اقتصاد کشورمان جایگاه و نقش حیاتی دارند، همراه شویم و برای گذر از نظام اختلاس و گذار بسوی تامین برابری، فرصت های برابر، برقراری حکومت ملت و قانون، دست در دست هم دهیم.
از همه بخش های جامعه به ویژه نیروهای مسلح، دعوت بعمل می آورم، تا در راستای برقراری آشتی ملی، به آغوش گرم مردم، جهت گذر دمکراتیک و بدور از خشونت از نظام فقاهتی، برای باز سازی و استفاده بهینه از توانمندی های موجود كشور و برقراری اقتصادی سالم و پویا، تامین عدالت اجتماعی و بازگرداندن «فضای اعتماد» بپیوندید.
ملت بزرگ و کهن ایران شایسته و بایسته رفاه، آسایش، آرامش و امنیت پایدار است.
فردا از آن مردم ایران است
رضا پهلوی
شرکت سمگا
در هیاهوی رو شدن دزدی سه هزار میلیاردی سایت خبری «الف» متعلق به احمد
توکلی اصولگرای منتقد دولت دست به افشاگری درباره شرکت خصوصي سمگا و روابط آن
با رئیس دفتر رئیس جمهور زد. «الف»
در این گزارش آورده است: شركت سرمايهگذاري ميراث فرهنگي و گردشگري ايران مشهور به
سمگا كه در هفتم تيرماه 1388 با سرمايه 20 ميليارد تومان به ثبت رسيده و تأسيس شده
است، ظرف مدت كوتاهي توانسته 6 شركت اقماري بزرگ تأسيس كند. يكي از شركتهاي مولود
سمگا، بانك جديدالتأسيس «گردشگري» است كه در بدو تولد، سرمايه آن از 200 ميليارد
به 600 ميليارد تومان افزايش پيدا كردهاست. اسفنديار رحيم مشايي و حميد بقايي
جزو اولين سهامداران شركت سمگا بوده اند و مدير عامل اين شركت، مهدي جهانگيري،
معاون سابق مشايي در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري است. جهانگيري همان كسي است كه
در سال 87 پس از ماجراي مشهور حمل قرآن با موسيقي و دف، تحت فشار علما و اقشار
متدين ناچار به استعفا شد. جهانگيري
پس از استعفا از معاونت سازمان ميراث فرهنگي و جهانگردي، شركت خصوصي سمگا را تأسيس
كرد و با حمايت ويژه دولت، همكاري مالي حداقل 10 بانك، موسسه مالي و شركت سرمايه
گذاري را جلب كرده است. اين شركت ابتدا قرار بود با عنوان
« صندوق
سرمايه گذاري ميراث فرهنگي و گردشگري » فعاليت كند، اما بعدا به نام « شركت سرمايه
گذاري ميراث فرهنگي و گردشگري ، سمگا» تغيير نام داد. اسفنديار رحيم مشايي نه فقط
تعدادي از سهام اين شركت خصوصي را خريداري كرده است، بلكه از نزديك طرحهاي آنرا
پيگيري و شخصأ به آنها سركشي ميكند . توکلی
طی عکسی از حضور اسفنديار رحيم مشايي، حميد بقايي (رئيس و معاون وقت سازمان ميراث
فرهنگي و گردشگري)
و مهدی جهانگیری (معاون
مستعفی مشایی) در مراسم آغاز پذيره نويسي شركت خصوصي سمگا درتاریخ 19 ارديبهشت
1388 اشاره دارد و
میگوید مشايي و بقايي در اولين روز عرضه سهام
شركت سمگا، سهامدار آن مي شوند. خرید سهام سمگا توسط چهره های متنفذ سیاسی، سمبل و
سیگنال مناسبی برای حمایت های آتی از این شرکت خصوصی بود. همان روز 50 درصد و طي 4
روز بعد، 100درصد سهام عرضه شده شركت سمگا توسط بانكها، موسسسات سرمايه گذاري و
افراد مطلع، خريداري شد و پذيره نويسي سمگا قبل از موعد پيش بيني شده به پايان
رسيد. توکلی
از بازديد اسفنديار رحيم مشايي از
دفتر شركت خصوصی سمگا در تاریخ 20 آبان 1388 و همچنین بازديد اسفنديار رحيم مشايي از پروژه هاي سمگا در
فرودگاه امام خميني در اول تير 1389 اشاره داشته و میگوید : يكي
از رانتهاي ويژه براي سمگا، واگذاري يك ميليون و دويست و پنجاه و هشت هزار متر
مربع از زمينهاي لويزان در شمال شرقي تهران به اين شركت خصوصي بوده است. براي اين واگذاري نه تنها
مزايدهاي برگزار نشده، بلكه براساس مصوبه شماره 99677/43084 مورخ 88.5.18 هيات
وزيران و صورتجلسه مورخه 88.12.23 كارگروه ميزاث فرهنگي استان تهران، كل زمينهاي فوق بايد بصورت رايگان به شركت
خصوصي سمگا واگذار شود. بر طبق تصاویر موجود، اسفنديار رحيم مشايي و مرتضي
تمدن (استاندار تهران)، ضمن بازدید از دفتر سمگا در جريان طرحها و برنامههاي اين
شركت خصوصي قرار گرفته اند. اسفنديار رحيم مشايي ارديبهشت
ماه 88 در زمان تصدي رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري گفته بود: « سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري قرار است در
راستاي عمل به اصل 44 قانون اساسي آن بخش از فعاليتها، اموال و داراييها، هتلها
و سهام شرکتهاي وابسته را وفق مقررات به اين شرکت - سمگا - واگذار کند » . وی میگوید که خوشبختانه با پيگيريهاي
قانوني بعمل آمده، ديوان محاسبات (بازوي نظارتي قوه مقننه و مسوول نظارت مالي بر
عملكرد دستگاههاي دولتي)، اين موضوع را بررسي كرد و در تاريخ 89.10.25
از واگذاري 1258800 متر مربع از زمينهاي لويزان به شركت
خصوصي سمگا جلوگيري و مصوبه هيات دولت در اين باره را به دليل نقص قوانين متعدد،
لغو كرد. از جمله مزاياي دولتي ديگري كه به
سمگا تعلق گرفته، امتياز ساخت و بهرهبرداري از هتلهاي بین المللی فرودگاه امام
خميني به اين شركت خصوصي
بوده است. براساس اين قرارداد، شركت سمگا 31هزار متر مربع زمين رايگان در محوطه
فرودگاه بين المللي امام خميني دريافت و در آنها هتل ميسازد و 25 سال پس از بهرهبرداري،
هتلها را به شركت فرودگاههاي كشور واگذار ميكند. درباره قرارداد واگذاري زمين به
شركت سمگا براي ساخت هتل در فرودگاه امام خميني، مدير عامل اين شركت اعلام كرده
است: « ...اين شركت بابت
دريافت زمينهاي موضوع اين قرارداد، پولي نمي پردازد اما بابت كارشناسي اين زمينها،
حدود 3 ميليارد تومان(!) بايد بپردازد كه اين امر بايد اصلاح شود». محمدرضا اميرحسنخاني رئيس هيات مديره سمگا
در پاسخ به سوال خبرنگار الف، درباره نحوه دستيابي اين شركت به قراردادهای لویزان
و فرودگاه امام خمینی گفت: «از جزئيات موضوع اطلاعي ندارم و تا آنجايي كه ميدانم
بصورت حق بهرهبرداري بوده است». آقای حسنخانی در پاسخ به این سوال که چرا این حق،
الف) بدون مزایده و مناقصه ب) چرا رایگان، و ج( چرا به سمگا داده شده است، پاسخی
نداد. قابل ذكر است كه دكتر اميرحسنخاني نماينده مجلس هفتم از فردوس و طبس بود. این در حالیست که مطابق قانون، كليه دستگاههاي
دولتي موظفند مناقصههاي خود را قبل از انتخاب طرف قرارداد، از طريق درج در
روزنامههاي رسمي و پايگاه ملي مناقصهها به عموم اعلام كنند و قرارداد را به
بهترين پيشنهاد دهنده واجد شرايط واگذار كنند. پيگيريخبرنگاران الف نشان ميدهد هيچ اثري از مناقصه ساخت هتل در فرودگاه
بينالمللي امام خميني نه در روزنامه رسمي و نه در پايگاه ملي مناقصات و نه در
سايت شركت فرودگاههاي كشور وجود ندارد. درباره اين قرارداد، خبرنگار الف از شركت
فرودگاه هاي كشور استعلام كرده كه گفته شده توضيحات اين شركت به محض وصول منتشر مي
شود.
بنابه آگهی شماره شماره27433/ت32/88 روزنامه رسمی (بهمن 88)، اعضای هیات
مدیره شرکت سمگا به همراه سوابق آنها، افراد زیر بوده اند:
• آقای مهدی جهانگیری (نماینده نارپ ایرانیان، سهامی
خاص)، مدیرعامل – معاون سابق آقای اسفندیار رحیم مشایی
• آقای علياصغر پرهيزکار (نماینده کانون جهانگردي و اتومبيلراني جمهوري اسلامي ايران) - مدیرعامل سابق صندوق حفظ، احیا و مرمت آثار تاریخی، وی چند ماهی است با حکم بقایی مدیر عامل منطقه آزاد اروند شده است - عضو هیات مدیره
• آقای علياصغر پرهيزکار (نماینده کانون جهانگردي و اتومبيلراني جمهوري اسلامي ايران) - مدیرعامل سابق صندوق حفظ، احیا و مرمت آثار تاریخی، وی چند ماهی است با حکم بقایی مدیر عامل منطقه آزاد اروند شده است - عضو هیات مدیره
• آقای محمدرضا حسنخانی (نماینده شرکت آساگستران
خراسان سهاميخاص)، مدیرعامل بانک جدیدالتاسیس «ایران زمین»، نماینده مجلس هفتم - رییس هیات مدیره
• آقای سید بهاءالدین حسینی هاشمی (نماینده سرمايهگذاري
و تجارت اميد سهاميخاص)، مدیرعامل بانک تات (مدیر عامل سابق بانک سرمایه و مدیر
عامل بانک های اسبق بانک صادرات) - عضو هیات مدیره
• آقای علی اکبر امین تفرشی (نماینده سرمايهگذاري
پارس آريان سهاميعام(، نائب
رئيس و عضو هيات مديره بانک پاسارگاد - عضو هیات مدیره
• آقای مهندس رضا حمزه لو (نماینده سرمايهگذاري
هزاره سوم سهاميعام)، مدیرعامل شرکت بازرگانی پتروشیمی، مديرعامل شرکت سرمايه
گذاري ايران - عضو هیات مدیره
• آقای مهندس محمدرضا کبوراني (نماینده سرمايهگذاري
توسعه و عمران زاگرس چهارمحال بختياري )، مدیرعامل سابق شستا - عضو هیات مدیره
کمی بیش از دو ماه پیش، اعضاي هيات مديره سمگا در 25 بهمن ماه 89 با
جایگزینی احسان تابش به جای پرهیزکار به عنوان نماینده کانون جهانگردی و
اتومبیلرانی در هیات مدیره ابقا می شوند (آگهی شماره شماره39169/ت32/89 روزنامه
رسمی). اما هم اکنون در
پایگاه اطلاع رسانی سمگا، اسامی آقایان غلامرضا حاجی زاده (مدیرعامل بانک سرمایه ، حامد واحدی (مدیرعامل سرمایه گذاری الوند
خاورمیانه) به عنوان اعضای هیات مدیره دیده می شود و اسامی آقایان حمزه لو و
کبورانی حذف شده است. رشد خيره كننده و غيره عادي شركت
خصوصي سمگا در شرايطي اتفاق افتاده است كه سرمايهگذاران و توليدكنندگان بخش خصوصي
واقعي كه به بيتالمال و قراردادهاي بزرگ دولتي دسترسي ندارند، از محيط نامساعد
كسب و كار در ايران به شدت تحت فشار هستند و در ماههاي اخير كمتر شركت تازه
تأسيسي در ايران توانسته به اين صورت رشد كند و صاحب قراردادي بزرگ با موسسات
دولتي شود.
اتحاد برای جلوگیری از جنایت علیه بشریت در ایـــران
رضا پهلوی Monday, February 6th, 2012 by
جمهوری
اسلامی که از یکسو با بحران های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در درون
کشور، و از سوی دیگر فشارهای فزاینده بین المللی روبرو است، تلاش می کند،
با سرکوب گسترده و بی سابقه، فضای رعب و وحشت را بر جامعه حاکم نماید. سران
جمهوری اسلامی میخواهند با زندانی کردن، شکنجه جسمی و روحی فعالین سیاسی
- مدنی و خانواده هایشان و صدور احکام اعدام، به خیال خود بر بحرانها
فایق آیند و چند صباحی بیشتر به جنایات و دزدیهای خود ادامه دهند.
در
تازه ترین موج این سرکوب ها شاهد صدور احکام ضد بشری اعدام برای چهار فعال
رسانه ای و اینترنتی هستیم. آقایان سعید ملک پور، فارغ التحصیل دانشگاه
صنعتی شریف، وحید اصغری، دانشجوی کارشناسی انفورماتیک، مهدی علیزاده
فخرآباد، وب نگار و طنزنویس و احمدرضا هاشم پور، تحت فشار و شکنجه، مجبور
به اعترافات تلویزیونی علیه خود و قبول اتهامات وارد شده در دادگاه گردیده و
بر اساس همین اعترافات، دیوان عالی کشور، حکم اعدام آنان را به اتهام
"محاربه، عضویت در پایگاههای اینترنتی ضد دین و مستهجن نگار، تبلیغ علیه
نظام از طریق طراحی سایت های مستهجن، توهین به مقدسات، توهین به رهبری،
توهین به رییس جمهوری، ارتباط با گروههای معاند نظام، و فساد فی الارض"
تائید نموده است.
حاکمان
جمهوری اسلامی با رفتارهای قرون وسطایی، بازداشتهای خودسرانه، شکنجه،
اعدامهای فلهای و سرکوب سیستماتیک شهروندان ایرانی، به طور علنی و روزمره
مرتکب جنایت علیه بشریت می شوند. جوانان، متخصصین، متفکرین، اندیشمندان،
نویسندگان و روشنفکران ایرانی که از سرمایه های ارزشمند این سرزمین هستند
یا در زندان ها شکنجه و اعدام می شوند و یا مجبور به کوچ کردن از ایران و
زندگی در دیگر کشورها می شوند.
افزون
بر این، با تائید قانون جدید "مجازات اسلامی" توسط شورای نگهبان، این
قوانین مبنای صدور احکام کیفری در ایران خواهند شد. قانون "مجازات اسلامی"،
سندی مکتوب از نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت و مغایر با تمام عهدنامه
ها و میثاقهای بینالمللی و منشور سازمان ملل است. در قانون جدید، مجازات
هایی همچون سنگسار، اعدام، قطع اعضای بدن، اعدام کودکان زیر ۱۸ سال و تبعیض
های جنسیتی همچنان حفظ شده اند و حتی برای بسیاری از جرایم دیگر به عنوان
مصادیق "فساد فی الارض"، که پیشتر حداکثر مجازات شش سال حبس را در پی
داشتند، مجازات اعدام تعیین شده است. بنا به این قانون، قاضی با وجود شبهه
یا تردید و حتی در نبود شواهد و دلایل محکمه پسند، میتواند حکم به اعدام
متهم به بهانه محاربه و فساد فیالارض بدهد.
هم میهنانم،
هیچ
دلیلی برای اعدام یک انسان، موجه نیست. همه با هم برخیزیم و فریاد
مخالفت و اعتراض خود، نسبت به صدور احکام اعدام و نقض گسترده حقوق بشر در
کشورمان را به گوش جهانیان برسانیم.
در این شرایط بحرانی و حساس، همه شهروندان ایرانی، فعالان و سازمان های مدافع حقوق بشر باید با هم متحد شوند و در برابر جنایات جمهوری اسلامی بایستند. از جامعه جهانی،شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بین المللی می خواهم تا برای آزادی بدون قید و شرط سعید ملکپور، احمدرضا هاشمپور، وحید اصغری و مهدی علیزاده فخرآباد اقدامات لازم را بعمل آورند و همچنین به تصویب لوایح ضد بشری درجمهوری اسلامی اعتراض نمایند.
نه به اعدام، نه به خشونت
خداوند نگهدار ايران باد
رضا پهلوی
بیانیه رضا پهلوی در مورد جزایر سه گانه «تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی»
رضا پهلوی Friday, April 27th, 2012 by
۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱
تاریخ سیاست خارجی میهنمان ایران با کشورهای جهان به ویژه همسایگان حوزه خلیج فارس به خصوص پس از پایان جنگ جهانی دوم، بر پایه حسن همجواری و احترام متقابل به حقوق یکدیگر بوده است. هرگونه اختـلافی در منطقه سعی می شد که در محیطی دوستانه حل شود.
بر این اساس پس از سال ها مذاکره در مورد حق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه «تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی» در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰) قبل از استقلال امارات متحده عربی، دولت ایران موفق شد، براساس تفاهم نامه ۱۹۷۱ (۱۳۵۰)، اختلاف دولت شاهنشاهی وقت ایران با دادن امتیازاتی در جزیره ابوموسی با حکومت شارجه را حل نماید و به این طریق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه روز ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ (۹ آذر ماه ۱۳۵۰) تثبیت و نیروهای نظامی ایران در جزیره ابوموسی پیاده و مورد استقبال برادر حاکم شارجه قرار گرفتند.
متاسفانه، پس از برقراری نظام آشوبگر جمهوری اسلامی، به سبب سیاست های نابخردانه، سرکوبگر و بی تجربگی این رژیم در عرصه دیپلماسی، اعراب منطقه در تقابل با ایران برخاستند و کشور ما به خاطر سیاست های غلط و تنش آفرین رژیم مطلقه فقاهتی، به انزوای بین المللی سوق داده شد.
هم میهنان عزیزم،
تمامیت ارضی ایران برای ما ملت ایران، اصلی مسلم و انکار ناپذیر است. اختلافات ایران با کشورهای همسایه می تواند همچون گذشته از طریق مذاکره و با اتخاذ سیاست های درست و صلح جویانه متقابل برطرف شود و این تنها با برقراری حکومتی ملی و با درایت که از طرف ملت ایران مشروعیت داشته باشد، ممکن می شود.
حاکمان جمهوری اسلامی، برای انحراف اذهان ملت شریف و ستمدیده ایران، از مشکلات فراوانی که شما هم میهنانم با آن دست به گریبان هستید، هرچند گاهی با مظلوم نمایی و تظاهر به ملی گرایی، با اتخاذ سیاست های غلط و ماجراجویانه با دخالت در امور کشورهای همجوار، با تحریک امارات متحده عربی و جامعه عرب، دست به اقداماتی می زنند که کشور عزیزمان را به آستانه خطرات جدی سوق می دهند.
زیرا همانطور که بنیانگذار این رژیم غیرانسانی، جنگ را موهبت خداوند می دانست، رهبران کنونی نیز با اقدامات تحریک آمیزشـان در پیروی از خط فکــری و سیاست رهبـرشان در همان مسیر گـام بر می دارند و پیوسته بر طبل جنگ می کوبند وتنش می آفرینند.
هم میهنان عزیزم،
۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱
تاریخ سیاست خارجی میهنمان ایران با کشورهای جهان به ویژه همسایگان حوزه خلیج فارس به خصوص پس از پایان جنگ جهانی دوم، بر پایه حسن همجواری و احترام متقابل به حقوق یکدیگر بوده است. هرگونه اختـلافی در منطقه سعی می شد که در محیطی دوستانه حل شود.
بر این اساس پس از سال ها مذاکره در مورد حق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه «تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی» در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰) قبل از استقلال امارات متحده عربی، دولت ایران موفق شد، براساس تفاهم نامه ۱۹۷۱ (۱۳۵۰)، اختلاف دولت شاهنشاهی وقت ایران با دادن امتیازاتی در جزیره ابوموسی با حکومت شارجه را حل نماید و به این طریق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه روز ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ (۹ آذر ماه ۱۳۵۰) تثبیت و نیروهای نظامی ایران در جزیره ابوموسی پیاده و مورد استقبال برادر حاکم شارجه قرار گرفتند.
متاسفانه، پس از برقراری نظام آشوبگر جمهوری اسلامی، به سبب سیاست های نابخردانه، سرکوبگر و بی تجربگی این رژیم در عرصه دیپلماسی، اعراب منطقه در تقابل با ایران برخاستند و کشور ما به خاطر سیاست های غلط و تنش آفرین رژیم مطلقه فقاهتی، به انزوای بین المللی سوق داده شد.
هم میهنان عزیزم،
تمامیت ارضی ایران برای ما ملت ایران، اصلی مسلم و انکار ناپذیر است. اختلافات ایران با کشورهای همسایه می تواند همچون گذشته از طریق مذاکره و با اتخاذ سیاست های درست و صلح جویانه متقابل برطرف شود و این تنها با برقراری حکومتی ملی و با درایت که از طرف ملت ایران مشروعیت داشته باشد، ممکن می شود.
حاکمان جمهوری اسلامی، برای انحراف اذهان ملت شریف و ستمدیده ایران، از مشکلات فراوانی که شما هم میهنانم با آن دست به گریبان هستید، هرچند گاهی با مظلوم نمایی و تظاهر به ملی گرایی، با اتخاذ سیاست های غلط و ماجراجویانه با دخالت در امور کشورهای همجوار، با تحریک امارات متحده عربی و جامعه عرب، دست به اقداماتی می زنند که کشور عزیزمان را به آستانه خطرات جدی سوق می دهند.
زیرا همانطور که بنیانگذار این رژیم غیرانسانی، جنگ را موهبت خداوند می دانست، رهبران کنونی نیز با اقدامات تحریک آمیزشـان در پیروی از خط فکــری و سیاست رهبـرشان در همان مسیر گـام بر می دارند و پیوسته بر طبل جنگ می کوبند وتنش می آفرینند.
هم میهنان عزیزم،
هوشیار باشیم، که ادامه حیات جمهوری اسلامی، تهدید جدی علیه تمامیت ارضی کشور و وحدت ملی ما است. از لحاظ حقوقی مالکیت و حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه «تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی» غیرقابل انکار و بلامنازع است.
ولی این خطر وجود دارد که با بالا گرفتن این تعارض بین ایران و همسایگان عرب، پای کشورهای غیر منطقه ای به میان آید و سرزمین ما، عرصه منازعه مبارزات بی ثمری شود، که منافع ملی و تمامیت ارضی ما را به خطر اندازد.
هم میهنانم،
در این شرایط حساس تاریخی که سرزمینمان ایران با آن روبروست، وظیفه همه بخش های جامعه به ویژه نیروهای مسلح است، که دست در دست مردم ایران، در چارچوب یک جنبش نافرمانی مدنی، برای اجتناب از بروز یک فاجعه نظامی، و ترفند رژیم و یا بعضی منافع خارجی برای ایجاد در گیری مابین ایرانی و عرب، شیعه و سنی و برای حفظ تمامیت ارضی ایران اهتمام ورزند.
براین اساس، من به عنوان یک ایرانی، از همه نیروهای سیاسی و مدنی ایرانی داخل و خارج از کشور، بار دیگر دعوت می کنم، تا با همبستگی، همدلی و اتحاد، پیرامون هدف مشترک یعنی «حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران»، به پا خیزند و کشور را از این بحران که ناشی از وجود و دوام این رژیم تنش آفرین و غیرمردمی است، نجات بخشند.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
خلیج همیشه فارس
رضا پهلوی Tuesday, May 8th, 2012 by
در همه
اسناد، مدارک تاریخی و نقشه های جهان از ۲۵۰۰ سال پیش، نام این آب ها خلیج
فارس ذکر شده است. خلیج فارس، توسط نهادهای مرجع بین الملل مانند سازمان
ملل متحد پذیرفته شده و در اسناد و مکاتبات رسمی بین المللی استفاده می
شود. مگر اقیانوس هند را می توان اقیانوس آفریقا نامید؟ مگر می توان با
تاریخ مقابله کرد؟
چه
بر سر ما ایرانیان و سرزمین عزیزمان آمده است که نام خلیج فارس از برنامه
نقشه گوگل حذف می شود؟ مالکیت جزایر سه گانه زیر سئوال می رود؟ تصویر خشک
شدن دریاچه ارومیه در صفحات مختلف مجازی به چشم می خورد؟ دریاچه خزر به
حراج گذاشته می شود؟ و سرمایه های کشورمان اینچنین به تاراج می رود؟ مگر نه
اینکه تمامیت ارضی ایران برای ما ملت ایران، اصلی مسلم و انکار ناپذیر
است؟
هوشیار
باشیم، که ادامه حیات جمهوری اسلامی، تهدید جدی علیه تمامیت ارضی کشور و
وحدت ملی ما است. متاسفانه، نظام جمهوری اسلامی به سبب سیاست های
نابخردانه، تنش آفرین و بی تجربگی در عرصه دیپلماسی، جهانی را در تقابل با
ایران برخاسته است.
هم میهنان عزیزم،
از
نفاق، کینه ورزی، تهمت و افترا زدن به دیگری بپرهیزیم و در این شرایط حساس
تاریخی که سرزمینمان ایران با آن روبروست، دست در دست هم، با همبستگی،
همدلی و اتحاد، برای اجتناب از بروز یک فاجعه خانمانسوز برای حفظ تمامیت
ارضی ایران به پا خیزیم و کشورمان را از این بحران که ناشی از وجود و دوام
این رژیم تنش آفرین و غیرمردمی است، نجات بخشیم.
چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد
رضا پهلوی
گاندی
در جستوجوی حقیقت
... آنچه که در چشم فردی، حقیقت است، اغلب در چشم فرد دیگر نیست، اما جوینده نباید از این بابت نگرانی به دل راه دهد. اگر تلاش صادقانه در کار باشد، درمییابد آنچه که به صورت حقیقتهای متفاوتی نمایان شده، مانند برگهای بیشمار درختی است که تنها در ظاهر با هم متفاوتند ... . پس نه تنها هیچ اشکالی ندارد که هر فردی در پرتو نگاه خود به دنبال حقیقت روانه شود، بلکه چنین کاری وظیفهی اوست. به این ترتیب اگر در راه جستجوی حقیقت، خطایی از او سر زند، خطایش خود به خود، جبران و به مسیر درست هدایت میشود؛ چرا که جستجوی حقیقت مستلزم تاپاس یا تحمل ارادی رنج - گاهی تا سرحد مرگ - است و در آن، حتی نشانی کوچک از خودخواهی جایی ندارد. در چنین جستجوی بیشائبهای، گم شدن یا مردد ماندن در راه، چندی نمیپاید.
... آنچه که در چشم فردی، حقیقت است، اغلب در چشم فرد دیگر نیست، اما جوینده نباید از این بابت نگرانی به دل راه دهد. اگر تلاش صادقانه در کار باشد، درمییابد آنچه که به صورت حقیقتهای متفاوتی نمایان شده، مانند برگهای بیشمار درختی است که تنها در ظاهر با هم متفاوتند ... . پس نه تنها هیچ اشکالی ندارد که هر فردی در پرتو نگاه خود به دنبال حقیقت روانه شود، بلکه چنین کاری وظیفهی اوست. به این ترتیب اگر در راه جستجوی حقیقت، خطایی از او سر زند، خطایش خود به خود، جبران و به مسیر درست هدایت میشود؛ چرا که جستجوی حقیقت مستلزم تاپاس یا تحمل ارادی رنج - گاهی تا سرحد مرگ - است و در آن، حتی نشانی کوچک از خودخواهی جایی ندارد. در چنین جستجوی بیشائبهای، گم شدن یا مردد ماندن در راه، چندی نمیپاید.
بنقل از ویکیپدیا : هانداس کارامچاند گاندی
(به خط دوناگری: मोहनदास करमचन्द गांधी؛ گجراتی: મોહનદાસ કરમચંદ ગાંધી؛
زاده: ۲ اکتبر ۱۸۶۹ - درگذشت: ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸) (یا ۱۰ مهر ۱۲۴۸ - ۹ بهمن
۱۳۲۶) رهبر سیاسی و معنوی هندیها بود که ملت هند را در راه آزادی از
استعمار امپراتوری بریتانیا رهبری کرد. او در طول زندگیش استفاده از هر نوع
ترور و خشونت برای رسیدن به مقاصد را رد میکرد. فلسفهٔ بیخشونتی گاندی
که خود نام ساتیاگراها (در سانسکریت
به معنای تلاش و کوشش برای رسیدن به حقیقت؛ تحتاللفظی: محکم گرفتن حقیقت)
روی بسیاری از جنبشهای مقاومت بدون خشونت در سراسر جهان و تا امروز تأثیر
گذاردهاست.از زمانی که وی مسئولیت رهبری نبرد برای آزادی و کنگره ملی هند
در سال ۱۹۱۸ (۱۲۹۶) را به عهده گرفت، به عنوان نمادی ملی شناخته شد و
میلیونها نفر از مردم او را با لقب ماهاتما یا روح بزرگ یاد میکردند. هر چند که او از القاب افتخارآمیز بیزار بود ولی امروز هم همگی او را با نام ماهاتما گاندی
میشناسند. سوای اینکه بسیاری او را به عنوان یکی از بزرگترین رهبران
تاریخ تلقی میکنند، مردم هند از او با عنوان «پدر ملت» یا باپو (در هندی
به معنای پدر) یاد میکنند. زادروز وی در هند به عنوان یک روز تعطیل ملی
است و گاندی جایانتی نام دارد. گاندی توانست با استفاده از شیوهٔ ضدخشونت نافرمانی مدنی
استقلال هند را از بریتانیا بگیرد و در نهایت دست امپراتوری بریتانیا را
از هند کوتاه کند. شیوهٔ مقاومت آرام وی به مستعمرات دیگر هم نفوذ کرده و
آنها را در راه استقلال میهن خود تشویق میکرد. اصل ساتیاگراهای گاندی روی
بسیاری از فعالان آزادیخواه نظیر دکتر مارتین لوترکینگ، تنزین گیاتسو، لخ
والسا، استفان بیکو، آنگ سان سو کی و نلسون ماندلا تأثیر گذاشت. البته همهٔ
این رهبران نتوانستند کاملاً به اصل سخت ضدخشونت و ضدمقاومت وی وفادار
بمانند.گاندی همیشه میگفت که اصول او ساده هستند و از باورهای سنتی هندو
به نامهای ساتیا
(حقیقت) و آهیمسا (ضدخشونت) گرفته شدهاند. او میگفت «من چیز جدیدی ندارم
که به دنیا یاد بدهم. حقیقت و ضدخشونت بودن همسن کوهها هستند». گاندی
چندین بار هدف سوء قصد قرار گرفت که آخرین مورد آن موفق بود. در ۹
بهمن ۱۳۲۶ ناتورام قادسی وی را، که در سن هفتاد و نه سالگی و میان جمعیت
عازم محل عبادت بود، هدف گلوله قرار داد و از پای درآورد. قاتل از
ناسیونالیستهای افراطی هندو بود که معتقد بود روابط گسترده با پاکستان به
اقتدار هندوستان لطمه زدهاست.
نافرمانی مدنی
روشی
برای اعتراض به سیاستهای حکومتها میباشد که به صورت خشونتپرهیز باشد.
این روش درجنبشی به رهبری ماهاتما گاندی برای استقلال هند از امپراتوری
بریتانیا استفاده شد. همچنین این شیوه در جنبش ضد نژادپرستی در آفریقای
جنوبی، جنبش حقوق مدنی آمریکا و جنبشهای صلح طلب مورد استفاده قرار گرفته
است. دراین روش با بیاعتنایی به قوانین حکومتی سعی در تضعیف قابلیت اجرای
قانون که یکی از مهمترین پایههای قدرت هر حکومتی است میشود.
قوانین ماهاتما گاندی
- یک فرد عضو مقاومت هرگز عصبانی نمیشود.
- او از عصبانیت مخالفش رنج میبرد.
- اگر یکی ازمخالفان یکی از اعضا را ترور کند، او انتقام نمیگیرد ولی هرگز به خاطر ترس از مجازات توسط دشمنش تسلیم خواستههای دشمنش نمیشود.
- اگر مأمورین حکومتی بخواهند فردی از گروه مقاومت را دستگیر کنند او خودرا داوطلبانه تسلیم میکند.
- اگر یک عضو مقاومت امانتدار اموال کسی است که حکومت قصد ضبط آن را دارد باید تا پای جان برای حفظ آن مال تلاش کند.
توطئه بزرگ توطئه گر بزرگ بحرین جزایر ایرانی و اینک خلیج فارس
زمان قاجار ، زمانی که در اواخرش اتفاقات عجیبی افتاده است . اتفاقاتی که شاید هنوز برای ما درس عبرت نشده اند ، جناب آقایان انگلیسی در حکومت ایران و در بین رییس قبایل و شیخها و همچنین در افکار عمومیِ ملتی کم دانش ، ورود میکنند . آنها از همه چیز سودجویی میکنند مردم را بجان هم می اندازند و خدای الله را به جان مردم . در این زمان داستانهای زیادی شکل میگیرد که گرداب آنها ، اکنون ایران و فرزندانش را در خود می غلطاند و فرو میبرد . انگلیس از طرفی به سوی پر و بال دادن به شاهان ایران میرود خاک ایران را میگیرد و سفرهای فرنگ پیش کش میکند . از سوی دیگر به شیخ نشین جنوب تلنگل میزند و آوای جدایی می آموزد در خیال تفکیک گام به گام ایران ، ابتدا بحرین بعد جزایر همیشه ایرانی و بعد خلیج فارس و همینطور پیشروی ...اتفاقات عجیب و بزرگ انگلیس همواره با هر رویدادی که پیش می آید پیش میرود . فکر نمیکنم بسیاری از رویدادهای تاریخ ایران زمین را انگلیس برنامه ریزی کرده باشد اما مطئنم که این پیرگرگ از هر اتفاق وعملکرد هر ایرانی حتی ایرانیان وطنپرست به نفع خود تحریفات کرده و نتیجه را آنچنان که خواسته چرخانده است و بزرگترین سلاحش تفرقه افکنی بوده که از جهل ملت ایران بدست آورده . کتابها و مقالات و داستانها به تحریر آمده اما هنوز همان میشود که استعمار میخواهد و برخی از ما دلخوش داریم که دیگر تحت سلطه استعمار نیستیم .
واما داستان جداسازی بحرین سر طولانی دارد . هوشنگ طالع تنها بازمانده پنج نماینده حزب پانایرانیست در مجلس بود که روز نهم فروردین ۱۳۴۹ تقاضای استیضاح دولت هویدا را ارائه دادند که در آن آمده بود اقدام دولت در مورد بحرین، موافقت با تجزیه ایران و بر خلاف قانون اساسی است. طالع در گفتوگو با «تاریخ ایرانی» خیانتی که شاه در بحرین کرد را مهمترین دلایل سقوط ۵۷ میداند و میگوید:« هر دیکتاتوری که خاک کشورش را از دست بدهد مردم میفهمند که میشود او را سرنگون کرد.» . وی که محمدرضا را دراین زمینه خائن میداند خودش درباره حاکمیت ایران بر بحرین ، در گفتگو با تاریخ ایرانی میگوید : (( در سال ۱۳۳۶ در جلسهای با حضور شاه، بحرین به عنوان یکی از استانهای ایران شناخته میشود، یعنی ایران دارای سیزده استان بود و بحرین و دیگر جزیرهها را تبدیل به یک استان میکنند و به آن استان چهاردهم میگفتند و در مجلسی هم که من در آن بودم به صورت نمادین دو کرسی نمایندگی بحرین خالی بود؛ چون ما به این دلیل که بحرین زیر سلطه انگلیسها بود نمیتوانستیم در آنجا انتخابات برگزار کنیم. سالها بود که ایران بر آن مناطق مالکیت داشت اما نمیتوانست حاکمیتش را اعمال کند، البته ایران تا میانههای دوره قاجار هم بر بحرین اعمال حاکمیت میکرد اما بعد از باز شدن پای انگلیسیها به آنجا در این حق حاکمیت اخلال میکنند و با این حال دولت ایران همیشه بر حق حاکمیت خودش بر آنجا تاکید داشته است. دولتهای بعد از شهریور بیست نیز همواره بر حق حاکمیت ایران تاکید کردند، البته پیشتر هم در مجلس پنجم عدهای از بحرین آمده بودند و میگفتند که ما نمایندگان بحرین هستیم و میخواهیم در مجلس ایران شرکت کنیم ولی به این دلیل که باید آنجا انتخابات برگزار میشد و مراحل آن طی نشده بود آن افراد را به عنوان نماینده در مجلس نپذیرفتند که شاید کار اشتباهی بود و میتوانستند همان موقع آنها را بپذیرند.)) خود ایشان اشاره دارد که بحرین در دوره قاجار از حاکمیت ایران خارج شده بود . محمدرضا با شیخ نشین کوچکی مواجه بود که خود را مستقل میدانست و به هیچ عنوان از دولت وقت ایران پیروی نمیکرد و هرگز نپذیرفت که استان ایران است و چنین موضوعی در حد گفتگو بود وجنبه قانونی نداشت .بنابراین شاهنشاه فقید ایران برای حفظ بحرین فقط یک گزینه داشت و آن سرکوب بحرین با نیروی نظامی بود . ایشان طی مصاحبه مطبوعاتی مورخ چهاردهم دی ماه 1347 در دهلی نو گفت (( ایران پیوسته به این سیاست خود دلبستگی داشته است که هرگز برای به دست آوردن اراضی و امتیازات ارضی علیرغم تمایل مردم آن سامان به زور متوسل نشود. من میخواهم بگویم که اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند ما هرگز به زور متوسل نخواهیم شد زیرا این خلاف اصول سیاست دولت ماست که برای گرفتن این سرزمین به زور متوسل شود . گرفتن و حفظ کردن سرزمینی که مردم آن با شما ضدیت داشته باشند چه فایدهای خواهد داشت. قبل از هر چیز این عمل اشغال محسوب میشود. در هر اشغالی شما باید مراقب سلامت و امنیت نیروهای اشغالگر خود باشید و در تمام اوقات سربازان شما باید در خیابانها پاس بدهند و پیوسته در معرض خطر گلوله ـ نارنجک و این قبیل مخاطرات باشند. سیاست و فلسفه ما این است که با اشغال و گرفتن سرزمینهای دیگر از طریق زور مخالف باشیم...)) از این رو انتخاب راه قانونی و منطقی حل مسئله بحرین مورد توجه قرار گرفت و پس از مطالعات لازم دولت تصمیم گرفت که در این مورد به سازمان ملل متحد که تنها مرجع حل اختلاف بینالمللی است متوسل گردیده و مسئولت کسب تمایل باطنی و آمال واقعی مردم بحرین را به این سازمان جهانی که مورد قبول قاطبه ملل است واگذار نماید و به این ترتیب مشکل بحرین را طبق اصول منشور ملل متحد که اصل حل مسالمتآمیز اختلافات بینالمللی از موازین اساسی آن است فیصله دهند. برای تأمین این هدف مذاکراتی با دولت انگلستان به عمل آمد و سرانجام آن دولت هم این راه حل عاقلانه و منطقی را پذیرفت،........این عینا بخشهایی بود از آنچه که درگزارش وزیر خارجه وقت (اردشیر زاهدی) به دلایل لزوم جدایی بحرین از خاک ایران آمده بود. در نهایت در روز پنجشنبه (24) اردیبهشت ماه 1349 به تصویب نمایندگان مجلس رسید. در جلسه مجلس ، یک موافق چنین گفت: خواجه نوری : بنده از مسئله بحرین و موضوع بحرین یک خاطره بسیار تلخی دارم برای اولین مرتبه به طور حاد چه موقع در ایران بیان شده در روزنامهها منعکس شد در آن موقع موضوع بحرین را عدهای به صورت وطنپرستی ولیکن در باطن برای اینکه پوست خربزهای زیر پای ملت ایران بگذارند مطرح کردند حقایق را باید گفت (آفرین) و امروز هم که صحبت از ترک نیروی استعماری بریتانیا در خلیج فارس است (مصطفوی ـ مطلب همین است) و صحبت از این است که بین برادران مسلمان ساکن خلیج فارس وحدت عقیده و اتحاد به وجود بیاید در این موقع باز با هر اقدام برادرانه و مشفقانه و بشردوستانه عدهای به عنوان وطنپرستی مخالفت میکنند (صحیح است) من این دو موضوع را پهلوی هم میگذارم که شما و ملت ایران قضاوت کند که وطنپرست کیست و حقیقت بین کیست و سیاست صحیح مملکت ما در کجاست (عباس میرزائی ـ چقدر فرق است بین حقیقت گفتن و تظاهر به حقیقت کردن) آقای پزشکپور شما صحبت از جدائی بحرین کردید من فکر میکنم این اقدام نه تنها موجب جدائی نخواهد شد بلکه ارتباطهای معنوی ما روز به روز بیشتر خواهد شد نه تنها با این شیخنشین بلکه با تمام شیخنشینهای خلیج فارس. هر چند محسن پزشک پور و فریور و ... با آن مخالفت ورزیدند.
پزشکپور ـ ما حاکمیت ملی را بر مصوبات سازمان ملل مرجع میشماریم در قسمت دیگری از گزارش ذکر میکند متأسفانه آنجائی است که این آقا برخلاف واقع چنین بررسیهائی میکند که اکثریت ساکنین بحرین غیر ایرانی هستند ولی در قسمت دیگر گزارش میگوید تقریباً همه ساکنین بحرین با داشتن سنت فرهنگی ایرانی البته بعد اظهار نظر خودش را میگوید که این مسئله مهم است این قسمت از گزارش نشان میدهد که اکثریت قریب به اتفاق مردم بحرین پیوند خود را با سنت فرهنگ ایرانی حفظ کردهاند و کسی که سنت خود را با پیوند فرهنگ ایرانی حفظ بکند یعنی روح و روان ایرانی را دارد و چنین کسانی هرگز چنین تمایلی را ابراز نخواهند کرد که از مادر وطن جدا بشوند و زندگی جداگانهای داشته باشند (دکتر حکیم شوشتری ـ دکان بحرین نباید بسته شود؟) جنابعالی مسئلة بحرین را دکان میدانید؟ (دکتر حکیم شوشتری ـ عرض کردم به یک نوع حرفش نباید تمام شود؟ یک قدری واقعبین باشید) عرض کردم فقط متأسفم شما واقع بین هستید که بحرین را دکان میدانید ما اینطور فکر نمیکنیم و سایر همکاران هم فکر نمیکنم اینطور فکر کنند (دکتر حکیم شوشتری ـ دکان هست برای عدهای معدود نه برای اکثریت) بنابراین قسمت اعظم گزارش نماینده اوتانت " سفیر وقت بریتانیا در ایران " که در شورای امنیت مورد بررسی قرار گرفت ، پایه و اساس این قطعنامه شد به کیفیتی بود که عرض کردم گذشته از آن دلایل دیگری که قبلا معروض داشتم با توجه به همین گزارش و با توجه به نحوهای که در این گزارش بیان و عنوان شده هرگز این گزارش نمیتواند از نظر هیچ مرجعی که واقعاً به عدل و انصاف بینالمللی توجه داشته باشد از نظر آثار حقوقی احتمالی آینده سالب حقوق ملت ایران نسبت به قسمتی از خاک وطن و سالب حق مسلم مردم بحرین برای زندگی کردن با مادربزرگ میهن ایران باشد....... ما به هیچ وجه مخالف با این مسئله نبودیم چرا چون ایمان داریم که در هر گوشهای از وطن بزرگ ما در شرایط آزاد و دور از نفوذ استعمار اگر اخذ رأی کنند، اخذ نظر کنند، استخبار کنند، جز این نظر نخواهند داد که با ملت ایران و در زیر درفش شاهنشاهی ایران زندگی خواهند کرد (چند تن از نمایندگان ـ صحیح است) به خصوص در سرزمین و در یک منطقهای که جزء محدوده ما بوده است به دلالت گزارش دولت میفرمائید آقای مهندس ارفع چه میکردند؟ عرضم این بود ما به هیچ وجه مخالف این نبودیم این سمتی بود که این سمت را در مصاحبه دهلی نو شاهنشاه کاملاً با بیان مشخص روشن فرمودند که نظرات مردم بحرین کسب شود ولی نظرات مردم بحرین در چه شرایطی؟
حتی نماینده دیگر فضائلی گفت ـ نماینده محترم آقای پزشکپور در ضمن بیاناتشان صحبت از استان چهاردهم کردند و این چون در قانون ما نیست نتوانستم به نام یک ایرانی تحمل کنم که کسی فکر کند که ایرانی زنده است و یکی از استانهای ایران را بتواند جدا کنند، خواستم تذکر بدهم اولا به موجب قانون اختیارات استانداران مصوب 1339 مادۀ 13 ما شمارهای برای استانها نداریم، قانون گذشته است که استانها باید به نامهای تاریخیشان ذکر شود، نه استان اول داریم نه دو و نه استان سوم چه برسد استان چهاردهم داشته باشیم (صحیح است) چه قبلاًچه بعداً استان بحرین از تصویب هیئت وزیران نگذشته است و ما هم مردمان ابلهی نبودیم که در یک جائی که قلمرو ما نیست و اداره نمیکنیم و تشکیلات استانی نداریم ... (دکتر فریور ـ آقای فضائلی پس دستور بدهید مطلبی که در صفحه 12 جغرافیای دوم دبیرستان نوشتهاند پاک کنند) رئیس ـ بنابراین نسبت به اقدامات دولت مذکور در گزارش تقدیمی در مورد قطعنامة شورای امنیت سازمان ملل متحد راجع به بحرین با ورقه اخذ رأی میشود.
(اسامی نمایندگان بوسیله منشی (آقای مهندس صائبی) اعلام و در محل نطق اخذ رأی با ورقه رای گیری به عمل آمد و نمایندگان حاضر اینان بودند:
آقایان: سعید وزیری ـ عبدالحسین طباطبائی ـ دکتر امامی خوئی ـ تیمسار حکیمیان ـ فیاض فاضلی ـ پرویزی ـ دکتر کیان ـ ضیاء احمدی ـ دکتر مهذب ـ دکتر صاحبقلم ـ مرندی ـ پاینده ـ رضازاده ـ اهری ـ مهندس پرویز ـ بهبودی ـ حی ـ دکتر میرعلاء ـ بهنیا ـ دکتر اعتمادی ـ شاخوئی ـ مؤید امینی ـ دکتر صدر ـ دکتر سعید ـ مهندس زنجانچی ـ دیهیم ـ عجم ـ مهندس جلالی نوری ـ ارسنجانی ـ صدری کیوان ـ دکتر رفعت ـ مانی ـ مهندس معینی ـ زرگر زاده ـ سرتیپپور ـ خانلر قراچورلو ـ صائب ـ کمالوند ـ دکتر محققی ـ شیخالاسلامی ـ اصولی ـ دانشمند ـ اخلاقی ـ خسروی ـ دکتر سعدی حکمت ـ کلانتر هرمزی ـ دکتر صفائی ـ دکتر مهندس ناصر بهبودی ـ ماهیار ـ ایلخانیپور ـ ریگی ـ دکتر صالحی ـ فولادوند ـ امامی رضوی ـ مهندس بریمانی ـ دکتر بقائی یزدی ـ فضائلی ـ فهیمی ـ دکتر فربود ـ مجد ـ انشاء ـ حقشناس ـ خانم جهانبانی ـ مهندس اخوان ـ دکتر ضیائی ـ غلام نیاکان ـ جاماسبی ـ بوشهری ـ بختیاریپور ـ پورساطع ـ مبارکی ـ ملک افضلی ـ آموزگار ـ دکتر حکیم ـ شوشتری ـ دکتر نجیمی ـ موقر ـ دکتر عدل طباطبائی ـ جوانشیر ـ مافی ـ ساگینیان ـ دکتر دادفر ـ بدر صالحیان ـ پردلی ـ مریدی ـ توسلی ـ جهانشاهی ـ صادقی ـ رامبد ـ پدرامی ـ فروتن ـ خانم تربیت ـ دکتر اسدی ـ مهندس زرآور ـ دکتر حبیباللهی ـ شاهنده ـ پزشکی ـ دکتر الموتی ـ محمد ولی قراچورلو ـ مهندس ارفع ـ خانم ابتهاج سمیعی ـ مهندس قادرپناه ـ مهندس معینی زند ـ روستا ـ اولیاء ـ شهرستانی ـ شکیبا ـ دکتر ملکی ـ مهندس کیا ـ دکتر عدل ـ مهندس سهمالدینی ـ خواجه نوری ـ دکتر عظیمی ـ صادق سمیعی ـ مهندس کیا کجوری ـ دکتر خیراندیش ـ فخر طباطبائی ـ اسدالله سلیمانی ـ مروتی ـ دکتر زعفرانلو ـ عامری ـ امیراحمدی ـ قاضیزاده ـ مهندس صائبی ـ دکتر یزدانپناه ـ دکتر متین ـ دکتر رشتی ـ رضوی ـ دکتر وحیدنیا ـ یوسفی ـ خانم سعیدی ـ امام مردوخ ـ موسی صالحی ـ دکتر درودی ـ کریمبخش سعیدی ـ پوربابائی ـ مهرزاد ـ مهندس عطائی ـ خانم زاهدی ـ ریاضی ـ دکتر ستوده ـ دکتر غنی ـ مهندس پروشانی ـ ابوذر ـ کورس ـ محمد اسدی ـ مهندس اردلان ـ مهندس اربابی ـ دکتر مهدوی ـ مدرسی ـ مرتضوی ـ روحانی ـ تیمسار همایونی ـ دکتر معظیمی ـ نادر ادیب سمیعی ـ مهاجرانی ـ دکتر پرتو اعظم ـ مهندس فروهر ـ دکتر گاگیک ـ موسوی ماکوئی ـ فرهادپور ـ تیمسار وحدانیان ـ شیخ بهائی ـ دکتر برومند ـ دکتر قهرمان ـ پروفسور مخبر فرهمند ـ مهندس یارمحمدی ـ دکتر رهنوردی ـ مهندس ریاحی ـ حیدر صائبی ـ دکتر بیت منصور ـ دکتر شریعت ـ دکتر رفیعی ـ عباس میرزائی ـ کاسمی ـ مصطفوی نائینی ـ مجید موسوی ـ محسنی مهر ـ مهندس اسدی سمیع ـ تیمسار نکوزاد ـ مهندس برومند ـ جوادی ـ دکتر رضوانی ـ مهندس فیروزعدل ـ دکتر بهبهانی ـ ملکزاده آملی ـ دکتر فریور ـ دکتر عاملی تهرانی ـ)
همانطور
که مشاهده میکنید نام جناب هوشنگ طالع و دکتر عاملی تهرانی در حاضرین نیست
بقیه دوستان پان ایرانیست آقایان دکتر اسماعیل فریور، دکتر فضلالله صدر و
محسن پزشکپور حاضر بودند . این پنج نفر بعدا طرح استیضاح ، دولت هویدا را
به علت جداشدن بحرین به مجلس بردند و بعد دکتر صدر امضایش را پس گرفت . که
البته دولت از مجلس رای اعتماد گرفت .
همچنین
روحانیون با این وجود که اکثریت قریب به اتفاق مردم بحرین شیعه بودند و
هستند و بسیاری از آنها دارای مقلدان زیادی در بحرین بودند، سکوت اختیار
کردند.آقای طالع میگوید : (( اگر یکی از مراجع تقلید آن روز صدایش را با ما
بلند میکرد من حتم دارم که محمدرضا شاه از این تصمیم عقب مینشست. آن
موقع غیر از داریوش فروهر هیچ کس واکنشی نشان نداد. تنها حضرت آیتالله
سیدصادق روحانی چند روز بعد از انقلاب اعلامیهای دادند مبنی بر اینکه باید
بحرین به ایران بپیوندد و گفتوگویی هم در اینباره با یک روزنامه کویتی
کردند)). اما از نظر شخصی من تنها دلیل سکوت آخوندها این بود که همونطوری
که هیچ انسان عاقلی به اصل خودش معترض نمیشه چون
آخوند دست پرورده انگلیسه و انگلیس خواسته که سکوت کنه . آقای طالع
متاسفانه اکنون خود را دستمایه همین بریتانیای کبیر نموده است . کاری که
هرگز جناب پزشکپور نکرد و در سال 1388 در کرج دیده از دنیا بست و بصورت
غریبانه ای بخاک سرد سپرده شد .اما قطع به یقین در تاریخ تحریف نشده آینده
این مملکت به نیکی از وی یاد خواهد شد.
از توجه شما به این حقیر سپاس دارم . مرا برای دستیابی به دانش و آگاهی بیشتر درین خصوص با نظراتتون یاری کنید . بی صبرانه منتظر نظرات شما هستم و در ادامه مطالب بیشتری منتشر خواهم کرد .
منابع :
آرشیو سایتهای خبری ، خبر آنلاین
گفتگوی هوشنگ طالع با تاریخ ایرانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر