داشتم تو خونه به غروب خورشید نگاه میکردم . سوالات زیادی داشتم که چطور یه زمانی مردم خورشید را می پرستیدند . در قدیم که اطلاعات علوم ستاره شناسی و نجوم مثل الان نبود مردم فکر میکردند خورشید شبها کجا میره ؟ فکر کردم شاید تاریخ طبری بتونه جواب سوالات منو بده لذا رفتم سراغش و شمارا هم دعوت میکنم برین ببینین که چی کردن این دانشمندان اطهار . من یه کمیش را برا نمونه نقل میکنم و دعوت میکنم ادامه شو برین بخونین . میتونید مجموعه تاریخ طبری را از اینجا دانلود کنید . واما محمد پیامبر الله و علم نجوم :
ابوذر غفاری از پیامبر الله روایت کرده است که روزی دست پیامبر را
گرفته بودم و" یحتمل عاشقانه " به سوی مغرب میرفتیم و خورشید به غروب میرفت و همچنان بدان نگریستیم تا نهان شد " ننوشته دم غروبی کجا میرفتند ؟ اون هم دست تو دست هم "
گفتم : ای پیامبر خدا خورشید کجا غروب میکند ؟
فرمود : (( در آسمان غروب میکند و از آسمانی به آسمانی میرود تا به آسمان
هفتم رسد و زیر عرش باشد و به سجده رود و فرشتگان موکل آن نیز به سجده روند .
آنگاه گوید خدایا به من فرمان می دهی که از کجا طلوع کنم از مغرب یا از مشرق ؟
فرمود : سپس جبرییل علیه السلام حوله ای از نور عرش به اندازه ساعتهای
روز دراز تابستان یا روز کوتاه زمستان یا روز میانه پاییز و بهار بیارد و دور
خورشید آنرا بپوشد ، چنانکه شما لباستان را می پوشید و با آن در فضای آسمان رود و
از محل طلوع درآید . فرمود و باشد که به اندازه سه شب متوقف شود و از نور عرش
نپوشد و فرمان یابد که از مغرب درآید و معنی گفتار خدا عزوجل که فرمود : وقتی که
خورشید تیره شود ، همین است . ))
فرمود : (( ماه نیز چنین برآید و در افق آسمان رود و فرو شود و تا
آسمان هفتم بالا رود و زیر عرش متوقف شود و سجده کند و اجازه خواهد اما جبرییل
حوله ای از نور کرسی بیارد . و معنی گفتار خدای عزوجل همین است که فرمود : و
خورشید را نور کرد و ماه را روشنی . ))
ابوذر گوید : با پیامبر برگشتیم و نماز مغرب بکردیم . و این خبر نشان
میدهد که سبب اختلاف حال خورشید و ماه از آنجاست که نور خورشید از جامه ایست که از
نور عرش پوشیده شده و روشنی ماه از جامه ایست که از نور کرسی پوشیده شده است .
اما خبری دیگر که دلیل معنای دیگر است از ابن عباس آمده : عکرمه گوید
: روزی باوی نشسته بودیم که مردی بیامد و گفت ای ابن عباس از کعب الحبر درباره خورشید و ماه سخن عجیب شنیدم .
ابن عباس که تکیه داده بود برخاست و گفت : چه شنیدی ؟ گفت : کعب
پندارد که روز قیامت خورشید و ماه را چون دو گاو بی دست و پا بیارند و در جهنم
افکنند .
عکرمه گوید : لبهای ابن عباس از خشم بلرزید و گفت : کعب دروغ میگوید .
کعب دروغ میگوید . کعب دروغ میگوید . این قصه یهودیست که میخواهد به اسلام بیندازد
. خدا بزرگتر و کریمتر از آنست که در مقابل اطاعت خویش ، عذاب کند مگر گفتار او
عزوجل را نشنیده ای که فرمود : (( و خورشید و ماه را مسخر شما کردیم که پیوسته می
روند )) یعنی پیوسته به اطاعت خدا میروند . پس چگونه دو بنده را که مدام اطاعت
خویش و ستایش میکنند ، عذاب خواهد کرد ؟ خدا این یهودی را بکشد و روسیاه کند که بر
دو بنده مطیع خدا " ماه و خورشید " دروغی بزرگ میبندند . آنگاه مکرر
انالله میگفت و خرده چوبی از زمین برداشت و همی در زمین فرو کرد و مدتی بدین حال
ماند و سر برداشت و خرده چوب را بینداخت و گفت : می خواهید آنچه را که درباره
خورشید و ماه و آغاز خلقت و انجام آن از پیمبر شنیده ام را برایتان بگویم؟ گفتیم :
بلی .
گفت : پیمبر را ازین پرسیدند و فرمود خدای تبارک و تعالی وقتی همه
مخلوق را بیافرید و جز آدم باقی نماند دو خورشید از نور عرش بیافرید و آنرا که
میدانست که خورشید خواهد ماند به بزرگی دنیا از مشرق تا مغرب آفرید و آنرا که
میدانست که تاریک میکند و ماه میشود از خورشید کوچکتر شد ولی هردو کوچک مینماید که
آسمان بسیار بلند است و از زمین دور . گفت : اگر دو خورشید را چنانکه در اول خلقت
میفرمود ، وا میگذاشت شب از روز و روز از شب شناخته نمیشد و مزدبر نمیدانست تا کی کار کند و کی مزد بگیرد و روزه دار
نمیدانست تا کی روزه بدارد و زن نمیدانست کی عادت شود و مسلمانان نمیدانستند وقت
حج کی باشد و قرضدار نمیدانست وقت غرض کی رسد و مردم نمیدانستند کی به کار معاش
پردازند و کی به راحت تن خویش آسوده کنند . خدای عزوجل دلسوز و مهربان بندگان خویش
بود و جبرییل علیه السلام را بفرستاد که بال خویش را روزی سه بار بر روی ماه کشیده
که آنوقت خورشید بود و نور آن محو شد و روشنی بماند و این گفتار خدا عزوجل است که
فرمود : (( شب و روز را دو نشانه کردیم و نشانه شب را سیاه کردیم و نشانه روز را
روشن کردیم )) " سوره 17 آیه
12 " . گفت : این سیاهی که مانند خطها بر ماه می بینید نشان محو است .
آنگاه خدای عزوجل برای خوریشد چرخی از نور عرش بساخت با سیصد و شصت دستگیره و سیصد
و شصت فرشته از آسمان دنیا بر خورشید و چرخ آن گماشت که هر فرشته دستگیره ای گرفت
و به ماه و چرخ آن نیز سیصد و شصت فرشته از فرشتگان آسمان دنیا گماشت که هر
فرشته دستگیره ای را گرفته بود .
این مطلب ادامه دارد که متاسفانه فرصت نوشتنش را نداشتم
منبع : تاریخ طبری جلد یک صفحه 38
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر